eitaa logo
کلاس احکام و عقاید حسین محققی
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
113 فایل
بر اساس فتوای مراجع تقلید با محوریت فتاوای آیت الله خامنه ای (پخش مطالب کانال به هر صورتی مجاز است). ارتباط با استاد برای سوالات شما و مشاوره👇 @Ahkam2
مشاهده در ایتا
دانلود
3.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 دوربین مخفی؛ طلاق در چندثانیه! ♦️چیشد ما اینجوری شدیم؟! دین که میگه طلاق مذموم است، دین که میگه طلاق آخرین مرحله است، دین که میگه تلاش کن زندگیتو حفظ کنی، همه ی این ها نسخه های سبک زندگی غربی است که زندگی ها به یک تماس بند است. 📌حالا تو هی به خودت برس ولی بدون همیشه یکی بهتر از تو است و هرکاری کنی نمیتونی نگهش داری مگر اینکه جامعه متدین باشد و تعهد سرشون بشه وگرنه همین میشه که میبینید. ✅حقیقتا دین یک هدیه بزرگ برای ماست ولی ما گذاشتیمش کنار و الان چنین گرفتار شدیم. فرهاد فتحی
به خدا سوگند، است که من را از سرگرمی‌ها و بازی‌هایِ دنیا بازمی‌دارد. نهج‌البلاغه خطبه ۸۳
پیامبر_اکرم (صلی الله علیه و آله)فرمودند: ✨ سه نفر هستند که هنگام دیدار با خدا از هر دری که بخواهند وارد بهشت می‌شوند: 1⃣ کسی که خوش اخلاق باشد. 2⃣ کسی که هم در خلوت هم در حضور مردم از خدا بترسد. 3⃣ کسی که جر و بحث را رها کند، حتی اگر حق با او باشد.
آيا زدن موهاى كمِ صورت با تیغ، برای رشد بهتر، پرپشت‌شدن و دراومدن ریش‌ها اشكال داره؟ 📚 همه مراجع: اگه موهاى صورت كمه (این‌قدر کم که کسی به اونها ريش نمی‌گه)، زدن‌شون اشکال نداره؛ اما اگه واقعاً ریش دارین، اگرچه کم‌پشته، نمی‌تونین با «تیغ» یا «ماشینی که شبیه تیغ می‌زنه»، از ته بزنینش.
مهر 1359 است. دو روز بود كه ابراهيم مفقود شده! براي گرفتن خبر به ستاد اسراي جنگي رفتم اما بيفايده بود. تا نيمه هاي شب بيدار و خيلي ناراحت بودم. من از بهترين دوستم هيچ خبري نداشتم. بعد از نماز صبح آمدم داخل محوطه. سكوت عجيبي در پادگان ابوذر حکم فرما بود. روي خاكهای محوطه نشستم. تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشتم در ذهنم مرور ميشد. 🔸هوا هنوز روشن نشده بود. با صدايي درب پادگان باز شد و چند نفري وارد شدند. ناخودآگاه به درب پادگان نگاه كردم. توي گرگ و ميش هوا به چهره آنها خيره شدم. يكدفعه از جا پريدم! خودش بود، يكي از آ نها ابراهيم بود. دويدم و لحظاتي بعد در آغوش هم بوديم. خوشحالي آن لحظه قابل وصف نبود. ساعتي بعد در جمع بچه ها نشستيم. 🔸ابراهيم ماجراي اين سه روز را تعريف ميكرد: با يك نفربر رفته بوديم جلو، نميدانستيم عراقيها تا كجا آمده اند. كنار يك تپه محاصره شديم، نزديك به يكصد عراقي از بالاي تپه و از داخل دشت شليك ميكردند. ما پنج نفرهم دركنار تپه در چال هاي سنگر گرفتيم و شليك ميكرديم. تا غروب مقاومت كرديم، با تاريك شدن هوا عراقيها عقبنشيني كردند. دو نفر از همراهان ما كه راه را بلد بودند شهيد شدند. از سنگر بيرون آمديم، كسي آن اطراف نبود. به پشت تپه و ميان درختها رفتيم. 🔸در آنجا پيكر شهدا را مخفي كرديم. خسته و گرسنه بوديم. از مسير غروب آفتاب قبله را حدس زدم و نماز را خوانديم. بعد از نماز به دوستانم گفتم: براي رفع اين گرفتاريها با دقت حضرت زهرا را بگوئيد. 🔸بعد ادامه دادم: اين تسبيحات را ، زماني به دخترشان تعليم فرمودند كه ايشان گرفتار مشكلات و سختيهاي بسيار بودند.بعد از تسبيحات به سنگر قبلي برگشتيم. خبري از عراقيها نبود. مهمات ما هم كم بود. يكدفعه در كنار تپه چندين عراقي را ديدم. اسلحه و خشاب و نارنجكهاي آنها را برداشتيم. مقداري آذوقه هم پيدا كرديم و آماده حركت شديم. اما به كدام سمت!؟ 🔸هوا تاريك و در اطراف ما دشتي صاف بود. تسبيحي در دست داشتم و مرتب ذكر ميگفتم. در ميان دشمن، خستگي، شب تاريك و... اما آرامش عجيبي داشتيم! نيمه هاي شب در ميان دشت يك جاده خاكي پيدا كرديم. مسير آن را ادامه داديم. به يك منطقه نظامي رسيديم که دستگاه رادار در داخل آن قرار داشت.چندين هم در اطراف آن بودند. سنگرهائي هم در داخل مقر ديده ميشد. 🔸ما نميدانستيم در كجا هستيم. هيچ اميدي هم به زنده ماندن خودمان نداشتيم، براي همين تصميم عجيبي گرفتيم! بعد هم با تسبيح استخاره كردم و خوب آمد. ما هم شروع كرديم! با ياري توانستيم با پرتاب نارنجك و شليك گلوله، آن مقر نظامي را به هم بريزيم. وقتي رادار از كار افتاد، هر سه از آنجا دور شديم. ساعتي بعد دوباره به راهمان ادامه داديم. 🔸نزديك صبح محل امني را پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم. كل روز را استراحت كرديم. باور كردني نبود، آرامش عجيبي داشتيم. با تاريك شدن هوا به راهمان ادامه داديم و با ياري خدا به نيروهاي خودي رسيديم. ادامه داد: آنچه ما در اين مدت ديديم فقط عنايات خدا بود. 🔸تسبيحات حضرت زهرا گره بسياري از مشكلات ما را گشود. بعد گفت: دشمن به خاطر نداشتن ، از نيروهاي ما ميترسد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راز موفقیت یک مادر در تربیت فرزندان خود چیست؟ بچه های ما آنچان که هستیم شوند 👤استاد عالی
تلنگری برای بعضی از جوان‌های بی جنبه ای که با چهار تا شعار زن، زندگی آزادی حجابشون رفت ....