eitaa logo
اهل القرآن
10.3هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
4.6هزار ویدیو
729 فایل
﷽ آموزش و تربیت قرآنی ادمین: گروهی از استادان @H_N_S_1_1_4 صوت و لحن @Alhanqurani تربیت فرزند @Nezakat آموزش قرآن کریم @Rtquran مربیان قرآن دبستان @zibakhani بازی @baziham علی قاسمی @aqquran #مؤسسه‌_معهد_القرآن‌_الکریم @salamquran
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی قاسمی
اسماء و اوصاف خدای متعال ب) مهم‌ترین_اوصاف_ذات ۲. أَلَم يَعلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ يَرَىٰ (١٤) مگر ندانسته كه قطعاً خدا [همۀ كارهايش را] مى بيند؟ تفسير: " آيا او نمى‌داند كه خداوند همه اعمال او را مى‌بيند" و همه را براى حساب و جزا ثبت و ضبط مى‌كند؟! ( أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اَللّٰهَ يَرىٰ‌ ). تعبير به قضيه شرطيه در آيات فوق اشاره به اين است كه اين [کافر] طغيانگر مغرور لا اقل اين احتمال را بايد بدهد كه پيامبر اسلام ص بر طريق هدايت است، و دعوتش دعوت به سوى تقوى است، همين احتمال براى اينكه جلو طغيان او را بگيرد كافى است. بنا بر اين مفهوم اين آيات ترديد در هدايت و دعوت پيامبر ص به سوى تقوى نمى‌باشد، بلكه اشاره به نكته ظريف بالاست. ... نكته: عالم هستى محضر خدا است توجه به اين واقعيت كه هر كارى را انسان انجام مى‌دهد در پيشگاه خدا است، و اصولا "تمام عالم هستى محضر خدا است" ،و چيزى از اعمال و حتى نيات آدمى از او پنهان نيست، مى‌تواند روى برنامه زندگى انسان اثر زياد بگذارد، و او را از خلافكاريها باز دارد، مشروط بر اينكه ايمان به اين مطلب واقعا در دل او جاى گيرد و به صورت يك باور قطعى در آيد. در حديثى مى‌خوانيم: اعبد اللّٰه كانك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك: "خدا را آن چنان عبادت كن كه گويى او را مى‌بينى و اگر تو او را نمى‌بينى او تو را به خوبى مى‌بيند". نقل مى‌كنند بيدار دلى بعد از گناهى توبه كرده بود، و پيوسته مى‌گريست، گفتند: چرا اينقدر گريه مى‌كنى‌؟ مگر نمى‌دانى خداوند متعال غفور است‌؟ گفت: آرى، ممكن است او عفو كند، ولى اين خجلت و شرمسارى كه او مرا ديده چگونه از خود دور سازم‌؟! گيرم كه تو از سر گنه درگذرى زان شرم كه ديدى كه چه كردم چكنم‌؟! @aqquran لینک مستقیم مطلب https://eitaa.com/aqquran/810
هدایت شده از علی قاسمی
اسماء و اوصاف خدای متعال ج) مهم‌ترین_اوصاف_فعل ۱. وَٱكتُب لَنَا فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلأٓخِرَةِ إِنَّا هُدنَآ إِلَيكَۚ قَالَ عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحمَتِي وَسِعَت كُلَّ شَيءٖۚ فَسَأَكتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بِـَٔايَٰتِنَا يُؤمِنُونَ (١٥٦) و براى ما در اين دنيا و آخرت، نيكى مقرّر كن كه ما به سوى تو بازگشته ايم خدا فرمود: عذابم را به هر كس بخواهم مى رسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است، پس به زودى آن را براى كسانى كه [از شرك، كفر، بت پرستى و ارتداد] مى پرهيزند و زكات مى پردازند و به آياتم ايمان مى آورند، مقرّر و لازم مى دارم. ... سرانجام خداوند دعاى موسى ع را به اجابت مى‌رساند و توبه او را مى‌پذيرد، ولى نه بدون قيد و شرط، بلكه با شرائطى كه در ذيل آيه آمده است، ... براى اينكه كسانى خيال نكنند، پذيرش توبه و يا وسعت رحمت پروردگار و عموميت آن، بى‌قيد و شرط و بدون حساب و كتاب است، در پايان آيه اضافه مى‌كند "من بزودى رحمتم را براى كسانى كه سه كار را انجام مى دهند مى‌نويسم، آنها كه تقوا پيشه مى‌كنند، و آنها كه زكات مى‌پردازند، و آنها كه به آيات ما ايمان مى‌آورند" (فَسَأَكْتُبُهٰا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ‌ وَ اَلَّذِينَ هُمْ بِآيٰاتِنٰا يُؤْمِنُونَ‌) "تقوا" اشاره به پرهيز از هر گونه گناه و آلودگى است. و زكات به معنى وسيع كلمه و طبق حديث معروف لكل شىء زكاة :" براى همه نعمتها و مواهب الهى، زكاتى هست "تمام اعمال نيك را شامل مى‌شود. و جمله و الذين هم بآياتنا يؤمنون، ايمان به مقدسات را فرا مى‌گيرد. و به اين ترتيب آيه مشتمل بر يك برنامه كامل و جامع است. ... @aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
اسماء و اوصاف خدای متعال ج) مهم‌ترین_اوصاف_فعل ۲. وَمَا مِن دَآبَّة فِي ٱلأَرضِ إِلَّا عَلَى ٱللَّهِ رِزقُهَا وَيَعلَمُ مُستَقَرَّهَا وَمُستَودَعَهَا كُلࣱّ فِي كِتَٰب مُّبِين و هيچ جنبده‌اى در زمين نيست مگر اينكه روزىِ او بر خداست، و [او] قرارگاه واقعى و جايگاه موقت آنان را مى داند؛ همه در كتابى روشن ثبت است. @aqquran
اسماء و اوصاف خدای متعال ج) مهم‌ترین_اوصاف_فعل ۳. بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم هَل أَتَىٰ عَلَى ٱلإِنسَٰنِ حِين مِّنَ ٱلدَّهرِ لَم يَكُن شَيـࣰٔا مَّذكُورًا آيا بر انسان زمانى از روزگار گذشت كه چيزى در خور ذكر نبود؟ إِنَّا خَلَقنَا ٱلإِنسَٰنَ مِن نُّطفَةٍ أَمشَاجࣲ نَّبتَلِيهِ فَجَعَلنَٰهُ سَمِيعَۢا بَصِيرًا ما انسان را از نطفۀ آميخته و مختلطى [از مواد و عناصر] آفريديم و او را از حالتى به حالتى و شكلى به شكلى [از نطفه به علقه، از علقه به مضغه، از مضغه به استخوان تا طفلى كامل] درآورديم، پس او را شنوا و بينا قرار داديم. إِنَّا هَدَينَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرا وَإِمَّا كَفُورًا ما راه را به او نشان داديم يا سپاس گزار خواهد بود يا ناسپاس. سوره انسان آیات ۱ تا ۳ تفسیر در پیام بعد👇 @aqquran
معرفت و شناخت خداوند ۱. بی مانند بودن خداوند سوره شوری آيه ۱۱ ... لَيسَ كَمِثلِهِۦ شَيءٞ... ... هيچ چيزى مانند او نيست... توصيف سومى كه در اين آيه ذكر شده مى‌فرمايد: "هيچ چيزى همانند او نيست" ( لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ‌ ). اين جمله در حقيقت پايه اصلى شناخت تمام صفات خدا است كه بدون توجه به آن به هيچيك از اوصاف پروردگار نمى‌توان پى برد، زيرا خطرناكترين پرتگاهى كه بر سر راه پويندگان طريق "معرفة اللّٰه" قرار دارد همان پرتگاه . تشبيه "است كه خدا را در وصفى از اوصاف شبيه مخلوقاتش بدانند، اين امر سبب مى‌شود كه به" دره شرك "سقوط كنند. به تعبير ديگر او وجودى است بى‌پايان و نامحدود از هر نظر و هر چه غير او است محدود و متناهى است از هر نظر، از نظر عمر، قدرت، علم، حيات، اراده، فعل، و خلاصه همه چيز، و اين همان خط" تنزيه "و پاك شمردن خداوند از نقائص ممكنات است. به همين دليل بسيارى از مفاهيمى كه در مورد غير خداوند ثابت است در مورد ذات پاك او اصلا معنى ندارد، فى المثل بعضى از كارها براى ما" آسان" است و بعضى" سخت "،بعضى از اشياء از ما" دور "است و بعضى" نزديك "بعضى از حوادث در" گذشته "واقع شده و بعضى در" حال "يا" آينده "واقع مى‌شود، همچنين بعضى" كوچك "است و بعضى" بزرگ "چرا كه وجود ما محدود است و با مقايسه موجودات ديگر با آن اين مفاهيم پيدا مى‌شود، اما براى وجودى كه از هر نظر بى‌نهايت است و ازل و ابد را همه در بر گرفته، اين معانى تصور نمى‌شود، دور و نزديكى در باره او نيست، همه نزديكند، مشكل و آسانى وجود ندارد، همه آسان است، آينده و گذشته‌اى نيست، همه براى او" حال "است، و قابل توجه اينكه درك اين معانى نياز به دقت و خالى كردن ذهن از آنچه به آن خو گرفته است مى‌باشد. به همين دليل مى‌گوئيم: شناخت اصل وجود خدا آسان است، اما شناخت صفات او مشكل! امير مؤمنان على ع در نهج البلاغه مى‌فرمايد: و ما الجليل و اللطيف و الثقيل و الخفيف و القوى و الضعيف فى خلقه الا سواء " موجودات بزرگ و كوچك، سنگين و سبك، قوى و ضعيف، همه در خلقتش يكسانند، و در برابر قدرت او بى‌تفاوت" ...(تفسیر نمونه) @aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند ۲. نفی رؤیت پروردگار سوره انعام آيه ۱۰۳ لَّا تُدرِكُهُ ٱلأَبصَٰرُ وَهُوَ يُدرِكُ ٱلأَبصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلخَبِيرُ چشم ها او را در نمى يابند، ولى او چشم‌ها را درمى يابد، و او لطيف و آگاه است. در آخرين آيه مورد بحث براى اثبات حاكميت و نگاهبانى او نسبت به همه چيز و همچنين براى اثبات تفاوت او با همه موجودات مى‌گويد:" چشمها او را نمى‌بينند، اما او همه چشمها را ادراك مى‌كند و او بخشنده انواع نعمتها و با خبر از تمام ريزه‌كاريها و آگاه از همه چيز است "مصالح بندگان را مى‌داند و از نيازهاى آنها با خبر است و به مقتضاى لطفش با آنها رفتار مى‌كند ( لاٰ تُدْرِكُهُ‌ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ اَلْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اَللَّطِيفُ اَلْخَبِيرُ ). در حقيقت كسى كه مى‌خواهد حافظ و مربى و پناهگاه همه چيز باشد بايد اين صفات را دارا باشد. به علاوه اين جمله دليل بر آن است كه او با همه موجودات جهان تفاوت دارد، زيرا پاره‌اى از آنها هم مى‌بينند و هم ديده مى‌شوند مانند انسانها، پاره‌اى نه مى‌بينند و نه ديده مى‌شوند، مانند صفات درونى ما، بعضى ديگر ديده ميشوند اما كسى را نمى‌بينند مانند جمادات، تنها كسى كه ديده نمى‌شود اما همه چيز و همه كس را مى‌بيند ذات پاك او است.*** در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد. ۱ - چشمها، خدا را نمى‌بيند. دلائل عقلى گواهى مى‌دهد كه خداوند هرگز با چشم ديده نخواهد شد، زيرا چشم تنها اجسام يا صحيحتر بعضى از كيفيات آنها را مى‌بيند و چيزى كه جسم نيست و كيفيت جسم هم نمى‌باشد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد و به تعبير ديگر، اگر چيزى با چشم ديده شود، حتما بايد داراى مكان و جهت و ماده باشد، در حالى كه او برتر از همه اينها است، او وجودى است نامحدود و به همين دليل بالاتر از جهان ماده است، زيرا در جهان ماده همه چيز محدود است. در بسيارى از آيات قرآن از جمله آياتى كه در مورد بنى اسرائيل و تقاضاى رؤيت خداوند سخن مى‌گويد با صراحت كامل، نفى امكان رؤيت از خداوند شده است (به طورى كه شرح آن در تفسير آيه ۱۴۳ سوره اعراف بخواست خدا خواهد آمد). عجيب اين است كه بسيارى از اهل تسنن معتقدند كه خداوند اگر در اين جهان ديده نشود در عالم قيامت ديده مى‌شود! و به گفته نويسنده تفسير المنار هذا مذاهب اهل السنة و العلم بالحديث:" اين عقيده اهل سنت و دانشمندان حديث است " و عجيبتر اينكه حتى محققان معاصر و به اصطلاح روشنفكران آنها نيز تمايل به اين موضوع نشان مى‌دهند و حتى گاهى سرسختانه روى آن ايستادگى مى‌كنند! در حالى كه بطلان اين عقيده به حدى روشن است كه نياز به بحث ندارد، زيرا دنيا و آخرت (با توجه به معاد جسمانى) هيچ تفاوتى در اين مساله نخواهد داشت، آيا خداوند كه وجودى ما فوق ماده است در قيامت تبديل به يك وجود مادى مى‌شود و از آن مقام نامحدودى به محدودى خواهد گرائيد، آيا او در آن روز تبديل به جسم و يا عوارض جسم مى‌شود؟ و آيا دلائل عقلى بر عدم امكان رؤيت خدا هيچگونه تفاوتى ميان دنيا و آخرت مى‌گذارد؟ با اينكه داورى عقل در اين زمينه تغييرناپذير است. و اين عذر كه بعضى از آنها براى خود آورده‌اند كه ممكن است در جهان ديگر انسان درك و ديد ديگرى پيدا كند، عذرى است كاملا غير موجه، زيرا اگر منظور از اين درك و ديد، درك و ديد فكرى و عقلانى است كه در اين جهان نيز وجود دارد، و ما با چشم دل و نيروى عقل جمال خدا را مشاهده مى‌كنيم و اگر منظور، چيزى است كه با آن جسم را مى‌توان ديد، چنين چيزى در مورد خداوند محال است خواه در اين دنيا باشد، خواه در جهانى ديگر، بنا بر اين گفتار مزبور كه انسان در اين جهان خدا را نمى‌بيند ولى مؤمنان در قيامت خدا را مى‌بينند، يك سخن غير منطقى و غير قابل قبول است. تنها چيزى كه سبب شده آنها غالبا از اين عقيده، دفاع كنند اين است كه در پاره‌اى از احاديث كه در كتب معروف آنها نقل شده امكان رؤيت خداوند در قيامت آمده است، ولى آيا بهتر اين نيست كه باطل بودن اين موضوع را به حكم عقل دليل بر مجعول بودن آن روايات و بى اعتبار بودن كتابهايى كه اين گونه روايات در آنها آمده است، بدانيم مگر اينكه اين روايات را به معنى مشاهده با چشم دل تفسير كنيم.؟ آيا صحيح است از حكم خرد و عقل به خاطر چنين احاديثى وداع كنيم و اگر در بعضى از آيات قرآن تعبيراتى وجود دارد كه در ابتداى نظر مساله رؤيت خداوند را مى‌رساند مانند ( وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ‌ ) : "صورتهايى در آن روز پرطراوت است و به سوى پروردگارش مى‌نگرد" اين تعبيرات مانند يَدُ اَللّٰهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ‌ :" دست خدا بالاى دست آنها است " مى‌باشد كه جنبه كنايه دارد زيرا مى‌دانيم هيچگاه آيه‌اى از قرآن بر خلاف حكم و فرمان خرد نخواهد بود.
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند ۳. نفی شریک، فرزند و یاور از خدای متعال نفی شریک، فرزند و یاور از خدای متعال وَقُلِ ٱلحَمدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَم يَتَّخِذ وَلَدا وَلَم يَكُن لَّهُۥ شَرِيك فِي ٱلمُلكِ وَلَم يَكُن لَّهُۥ وَلِيࣱّ مِّنَ ٱلذُّلِّ وَكَبِّرهُ تَكبِيرَۢا و بگو: همۀ ستايش ها ويژۀ خداست كه نه فرزندى گرفته و نه در فرمانروايى شريكى دارد و نه او را به سبب ناتوانى و ذلت يار و ياورى است و او را بسيار بزرگ شمار https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
ادامه در حقيقت اين آيه نتيجه‌اى است بر كل بحثهاى توحيدى اين سوره و محتواى همه آن مفاهيم توحيدى. روى سخن را به پيامبر كرده، چنين مى‌گويد: "بگو حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه نه فرزندى براى خود انتخاب كرده و نه شريكى در حكومت و مالكيت جهان دارد، و نه سرپرستى براى حمايت در برابر ذلت و ناتوانى" ( وَ قُلِ‌ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي اَلْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ‌ مِنَ اَلذُّلِّ‌ ). و چنين خدايى با چنان صفات از هر چه فكر كنى برتر و بالاتر است "بنا بر اين او را بزرگ دار و به عظمت بى‌انتهايش آشنا شو" ( وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً ). نكته‌ها: ۱ - تناسب صفات سه‌گانه - در آيه فوق به سه قسمت از صفات خدا اشاره شده كه با توجه به فرمان ذيل آيه به چهار صفت تكميل مى‌شود: نخست نفى فرزند است، چرا كه داشتن فرزند هم دليل بر نياز، و هم جسمانى بودن، و هم شبيه و نظير داشتن است، و خداوند نه جسم است و نه نياز دارد و نه شبيه و نظير!. و دومى نفى شريك است چرا كه وجود شريك دليل بر محدوديت قدرت و حكومت، و يا عجز و ناتوانى، و يا وجود شبيه و نظير است، و مى‌دانيم خدا از همه اين صفات پاك است، قدرتش همچون حكومتش نامحدود و هيچ شبيهى براى او نيست. و سومى نفى ولى و حامى در برابر مشكلات و شكستها است، كه نفى اين صفت نيز از خداوند بزرگ و بى نهايت بديهى است. و به تعبير ديگر اين آيه هر گونه كمك‌كار و شبيه را از خداوند نفى مى‌كند، چه آن كس كه پائين‌تر باشد (همچون فرزند) و آن كس كه همسان باشد (همچون شريك) و آن كس كه برتر باشد (همچون ولى). مرحوم "طبرسى" در "مجمع البيان" از بعضى از مفسران كه نامشان را صريحا ذكر نكرده چنين نقل مى‌كند كه اين آيه ناظر به نفى اعتقاد انحرافى سه گروه است: نخست مسيحيان و يهود كه براى خدا فرزند قائل بودند، و ديگر مشركان عرب كه براى او شريكى مى‌پنداشتند، و لذا در مراسم صبح مى‌گفتند: لبيك لا شريك لك، الا شريكا هو لك! و ديگر ستاره‌پرستان و مجوس، چرا كه آنها براى خدا ولى و حامى قائل بودند. ۲ - تكبير چيست‌؟ - اينكه قرآن در اينجا به پيامبر به طور مؤكد دستور مى‌دهد خدا را بزرگ بشمار مسلما مفهومش اعتقاد به بزرگى پروردگار است نه تنها با زبان گفتن "اللّٰه اكبر". اين نكته نيز شايان توجه است كه معنى اعتقاد به بزرگى خدا اين نيست كه او را در مقايسه با موجودات ديگر برتر و بالاتر بدانيم بلكه چنين مقايسه‌اى اصلا غلط است، ما بايد او را برتر از آن بدانيم كه با چيزى قابل مقايسه باشد چنان كه امام صادق ع در گفتار كوتاه و پر معنى خود به ما تعليم فرموده است آنجا كه در حديث مى‌خوانيم: كسى نزد آن حضرت گفت: اللّٰه اكبر! امام فرمود: خدا از چه چيز بزرگتر است‌؟ عرض كرد: از همه چيز! امام فرمود: با اين سخن خدا را محدود كردى (چون او را مقايسه با موجودات ديگر نمودى، و برتر از آنها شمردى). آن مرد پرسيد: پس چه بگويم‌؟ فرمود: بگو اللّٰه اكبر من ان يوصف: "خدا برتر از آن است كه به وصف درآيد" . اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم و از آنچه ديده‌ايم و نوشتيم و خوانده‌ايم مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر ما هم چنان در اول وصف تو مانده‌ايم جالب اينكه در حديث ديگرى كه از همان امام ع نقل شده است مى‌خوانيم: هنگامى كه يكى از اصحاب عرض كرد منظور بزرگتر بودن خدا از همه چيز است، امام فرمود: و كان ثم شىء فيكون اكبر منه:" آيا اصولا در برابر ذات خدا وجودى هست كه او برتر از آن باشد؟" آن مرد صحابى از امام مى‌پرسد: پس چه بگويم‌؟ فرمود: بگو: اكبر من ان يوصف!
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند نفی ظلم از ساحت پروردگار (خداوند به احدی‌ذره‌ای ظلم و ستم نمی‌کند) إِنَّ ٱلله لَا يَظلِمُ مِثقَالَ ذَرَّةࣲۖ وَإِن تَكُ حَسَنَة يُضاعِفهَا وَيُؤتِ مِن لَّدُنهُ أَجرًا عَظِيما يقيناً خدا هم وزن ذرّه اى [به اَحدى] ستم نمى كند، و اگر [هم وزن آن ذرّه] كار نيكى باشد، آن را دو چندان مى كند، و از نزد خود پاداشى بزرگ مى دهد. در پیام بعدی... https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
👆 ادامه ذره چيست‌؟ " ذره "در اصل به معنى مورچه‌هاى بسيار كوچكى است كه به زحمت ديده مى‌شود و بعضى گفته‌اند در اصل اجزاء فوق العاده كوچكى از غبار است كه در هوا معلق است، و به هنگام تابش آفتاب از روزنه كوچكى به نقاط تاريك، آشكار مى‌شود، و نيز گفته‌اند اگر انسان دست خود را روى خاك و مانند آن بگذارد و سپس به دست خود بدمد، اجزايى كه در هوا پراكنده مى‌شود هر يك ذره ناميده مى‌شود. ولى تدريجا به هر چيز كوچكى ذره گفته شده است، و امروز به" اتم "كه كوچكترين جزء اجسام است نيز ذره گفته مى‌شود - زيرا اگر در سابق آن را به ذرات غبار اطلاق مى‌كردند به خاطر اين بود كه آن را كوچكترين اجزاى جسم تصور مى‌نمودند ولى امروز كه ثابت شده كوچكترين اجزاى يك" جسم مركب "مولكول و كوچكترين اجزاى يك" جسم بسيط "،اتمها است كه به مراتب از مولكولها كوچكترند، اين نام را در اصطلاح علمى براى" اتم "انتخاب كرده‌اند كه نه تنها با چشم ديده نمى‌شود بلكه با قويترين ميكروسكوپهاى الكترونيكى نيز قابل مشاهده نيست، و وجود آن تنها از طريق فورمولهاى علمى و از طريق عكسبردارى‌هاى خاصى كه با وسائل فوق العاده مجهز انجام مى‌شود اثبات شده است، و از آنجا كه "مثقال" به معنى "سنگينى" است، تعبير " مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ "به معنى سنگينى يك جسم فوق العاده كوچك مى‌باشد. آيه فوق مى‌گويد: خداوند حتى به اندازه سنگينى ذره‌اى ستم نمى‌كند، نه - تنها ستم نمى‌كند، بلكه اگر كار نيكى انجام شود آن را مضاعف مى‌نمايد، و پاداش عظيم از طرف خود در برابر آن مى‌دهد. اين آيه در حقيقت به افراد بى‌ايمان و بخيل كه حال آنها در آيات قبل گذشت مى‌گويد:" اين مجازاتهايى كه دامنگير شما مى‌شود محصول اعمال شما است و از ناحيه خدا هيچ ستمى نخواهد شد و به عكس اگر بجاى بخل و كفر، راه خدا را پيش مى‌گرفتيد، و انتخاب مى‌كرديد، از پاداشهاى مضاعف و عظيم او برخوردار مى‌شديد. ضمنا بايد توجه داشت كه "ضعف" و "مضاعف" در لغت عرب به معناى چيزى است كه معادل آن يا چند برابر آن را، بر آن بيفزايد و بنا بر اين آيه فوق با آياتى كه مى‌گويد: پاداش انفاق گاهى به ده برابر و گاهى به هفتصد برابر يا بيشتر مى‌رسد، هيچگونه منافاتى ندارد، و در هر صورت حكايت از لطف خداوند نسبت به بندگان است كه گناهانشان را بيش از مقدارى كه انجام داده‌اند كيفر نمى‌دهد، اما به حسنات آنها به مراتب بيش از آنچه انجام داده‌اند پاداش مى‌دهد. اما دليل بر اينكه چرا خداوند ظلم نمى‌كند روشن است زيرا ظلم و ستم معمولا يا بر اثر جهل است و يا احتياج و يا كمبودهاى روانى، كسى كه نسبت به همه چيز و همه كس عالم و از همه بى‌نياز و هيچ كمبودى در ذات مقدس او نيست، ظلم كردن در باره او ممكن نيست نه اينكه نمى‌تواند ظلم كند و نه اينكه ظلم و ستم در مورد او متصور نباشد (آن چنان كه طايفه اشاعره تصور كرده‌اند) بلكه در عين توانايى به - خاطر اينكه حكيم و عالم است از ظلم كردن، خوددارى مى‌نمايد و هر چيز را در جاى خود در اين جهان پهناور هستى قرار مى‌دهد، و با هر كس طبق شايستگى و اعمالش رفتار مى‌كند. @aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
معرفت و شناخت خداوند رابطه‌ی حتمی بودن امتحان و ابتلائات برای همه مردم أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن يُترَكُوٓاْ أَن يَقُولُوٓاْ ءَامَنَّا وَهُم لَا يُفتَنُونَ(٢) وَلَقَد فَتَنَّا ٱلَّذِينَ مِن قَبلِهِم فَلَيَعلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَلَيَعلَمَنَّ ٱلكَاذِبِينَ(٣) سوره عنکبوت آيا مردم گمان كرده اند، همين كه بگويند: ايمان آورديم، رها مى شوند و آنان [به وسيله جان، مال، اولاد و حوادث] مورد آزمايش قرار نمى گيرند؟ در حالى كه يقيناً كسانى را كه پيش از آنان بودند، آزمايش كرده ايم [پس اينان هم بى ترديد آزمايش مى شوند]، و بى ترديد خدا كسانى را كه [در ادعاى ايمان] راست گفته اند مى شناسد، و قطعاً دروغ‌گويان را نيز مى شناسد. 🍃🌼🍃 در پیام بعدی... https://eitaa.com/aqquran
هدایت شده از علی قاسمی
ادامه تفسیر خدای متعال در این آیات به ذكر اين حقيقت مى‌پردازد كه امتحان يك سنت هميشگى و جاودانى الهى است، امتحان مخصوص شما جمعيت مسلمانان نيست، سنتى است كه در تمام امتهاى پيشين جارى بوده است. 🌼 مى‌فرمايد:" ما كسانى را كه قبل از آنها بودند آزمايش كرديم " ( وَ لَقَدْ فَتَنَّا اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ‌ ). آنها را نيز در كوره‌هاى سخت امتحان افكنديم، آنها نيز همچون شما در فشار دشمنان بيرحم و جاهل و بيخبر و متعصب و لجوج قرار داشتند، هميشه ميدان امتحان باز بوده و گروهى در اين ميدان شركت داشته‌اند. 🍃 بايد هم، چنين باشد چرا كه در مقام ادعا هر كس مى‌تواند خود را برترين مؤمن، بالاترين مجاهد، و فداكارترين انسان معرفى كند، بايد وزن و قيمت و ارزش اين ادعاها از طريق آزمون روشن شود، بايد معلوم گردد تا چه اندازه نيات درونى و آمادگی‌هاى روحى با اين گفته‌ها هماهنگ يا ناهماهنگ است‌؟ آرى" بايد خدا بداند چه كسانى راست مى‌گويند، و چه كسانى دروغگو هستند" ( فَلَيَعْلَمَنَّ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ اَلْكٰاذِبِينَ‌ ). 🔺بديهى است خدا همه اينها را مى‌داند، حتى قبل از خلقت انسانها، منظور از علم در اينجا همان تحقق عينى مسائل و وجود خارجى آنها است، و به تعبير ديگر ظهور آثار و شواهد عملى است، يعنى بايد علم خدا در باره اين گروه عملا در خارج پياده شود، و تحقق عينى يابد، و هر كس آنچه را در درون دارد بيرون ريزد، اين است معنى "علم" هنگامى كه در اينگونه موارد در مورد خداوند به كار مى‌رود. دليل اين مساله نيز روشن است زيرا نيات درونى و صفات باطنى تا در عمل انسان تحقق و عينيت پيدا نكند ثواب و جزا و كيفر مفهوم ندارد. آزمايش براى تحقق بخشيدن به نيات و صفات درونى است. 🔻 و به عبارت ديگر اين عالم همچون يك "دانشگاه" يا يك "مزرعه" است (اين تشبيهات در متون احاديث اسلامى وارد شده) برنامه اين است كه در دانشگاه استعدادها شكوفا گردد، لياقتها پرورش يابد، و آنچه در مرحله "قوه" است به "فعليت" برسد. بايد در اين مزرعه نهاد بذرها ظاهر گردد، و از درون آنها جوانه‌ها بيرون آيد، جوانه‌ها سر از خاك بردارند، پرورش يابند، نهال كوچكى شوند و سرانجام درختى تنومند و بارور، و اين امور هرگز بدون آزمايش و امتحان ممكن نيست. و از اينجا مى‌فهميم كه آزمايشهاى الهى نه براى شناخت افراد است، بلكه براى پرورش و شكوفايى استعدادها است. 🔻🔻بنا بر اين اگر ما آزمايش مى‌كنيم براى كشف مجهولى است، اما اگر خداوند آزمايش مى‌كند براى كشف مجهول نيست كه علمش به همه چيز احاطه دارد بلكه براى پرورش استعدادها و به فعليت رسانيدن قوه‌ها است. ✅نكته: 👈 آزمونها در چهره‌هاى مختلف گرچه بيان عموميت امتحان براى تمام اقوام و جمعيتها، اثر سازنده بسيار قابل ملاحظه‌اى براى مؤمنان مكه كه در آن روز در اقليت شديدى بودند داشت و توجه به اين واقعيت آنها را در مقابل دشمنان، سخت مقاوم و شكيبا مى‌كرد، ولى اين منحصر به مؤمنان مكه نبود بلكه هر گروه و جمعيتى به نوعى در اين سنت الهى شريك و سهيم‌اند و امتحانات خداوند در چهره‌هاى گوناگون به سراغ آنها مى‌آيد. 👈گروهى در محيطهايى قرار مى‌گيرند كه از هر نظر آلوده است، وسوسه‌هاى فساد از هر طرف آنها را احاطه مى‌كند، امتحان بزرگ آنها اين است كه در چنين جو و شرائطى همرنگ محيط نشوند و اصالت و پاكى خود را حفظ كنند. 👈گروهى در فشار محروميتها قرار مى‌گيرند، در حالى كه مى‌بينند اگر حاضر به معاوضه كردن سرمايه‌هاى اصيل وجود خود باشند، فقر و محروميت به سرعت درهم مى‌شكند، اما به بهاى از دست دادن ايمان و تقوا و آزادگى و عزت و شرف، و همين آزمون آنها است. 👈گروهى ديگر بر عكس غرق در نعمت مى‌شوند و امكانات مادى از هر نظر در اختيارشان قرار مى‌گيرد، آيا در چنين شرائطى، قيام به وظيفه شكر نعمت مى‌كنند؟ يا غرق در غفلت و غرور و خودخواهى و خودبينى، غرق در لذات و شهوات و بيگانگى از جامعه و از خويشتن مى‌شوند؟! 👈گروهى - همچون غرب و شرق‌زده‌هاى عصر ما - با كشورهايى روبرو مى‌شوند كه در عين دورى از خدا و فضيلت و اخلاق، از تمدن مادى خيره‌كننده‌اى بهره‌مندند و رفاه اجتماعى قابل ملاحظه‌اى دارند، در اينجا جاذبه نيرومند مرموزى آنها را به سوى اين نوع زندگى مى‌كشاند كه به قيمت زير پا نهادن همه اصولى كه به آن اعتقاد دارند و به قيمت تن دادن به ذلت وابستگى چنان زندگى را براى خود و جامعه خويش فراهم سازند، اين نيز يك نوع آزمون است. ☝️مصيبتها، درد و رنجها، جنگ و نزاعها، قحطى و گرانى و تورم، حكومت‌هاى خودكامه، كه انسان‌ها را به بردگى و اسارت خود دعوت مى‌كنند و آنها را به تسليم در برابر برنامه‌هاى طاغوتى خود فرا مى‌خوانند،