4_5809907818710437760.mp3
7.19M
احمد نیکزاد🎤
دلی دارمه
#جدید
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5807656018896752953.mp3
3.32M
تقدیم به گیلانی های عزیز😍
آران🎤
نم نمِ باران
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸 بازی روزگار🌸 قسمت هفتم مهرداد دستی به موهایش کشید و از موهای صاف و لخت بدون گره اش خودش
داستان 🌸 بازی روزگار🌸
قسمت هشتم
مهرداد بطرف خونه حرکت کرد و خوشحال بود که نصف پولش را نگهداشته تا یکیار دیگه بتونه به دیدن حورا بره
بسته ای که پیرزنه داده بود را با دستش کمی سبک سنگین کرد و وقتی دید راحت باز میشه بسته را باز کرد و دید کفش زیبایی داخل بسته هست کفشش نو نبود ولی با نو فرقی نداشت و تنها از کفی کفش میشد فهمید چندباری پوشیده شده مهرداد کفشش را درآورد و کفشی که حورا داده بود را پوشید کمی برایش کوچیک بود اما بسیار بهش می اومد و احساس خوبی بهش داده بود
مهرداد گفت فردا میرم بهش میگم خودم پوشیدم یا ناراحت میشه و میگه نپوش یا میگه هرجور راحتی
از ذوق دیدن دوباره ی حورا حتی با همین فکرش خوشحال شد مهرداد وقتی خونه رسید زیادی سرحال بود تا اونجایی که پدرومادرش بهش شک کردند اما مهرداد خواهرشو صدا زد و برد اونور اتاق و گفت زهراجون دوس داری زن داداش داشته باشی زهرا گفت آره ولی تو که زن نداری
گفت اگه دهنت قرص باشه بهت میگم ولی باید قول بدی فعلا هیشکی نفهمه حتی ملیحه چون سریع میره به نامزد دهن لقش میگه زهرا گفت اع داداش! دامادمون که پسر خوبیه
مهرداد گفت چیو پسر خوبیه دو ساله که منتظره برای ملیحه جهیزیه جور کنیم
زهرا گفت خو چیکار کنه
مهرداد گفت مثل یک مرد بیاد بگه جهیزیه نمیخوام خودم جونم در میاد بعد از عروسی میخرم
زهرا گفت ولش کن از زنداداشم بگو اسمش چیه رسمش چیه چندسالشه مثل ما خوشگله یا مثل خودته
مهرداد گفت دور ور ندار من موهامو چشمام صدتای مثل شماها می ارزه
زهرا با خنده گفت تو اگه این چشم ها و موهاتو نداشتی که ما هیچ امیدی بهت نداشتیم
حالا میگی یا ملیحه رو صدا بزنم
مهرداد گفت باشه ولی بذار اسم رمز بذارم که بندو به آب ندی اسم رمزمون کفش باشه
راستی کفشمو دیدی زهرا گفت آره اتفاقا میخواستم بپرسم چند خریدی چقدرم با کلاس و قشنگه ولی قول داده بودی پول دستت بیاد برای من شلوار لی میخری قولت یادت رفت
مهرداد گفت نخریدم که اَه
اگه گذاشتی بگم کفشو همین دختره داده اسمش حورا است و مثل حوری قشنگه
زهرا گفت همه اولش میگن
چون چشم عاشق ضعیفه
مهرداد خندید و گفت ولی میگن کوره
زهرا گفت ترسیدم یه چک بخوابونی زیر گوشم
حالا تعریف کن بگو چجوریه
مهرداد گفت یه دختر تقریبا قد بلند
سفید مثل برف، خوش اخلاق و خوش برخورد صداش دلنشینه
زهرا گفت مگه برات خوند
مهرداد گفت پر رو نشو دیگه میگم صداش خیلی خوبه آروم و شمرده حرف میزنه و خیلی هم مظلومه
زهرا گفت اولاش همه مظلومن
مهرداد گفت کاش به آبجی ملیحه گفته بودم تو خیلی حسودی
گفت حسودی به تو ؟ عمرا بعدش با خنده و تمسخر گفت
دو روز بعد گندش در میاد که اسمش بلقیسه خونه شونم یک اتاق داره و بخاطر پرورش کرم ابریشم نتونسته درس بخونه
مهرداد گفت اتفاقا بلقیس هم اسم قشنگیه ملکه ی شهر سبا بوده
زهرا گفت اون که بله ولی بلقیسی که قسمت تو شده احتمالا ملکه ی دعواست
مهرداد گفت پس بی خیال برو میخوام درس بخونم
زهرا خودشو لوس کرد و گفت داداشی شوخی کردم باور کن خوشحال شدم لااقل یکی بود که بهت محل گذاشت
مهرداد گفت مگه من چمه
زهرا گفت هیچی تو جیبت شپش کله ملق میزنه
مهرداد گفت بگم خونه اش چجوریه
زهرا کنجکاوانه گفت آره بگو جدی مگه رفتی در خونه اش
مهرداد گفت بله رفتم و اتفاقا با خودش حرف زدم بعد با ذوق گفت تو خونه شون کارگر دارن سرایدار دارن از دروازه تا خونه شون نیمساعت راهه
زهرا گفت مگه رفتی خونه شون
مهرداد گفت نه ولی حیاطشونو دیدم که چقدر بزرگ بود پر از گل
گفت حالا بهت جواب مثبت داد یا نه
مهرداد گفت اصلا در این مورد با هم حرف نزدیم زهرا از جاش بلند شد و گفت بَه خسته نباشی لابد رفتی خونه شون کارگری توهم زدی که دوستت داره
مهرداد گفت اصلا نمیدونم دوستم داره یا نه
زهرا گفت وقت منو گرفتی برم تا برنج نسوخته خودت علافی منو هم علاف کردی
دختری که نه میدونه دوسش داری نه می دونی دوستت داره چرا میگی زنداداش دوس داری لابد اسمشم یواشکی از مادرش شنیدی
مهرداد گفت نه بخدا اسمشو خودش به من گفت
زهرا گفت یعنی اومد پیشت گفت آقای مو قشنگ اسمم حوراست
مهرداد گفت نه پول داروی بابا رو همین دختره داد یادته گفتم داروش خیلی گرونه
زهرا گفت آره
گفت همین دیگه پولشو این دختره داد گفت داشتی پس بده نداشتی هم حلالت
زهرا گفت خاک بر سرِ.....م سه ماه کار کردی همه ی دست و پات زخم شده بعد پولی رو که بهت بخشیده فقط بخاطر خود شیرینی بردی پسش دادی
ما رو بگو فکر میکردیم لااقل داداشمون با هوشه
ادامه دارد..
نویسنده: سید ذکریا ساداتی
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5938020753210346286.mp3
6.71M
مهدی و قدرت آقا مولایی🎤
هادلخواه
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5807656018896752954.mp3
8.35M
علیرضا رحیم پور🎤
اونور بازار
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
پنجشنبه🌞 🖼
۷ هره (حره) ماه ۱۵۳۵ تبری
۶ مهر ۱۴۰۲ شمسی
۲۸ سپتامبر ۲۰۲۳میلادی
۱۲ ربیع الاول ۱۴۴۵قمری
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🍀کانال آهنگ مازنی🍀
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5812295786167275549.mp3
3.63M
محمد ابراهیم عالمی🎤
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
هدایت شده از ❤آهنگ مازنی❤
4_5825610274979188457.mp3
2.98M
مهربونم بازم برات غزل سرودم
نگی به یادتو نبودم
#امام_زمان
🎶
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
قارچ "کرک لینگ"
http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4
🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا