💢 سیاهی لشگر
✍️ از کوری پرسیدند: «چرا چشمت کور شده؟»
🔹 گفت: «من عاشورا در کربلا بودم. شاهد کشتهشدن حسین علیهالسّلام بودم، هرچند شمشیر و تیر و نیزهای نزدم.
🔸 وقتی برگشتم خانه و خوابیدم، در عالم خواب دیدم یک نفر میگوید: "پیامبر با تو کار دارد. مرا کشان کشان بردند تا پیش پیامبر؛ جلو رفتم و زانو زدم و گفتم: "سلام بر شما ای رسول خدا."
🔹 پیامبر جوابم را نداد، مدّتی بعد سرش را بلند کرد و فرمود: "ای دشمن خدا! حرمتم را شکستی و خانوادهام را کُشتی؟!"
🔸 گفتم: "ای رسول خدا! به خدا قسم من نه شمشیری زدم، نه تیری انداختم و نه نیزهای پرتاب کردم."
🔹 پیامبر فرمود: "این درست ولی سیاهی لشگر عمر بن سعد را زیادتر کرده بودی.
🔸 مرا جلوتر بردند. جلوی پیامبر طشتی از خون بود. فرمود: " این، خون پسرم حسین."
🔹 بعد، از آن خون به چشم من کشید. از خواب بلند شدم؛ دیگر چیزی ندیدم تا امروز.»
📚 قصّه کربلا، ص 100.
📎 #شکوه_حسینی
📎 #انا_من_حسین
📎 #اربعین
🖇 لینک مطلب:
https://btid.org/fa/photogallery
💻 #مرکز_نشر_احکام 👇👇
🆔 @Ahkamdin 👈
🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه
🌐 btid.org