🌹دو صد گفته چون نیم کردار نیست!
🌹
روزي مردي خدمت عالمی رسيد و گفت: همسر من نماز نمي خواند. چه كار كنم؟
عالم گفت: درباره فضيلت و آثار و برکات نماز در زندگی انسان برايش بگو، بگو كه چقدر نماز بر روح انسان تاثير مثبت دارد.
مرد گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي بيفايده است.
عالم گفت: وعده خدا را در مورد بهشت و نعمتهاي آن برايش بازگو كن. بگو كه در صورت خواندن نماز واقعي چه چيزهايي در بهشت در اختيار او خواهد بود.
مرد گفت: گفتهام! خيلي هم اغراق كردهام. ولي بيفايده است.
عالم گفت: از ترس و وحشت جهنم و سختيهايي كه در صورت نخواندن نماز به او وارد ميشود، برايش بگو.
مرد گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي باز هم بيفايده است!
عالم متفکرانه گفت: پس حرف حسابش چيست؟
مرد پاسخ داد: هيچي! ميگه تو بخون تا منم بخونم!!
نتیجه: اگر می خواهیم دیگران به ویژه افراد خانواده یک رفتار درستی را انجام دهند، اول باید خود مان به آن پایبند باشیم!
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
روانشناسی عزاداری کودکان
_کودک را نباید بهمدت طولانی در عزاداری نگه داشت؛ بویژه در تاریکی.
_کودکانی که در سنین پایین هستند و فرق گریه بر امام حسین (ع) با انواع دیگر گریه را نمیدانند از گریه کردن مادران خود ناراحت میشوند و دچار اضطراب و ناامنی میگردند و چهبسا خاطره بد ازاین مجالس در یادشان باقی بماند.
حتیالمقدور در مجالسی که روضهی باز خوانده میشود (ذکر صحنههای خشنی که از حدود ادراک کودک دور است)، و یا به خودشان لطمه میزنند حضور نیابید
درمقابل کودک خردسال خود گریه و شیون شدید نکنید و دراین ساعات درفضای دیگر با فرزند خود بازی کنید و یا حواس او را پرت کرده و بیشتر در زمان سخنرانی و یا سینهزنی درمجلس حضور یابید
_مجالسی را انتخاب کنیم که همخوانی بیشتری با کودکمان دارد و نظر او را در این مورد ترجیح دهیم و محفل اجتماعی و دوستیهای ارزشمندی رابرای او فراهم کنیم
_کودک باید در مراسم عزاداری هم کودکی کند. نباید طوری شود که از این مجالس دلزده شود. نباید انتظار داشت کودکان دراین مجالس مانند بزرگسالان بنشینند و عزاداری کنند
_برای کودکان زیر 4 سال حتما مقداری غذا، کاغذ و مداد یا وسایل اسباب بازی کوچک همراه داشته باشید تا حوصلهی کودک سر نرود
_نباید مجالس عزاداری مانع بازی کودکان شود واگر چند کودک در کنارهم قرار گرفتند اجازه دهیم باهم بازی کنند
_باید طوری کودکان رامدیریت کرد که باعث مزاحمت دیگران نشوند. با صبوری و آرامش آنهاراهمراهی کنیم و ازبرخورد خشن وتحقیرآمیز خودداری کنیم
_ از برگزارکنندگان این گونه مراسم (سخنرانان، مداحان و...) درخواست میشود به کودکان دایم تذکر ندهند و دنیایِ کودکانهی آنها را درک کنند
_قبل از مراسم باعجله و تحکّم فرزندان را آماده نکنیم تا او از این محافل دلزده نشود. صبوری والدین بسیار موثر خواهد بود. ضمناً میزان حوصلهی بچهها در تحمل زمان را مدنظر داشته باشید.
_نیکی کردن به دیگران را میتوان با نذری دادن و اطعام همسایهها به کودکان یاد داد و انس و الفت با همسایگان را نیزبالا برد، که در روایات بسیاری به حق همسایه (و حقالناس به طور کلی) اشاره شده است.
یادمان باشد که هدف اصلی تمام این چیزها، تربیت اخلاقی خودمان و کودکانمان است. حتی هدف بعثت انبیا نیز همین بوده است. دین بدون اخلاق، تهیمایه و هیچ است؛ چه رسد به مراسم عزاداری.
دکتر محمد ترکمان
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
◼️ چرا باید عزاداری کرد؟
به اعتقاد روان شناسان، دست كم، دو دسته از عوامل در رفتارهای آگاهانه انسان نقش اساسی دارند: دستة اوّل عوامل شناختی و معرفتی و دسته دوّم عوامل درونی و روانی كه همان انگیزهها و به تعبیر دیگر احساسات و عواطف، تمایلات، گرایشها و غرایز نامیده میشوند و یا انگیزههای روانی گفته میشود.
برای مثال در مورد دسته دوم، اگر انگیزه و میل درونی برای خوردن نباشد كه همان اشتهای درونی و باطنی انسان است، حتی اگر انسان یقین بداند كه فلان ماده غذایی برای بدن او مفید است، تا وقتی كه اشتهای او تحریك نشود به سراغ خوردن آن غذا نمیرود. پس شناخت و آگاهی زمانی می تواند حركت آفرین باشد كه عامل دیگر كه همان انگیزهها و عواطف باشد، در انسان بوجود آید و احساسات ما برانگیخته شود.
البته نقش اساسی را چیزهایی ایفا میكنند كه تأثیر مستقیمی بر احساسات و عواطف، داشته باشند، مثلا علم به اینكه گروهی از مردم محروم هستند، با دیدن یك شخص محروم که حالت رقتآوری دارد میتواند در ما تأثیری ببخشد كه صرف دانستن، هیچگاه آن اثر را ندارد و خدای متعال انسان را به گونهای آفریده است كه هنگامی كه چیزی را میبیند، یا مناظری را مشاهده میكند، اثری میپذیرد كه هیچ وقت گفتهها، شنیدهها و دانستهها آن اثر را ندارد.
بنابراین دلیل عزاداری های مشروع و معقول این است كه این صحنهها (سیاه پوش شدنها، نصب پرچمهای سیاه و سینه زدنها و...) باید بوجود آید تا كه غیر از عامل شناخت و آگاهی، عامل احساسی و عاطفی نیز در ما تقویت شود و اگر این عواطف، تقویت شوند، آن گاه میتواند اثر كند. مثلا دیدن دستجات سینه زنی در عزای یكی از پیشوایان دینی و مخصوصاً مراسم عزاداری امام حسین(ع) از عوامل مهم تحریك عواطف و احساسات انسان است و معرفت و آگاهی عینی به انسان میبخشدو همین عزاداریها رمز بقاء اسلام هستند. چنان كه امام خمینی می فرماید:
" گریه كردن نیز یك مسئله سیاسی، روانی و اجتماعی است و حضرت سید الشهداء احتیاج به گریه ندارد. و اصرار ائمه(ع) به عزاداری برای حفظ مكتب و شیعیان است. دستجاب عزاداری، یك راهپیمایی است با محتوای سیاسی، همان سینه زنی، نوحه خوانی، همانها رمز پیروزی است. در كجای عالم سراغ دارید كه این دستجات با آن محتوا كه یك چنین اجماعی درست كنند و به طور هماهنگ در كشورهای مختلف اسلامی و غیر اسلامی عزاداری كنند؟ چه كسی اینها را هماهنگ كرده است؟ اینها را سید الشهدا هماهنگ نموده است كه هم نفع دنیایی داردو هم آخرتی. نفع دنیاییاش، همین جهت روانی مطلب است كه قلوب را به هم متصل میكند»
شهید مرتضی (ره) نیزدر مورد علت تشویق پیشوایان دینی به اقامة عزای امام حسین(ع) ـمیگوید: میدانیم كه تكالیف شرعی بدون حكمت نیست، و منظور این نبوده كه همدردی و تسلیتی باشد برای خاندان پیامبر، بلكه مقصود این است كه داستان كربلا به صورت یك مكتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند.
پس از آنجا كه حوادث گذاشته هر جامعه میتواند در سرنوشت و آیندة آن جامعه آثار عظیمی داشته باشد و تجدید آن خاطرهها، در واقع نوعی بازنگری و بازسازی آن حادثه است، تا مردم از آن جریان استفاده كنند و اگر ماجرای كربلا نقش تعیین كننده ای در تاریخ اسلام داشته است، زنده نگهداشتن خاطرة آن هم میتواند برای آیندة ما مؤثر باشد و در نتیجه جامعه ما را به سوی نیكیها و عدالت سوق دهد.
بنابراین نباید به بحثهای علمی اكتفا شود، چون انسان به بر انگیخته شدن عواطف و احساسات، احتیاج دارد و نباید به عواطف مثبت (شادی، خنده) بسنده كرد، زیرا زنده نگهداشتن خاطرة سید الشهداء و مظلومیت او، از راه احساسات شورانگیز حزن و گریه و سوگواری، امكان دارد و بهرهمند شدن از بركات حسینی، راهش این است كه با دوستان حسین(ع) باشیم و دشمنان او را لعن و نفرین كنیم و براو سلام كنیم، چنان چه قرآن كریم میفرماید: أشدّاءُ علی الكفّار رُحَماء بینهم، یعنی از اوصاف كسانی كه به پیامبر اسلام(ع) گرویدهاند، این است كه آنان در مقابل كافران، سرسخت، ولی نسبت به مؤمنان، مهربان میباشند.
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
⁉️سوال
چرا ما از اول محرم و پیش از شهادت امام حسین(ع) عزاداری می کنیم؟ در حالی که قاعدتا باید از روز عاشورا و روز شهادت حضرت عزاداری کنیم ایا دلیل خاصی دارد؟
🗯پاسخ:
❗️علت این که عزاداری امام حسین(ع) از اول محرم اغاز می شود ان است که سیره اهل بیت، شیعیان را بر این امر وا داشته است .
💭امام رضا می فرماید:
"کان أبي إذا دخل شهر المحرم لا يري ضاحكا و كانت الكآبة تغلب عليه حتي يمضي منه عشرة أيام فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته وحزنه وبكائه ويقول: هو اليوم الذي قتل فيه الحسين صلي الله عليه"
❗️يعني:
" وقتي ماه محرم فرا مي رسيد در پدرم امام کاظم عليه السلام آثار شادي ديده نمي شد و همواره غمگين بودند، روز دهم ، روز مصيبت و اندوه و گريه او بود و مي فرمود : در اين روز بود که حسين عليه السلام را به شهادت رساندند."
📚امالي صدوق، ص 78
📚بحار الانوار، ج 44 ص 284
❗️در روایت دیگری امده است که یکی از صحابه امام رضا(ع) به نام ریان بن شبیب در روز اول محرم بر امام وارد شد .امام متذکر به اغاز محرم شده و مصیبت های امام حسین را بیان کرده و سخنانی در فضیلت عزاداری بر ایشان ذکر کردند
📚عیون الاخبار ج1 ص299
❗️از این روایت نیز رجحان شروع عزاداری از اول محرم بدست می اید چرا که خود امام در روز اول محرم متذکر مصایب امام حسین شدند
💭فلسفه ان را نیز می توان چنین بیان داشت:
❗️در طول ده روز فرصت مناسي می باشد براي تبين اهداف عالي حضرت سيد الشهداء و فلسفه سوگواري براي آن حضرت مانند:
1 . حيات مجدد اسلام واحياي سنت .
2 . حفظ مکتب و شريعت .
3 . تحکيم باورهاي ديني مردم با آشنا شدن توده هابا معارف ديني.
4 . پيوند عميق عاطفي ميان امت والگوهاي راستين.
5 . اعلام وفاداري نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم.
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
🌘 رسول ترک
در روز 5 اسفند سال 1284 شمسی، در محله قدیمی خیابان در شهر تبریز، فرزند مشهدی جعفر و آسیه خانم یعنی رسول چشم به جهان گشود. آسیه خانم یکی از گریهکنان روضه امام حسین (ع)، با عشق و محبتی که به مولا داشت فرزند خود را بزرگ کرد ولی بازیهای روزگار از رسول، جوانی خلافکار و لاابالی بارآورد، بعد از سنین بیست و چهار پنج سالگی، رسول شهر و دیار خود را رها کرد و به تهران آمد و از آنجایی که وي آذریزبان بود در تهران به رسول ترک شهرت یافت.
اوازعربدهکشهای تهران بود، رسول آدمی قلدر و لات و لاابالی بود، او مردی بود که به فسق و زورگویی شهرت داشت، او یکی از قلدرهای شروری بود که گاه با مأموران کلانتریهای تهران نیز به طور جدی در میافتاد.اما عاشق امام حسین(ع) بود.
کنار همه خلاف ها و کثافت کاری هایش، سر سوزنی ارادت به امام حسین(ع) را فراموش نکرده بود. اثر هیأت رفتن های دوران کودکی بود؟ تأثیر اشکهایی بود که مادرش وقتی او را در شکم داشت توی مجالس امام حسین(ع) ریخته بود؟ حس و حال محرم های پر شور هر ساله تبریز و تهران بود و...؟ هرچه بود ، آنقدر قدرت داشت که با شروع ماه محرم «رسول ترک» بد اخلاق، عرق خور و بزن بهادر را وادار می کرد هر جای شهر هست، کارش را رها کند و خودش را برساند به مجلس عزای حسین(ع)!
لات آن سالهای تهران با سبیل های از بناگوش در رفته، هیکل درشت و ظاهر ترسناک وقتی پایش می رسید هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد. با همان سبک شلوغ کاری و قلدری خودش پذیرایی می کرد، نظم مجلس را به عهده می گرفت و... . هیأتی ها هم جرأت نمی کردند مانعش شوند. می گذاشتند به حال خودش باشد تا وقتی که روضه خوان یا مداح نام حسین (ع) را می بُرد . آنوقت «رسول» مثل بره رام جایی آرام می گرفت و تا آخر مجلس همانطور می ماند. البته کسی جرأت و رغبتی نداشت نزدیکش بشود و ببیند با خودش چه می گوید و چرا اشک می ریزد؟
شب آزادی
با همه ارادتی که داشت «رسول» خودش هم می دانست بدجوری اسیر اسم و رسم و گذشته خودش است. هر ماه محرم انگار کارهایش جلوی چشمش ردیف می شدند و باز همان سرگیجه زجرآور می آمد سراغش و باز به شیشه های الکل، محفل رفیقان و... پناه می برد. آن شب هم جلوی هیأت که رسید، دست و دهانش را آب کشید، مرام جاهلی اش آنقدرها سرش می شد که با دست و دهان ناپاک وارد مجلس عزا نشود. یا حسین(ع) گفتن با دهان ناپاک برایش از همه گناهان کرده و نکرده اش، بزرگتر بود انگار!
آن طرف مجلس، بزرگان هیأت، حاج اکبر ناظم را دوره کرده بودند که: «حاجی! شما مسؤول هیأتی...بخدا خوبیت نداره این عرق خور ناپاک هرشب بیاد هیأت ما عیش همه رو منقص کنه... حاجی کار خودته فقط... ما که می ترسیم ولی احترام شما رو داره...» و حاج اکبر ناظم هم دل را یکدل کرد. «رسول» پچ پچ هیأتی ها را دیده بود. خیال کرده بود مثل هرشب از دخالتش در برگزاری مراسم شاکی اند. با نیشخند به آنها نگاه کرد، یعنی : نَمَنه... چی میگین؟
حاج اکبر ترس را کنار گذاشت و حرفش را زد. آن هم خیلی تند و آخرش گفت: از مجلس عزای اباعبدالله (ع) برو بیرون... سکوت، سنگین شد و افتاد روی مجلس. همه منتظر بودند «رسول» قاطی کند و زمین و زمان را به هم بدوزد...سکوت اما ادامه دار شد...«رسول» صورتش گُر گرفته بود اما نه بیشتر از دلش. اصلاً گُر گرفتگی مال دلش بود که چنگ می زد به صورتش... راه افتاد به طرف در...موقع بیرون رفتن فقط حاج اکبر ناظم جرأت کرد یک لحظه به چشمهای «رسول» نگاه کند...و بعد به خودش لرزید... نه از هیبت نگاه رسول بلکه از اشکی که داشت چشمهای گُنده لات تهران و تبریز را می شست! و اوداخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت: ناظمِ ترکها جوابم کرد!
اول صبح در خانهاش را زدند، رفت در را باز کرد، دید، ناظم ترکهاست. حاج اکبر روی پای رسول ترک افتاد و اصرار کرد بیا بریم، گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت! رسول گفت: تو که من را بیرون کردی؟ گفت: اشتباه کردم. رسول گفت: اگر نگویی نمی آیم!
ناظم گفت: دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم، در کربلا هستم، خیمهها برپاست، آمدم سراغ خیمه سید الشهدا(ع) بروم، دیدم یک سگ از خیمهها پاسداری میکند، هر چه تلاش کردم، نگذاشت نزدیک شوم، دیدم بدن سگ است، اما سر و کله اش مال رسول ترک است، معلوم میشود امام حسین(ع) تو را قبول کرده است.
ناگهان رسول ترک شروع کرد به گریه کردن، آنقدر خودش را زد و گفت: حالا که آقام من را قبول کرده است، دیگر گناه نمیکنم، توبه نصوح کرد، انسان صالحی شد.
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
نماز و اهل بیت(ع)
در زیارت عاشورا از خداوند میخواهیم زندگی و مرگ ما را مانند زندگی و مرگ محمد(ص) و آل محمد(ع) قرار دهد: اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد.
براستی زندگی آن حضرات چگونه بود و زندگی ما با زندگی آنها چقدر فاصله دارد?
یکی از ویژگیهای آنان این بود که به نماز خیلی اهمیت میدادند. بنابراین نمی توان ادعای محبت اهل بیت و شیعه بودن کرد و بی نمازبود و یا به آن اهمیت لازم را نداد. پیامبراکرم(ص) شبها به اندازه ای سرپا می ایستاد و نماز می خواند که پاهایش ورم میکرد. آیه نازل شد: طه
مَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ ٱلْقُرْءَانَ لِتَشْقَیٰٓ: ای پیامبر ما قرآن را نفرستادیم که شما خود را به مشقت بیندازی!
یکی از همسرانش گفت: شما که گناه ندارید! این همه نماز و شب زنده داری برای چیست? فرمود: آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم?
وقت نماز که میشد می فرمود: ارحنا یا بلال! بلال اذان را بگو و راحتمان کن. راحتی و خوشی آن حضرت در نماز بود.
علی(ع) در 24 ساعت هزار رکعت نماز می خواند. بنا به روایات گوناگون پیشانی آن حضرت از کثرت سجده مانند زانوی شتر پینه بسته بود.
امام حسین شب عاشورا وقت گرفت برای اینکه فقط عبادت کند و آن شب را تا صبح عبادت کردند.
امام چهارم به دلیل سجده های فراوان, ملقب به سجاد یعنی بسیار سجده کنند شد. زین العابدین و سید الساجدین به معنای زینت عبادت کنندگان و سرور سجده کنندگان لقب های دیگر آن حضرت است که بر کثرت عبادت آن حضرت دلالت میکند. مناجات خمس عشر, دعای ابوحمزه ثمالی و دعاهای صحیفه سجادیه به تنهایی بر کثرت عبادت و نمازهای آن حضرت دلالت میکند.
علی اسدی
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
❤ هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید!!
ما یکی از نخستین خانوادههای شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم. آن موقع من 9-8 ساله بودم. یادم میآید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشیاش به پهلوی قاب آویزان بود. من قدّم به تلفن نمیرسید، اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت میکرد با شیفتگی به حرفهایش گوش میکردم.
بعد من پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفتانگیزی زندگی میکند به نام «اطلاعات لطفاً» که همه چیز را در مورد همهکس میداند! او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایهمان رفته بود. من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی میکردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم. درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند.
انگشتم را در دهانم میمکیدم و دور خانه راه میرفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد. به سرعت یک چهارپایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم. و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید:
«اطلاعات بفرمائید»
من در حالی که اشک از چشمانم میآمد گفتم «انگشتم درد میکند»
- «مادرت خانه نیست؟»
- «هیچکس بجز من خانه نیست»
- «آیا خونریزی داری؟»
- «نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد میکند»
- «آیا میتوانی درِ جایخیِ یخچال را باز کنی؟»
- «بله، میتوانم»
- «پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار»
بعد از آن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه میکردم ... مثلاً موقع امتحانات در درسهای جغرافی و ریاضی به من کمک میکرد.
یکروز که قناریمان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم. او به حرفهایم گوش داد و با من همدردی کرد. به او گفتم: «چرا پرندهای که چنین زیبا میخواند و همۀ اهل خانه را شاد میکند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟»
او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست» من کمی تسکین یافتم.
یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند.
یکسال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد.
«اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانهمان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم. من کمکم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم.
غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم میافتادم. راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت میگذاشت.
چند سال بعد, بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد. من 15 دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی میکرد تلفنی حرف زدم و بعد از آن بدون آن که فکر کنم چکار دارم میکنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم و گفتم «اطلاعات لطفاً».
به طرز معجزهآسایی همان صدای آشنا جواب داد.
«اطلاعات بفرمائید»
من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم «کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند؟»
مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر میکنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
من خیلی خندیدم و گفتم «خودت هستی؟» و ادامه دادم «نمیدانم میدانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟»
او گفت «تو هم میدانی که تلفنهایت چقدر برایم با ارزش بودند؟»
من به او گفتم که در تمام این سالها بارها به یادش بودهام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم.
او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است»
سه ماه بعد به سیاتل برگشتم. تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد.
«اطلاعات بفرمائید»
«میتوام با شارون صحبت کنم؟»
«آیا دوستش هستید؟»
«بله، دوست قدیمی»
«متأسفم که این مطلب را به شما میگویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمهوقت کار میکرد زیرا بیمار بود. او 5 هفته پیش در گذشت»
قبل از این که تلفن را قطع کنم گفت «شما گفتید دوست قدیمیاش هستید. آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
با تعجب گفتم «بله»
«شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم»
سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت:
«نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست. خودش منظورم را میفهمد»
من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم.
هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید.
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترامپ را به سوراخش برگرداند
مجری شبکه لندنی الحوار: ایران ترامپ را به سوراخش برگرداند
وقتی یک مجری خارجی اینجور از ایران سخن میگه! یعنی کسانی که در کشورمان با شعار منزوی شدیم! بریم مذاکره! دم از رفع سایه جنگ با مذاکره میزنن! کاسبی بیش نیستند....
@AntiBBC
شعله های آتش کم فروشی!
کابوس وحشتناکی بود. در خواب می بیند که از یخ های قالبی چیده شده در برابر مغازه اش شعله های بلند آتش زبانه می کشد. خواست به سمت یخ ها برود خاموششان کند, اما نتوانست. انگار پاهایش را به زمین میخ کرده بودند. هر چه داد هم کشید و کمک خواست, کسی اعتنایی نکرد. گویی صدایش از دو قدمی اش آن طرف تر نمی رفت. یک روز که برای نماز صبح به حرم حضرت معصومه (ع) رفته بود، خواب خود را برای آیت الله مرعشی نجفی رضوان الله تعالی علیه نقل می کند.
ایت الله می پرسد که به چه کاری مشغول است؟ می گوید: آقا جان! مغازه آب میوه فروشی دارم. آقای مرعشی می گوید: فرزندم! از این به بعد در لیوان مشتریانت تکه یخ های بزرگ نینداز! مگر نمی دانی کم فروشی گناه است و خدا آن را دوست ندارد؟ از آن روز به بعد تصمیم می گیرد کسب و کارش را به دور از هر گونه گناهی شروع کند.
(راوی آیت الله فاطمی نیا/ کتاب مجموعه باغ آفتاب, جلد 3, ص9 -10 )
راستی من و شما هم ممکن است در کار خود به نوعی کم فروشی و کم کاری بکنیم. کارمندی که از کار مفیدش می زند! معلم و استادی که بدون مطالعه سرکلاس می رود و وقت کلاس را به بیهودگی می گدراند! منبری که بدون مطالعه وقت مردم را تلف می کند! شیرینی فروشی که جعبه و سینی زیر کیک تولد را باهم وزن می کند! لبنیاتی که اب قاطی شیر می کند! مسئولی که به وظایفش عمل نمی کند! و دهها و صدها نمونه دیگر که هر یک به نوعی کم فروشی و کم کاری است و قطعا عذاب و کیفر الهی را در پی خواهد داشت.
قرآن کریم سوره ای به نام "کم فروشان"( المطففین) دارد و در آنجا می فرماید: وای بر کم فروشان(1) آنان که وقتی برای خود پیمانه می کشند, حق خود را به طور کامل می گیرند(2) اما هنگامی که می خواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند, کم می گذارند.(3) آیا آنها گمان نمی کنند که برانگیخته می شوند!(4) در روزی بزرگ?!(5) روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می ایستند(6)
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۱
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Gzg2mQZIz6R5NPnlBIikLu
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
پاکسازی نظام؛ روایت بیبیسی از مأموریت سید ابراهیم رئیسی
شبکه دولتی انگلیس نسبت به جدی بودن قوه قضائیه در پاکسازی مدیران مفسد و متخلف ابراز نگرانی کرد و روند مبارزه با مدیران مفسد را جدی ارزیابی کرد.
وبسایت بیبیسی در یادداشتی با عنوان «ابراهیم رئیسی و ماموریت جدید؛ پاکسازی نظام؟» و با اشاره به احضار و بازداشت برخی مدیران و افراد با نفوذ متخلف در دستگاه اجرایی و قوه قضائیه و مجلس می نویسد: یکسال پس از آغاز دادگاههای ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی، داستان مبارزه با فساد در جمهوری اسلامی وارد فصل تازهای شده است.
رویدادهای بزرگ و تحولات بعضاً بیسابقه ماههای اخیر کاملاً گویاست: کانون مبارزه با فساد از «واسطهها و دلالان غیر دولتی» به «تکنوکراتهای حکومتی» تغییر یافته و دور بیسابقهای از بازداشت مدیران اجرایی کلید خورده که فعلاً تا سطح «عبدالله پوریحسینی» رئیس سازمان خصوصیسازی و «هاشم یکهزارع» مدیر عامل ایران خودرو پیش رفته است. در حوزه مدیریت شهری موجی از برخورد با شهرداران و اعضای شوراهای شهر به راه افتاده که از زمان پرونده غلامحسین کرباسچی در سال ۱۳۷۶ تاکنون سابقه نداشته است.
بازداشت چهرههایی مثل «حسن رعیت» یا «اکبر طبری» این پیام را فرستاده که دور تازه مبارزه با مفاسد اقتصادی خط قرمز ندارد.
بیبیسی با اشاره به «بازداشت غیر منتظره دو نماینده مجلس در پرونده سایپا و فشارهای سنگین دادسراها و سازمان بازرسی کل کشور بر برخی مدیران دولتی» میافزاید: تفاسیر رایج رسانهای از تحولات اخیر عمدتاً تکرار تحلیلهای قدیمی و متاثر از نگاه کهنه آنان به معادلات و رقابتهای سیاسی است.
درباره بازداشتهای اخیر مدیران اجرایی یا محاکمه مقامات سابق بانک مرکزی به اتهام اخلال در نظام ارزی نیز عمده حامیان دولت این «بگیر و ببندها» را نوعی کارشکنی در مقابل قوه مجریه دانستهاند. حتی خود روحانی، بازداشت های اخیر را «خطای دستگاه نظارتی» و «دخالت در کار دولت» دانست و تاکید کرد این بازداشتها «ایجاد مانع و سرعتگیر» و «به هم زدن مدیریت کشور» است.
با این حال نگاهی به کلیت صحنه نشان میدهد تحولات سیاسی اخیر به مراتب فراتر از رقابتهای سیاسی یا حتی مبارزه با مفاسد اقتصادی است.
یک نشانه بزرگ در این زمینه، همکاری دو نهاد موازی اطلاعاتی در بازداشتهای اخیر است که ثابت میکند این بازداشتهای گسترده در سطحی بالاتر از ابراهیم رئیسی برنامهریزی شده، بهگونهای که اغلب شهرداران و اعضای شوراهای شهر بازداشت شده توسط وزارت اطلاعات و اغلب مدیران توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت شدهاند.
همچنان که بازداشت نزدیکان هاشمی، احمدینژاد و روحانی بدون حمایت آیتالله خامنهای ممکن نبود، بازداشت امثال «اکبر طبری» هم بدون چراغ سبز از بالا ممکن نیست.
یک نشانه دیگر درباره تحولات اخیر، اظهارات صریح «پرویز فتاح» رئیس بنیاد مستضعفان است که به روشنی «بگیر و ببندهای» قوه قضاییه را ناشی از برنامه راهبردی جمهوری اسلامی و سیاستهای نظام میداند. فتاح در این سخنرانی که 29 مرداد ۱۳۹۸ در دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد، خطاب به حضار میگوید: «از بگیر و ببندها نگران نشوید و نهراسید... انقلاب اسلامی در حال یک تغییر درونی است و پیاده شدن عدهای از آن قطار طبیعی و ناگزیر است، حتی ممکن است برخی جاها انقلاب زخم بردارد اما برای شفابخشی و اعتلای انقلاب لازم است».
بیبیسی در عینحال تلاش کرده روند مبارزه با فساد را به پاکسازی سیاسی در سطوح بالای نظام نسبت دهد و در عین حال فساد برخی مدیران متخلف را فراگیر نشان دهد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسخ آیت الله حائری (رضوان الله علیه) به یک پرسش:
اگر یک روزی امام حسین علیه السلام به شما بگوید: آقای حائری شیرازی دیگر شما را نمی خواهم شما چه می گویید؟‼️
@haerishirazi
باورهای دینی خود را چند می فروشیم؟
مبلغ اسلامی بود، در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد .
راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد . می گفت : چند لحظه با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه! آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی .
وقتی که به مقصد رسیدیم ، موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت: می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم، اما هنوز کمی مردد بودم . وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم. می گفت : تمام وجودم گر گرفت! حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم!
راستی برای دین و باورهای دینی خود چقدر ارزش قائلیم؟! این خاطره چه زیبا این سخن زیبای امام صادق(ع) را به تصویر می کشد که فرمود: کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم؛ مردم را با چیزی به غیر از زبان خویش(یعنی با رفتار خود) به (اسلام و خوبی ها) دعوت کنید.
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۱
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Gzg2mQZIz6R5NPnlBIikLu
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
رفته روی مین! تخریبچی بوده!
ایادردی یا ناراحتی درچهره اش پیداست؟ درچشمانش غروری است
به عظمت نام بلندایران و اسلام!
اینها فرزندان راستین این سرزمین
هستند نه نکبت زاده های گرین کارتی و عیاش واختلاس گران ودزدان
عابدنما و گندم نمایان جوفروش!
دلتنگ اون روزها هستم؛ روزهای مردانگی، آزادگی، شرف و ایمان راسخ و واقعیِ مردان بی ادعا
❤❤♥❤😭😭😭😭😭
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀
حکایت حاج سید مهدی قوام و کمک به زن بدکاره
1⃣ سید، دست به سینه از رواق خارج میشود. چراغهای مسجد دسته دسته روشن میشوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
آقا سید مهدی که از پلههای منبر پایین میآید، حاج شمسالدین بانی مجلس هم کم کم از میان جمعیت راه باز میکند تا به سید برسد. جمعیت هم همینطور که سلام میکنند راه باز میکنند تا دم در مسجد.
وقت خداحافظی، حاجی شمس الدین دست می کند جیب کتش و می گوید: آقا سید! ناقابل است! اجرتون با صاحب اصلی محجلس.
سید: دست شما درد نکند، بزرگوار! بعد پاکت را بدون اینکه حساب و کتاب کند، میگذارد پر قبایش. مدتها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
حاجی می گوید: آقا سید! حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی میکند.
حاج مرشد، پیرمرد ۵۰ ، ۶۰ ساله، لبخندزنان نزدیک میشود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه.
2⃣ زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز به سن میانسالی هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه میکرد!
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لبها، گیسوان پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود. دوره و زمونهای نبود که معترضش بشوند.
- حاج مرشد!
-جانم آقا سید؟
-آنجا را میبینی؟ آن خانم را میگم!
حاجی مرشد که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین و گفت:
-استغفرالله ربی و اتوب الیه!
سید انگار فکرش جای دیگری است. گفت:
- حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا...!
حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه میکند:
-حاج آقا! یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر و عمامه به سر! این وقت شب، یکی ببیند نمیگوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟
سبحان الله!
سید مکثی میکند و ادامه می دهد:
- بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمیخورد مشتری باشیم؟!
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی میشود. این بار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه میکند و سمت زن میرود.
3⃣ زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور میکند.
به قیافهشان که نمیخورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استغفرالله میگوید:
- خانم! بروید آنجا، پیش آن آقا سید. باهاتان کاری دارند.
زن، با تردید، راه میافتد.
حاج مرشد، همانجا میایستد. میترسد از مشایعت آن زن!
زن چیزی نمیگوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…
آقاسید خطاب به زن می گوید:
-دخترم! این وقت شب، ایستادهاید کنار خیابان که چه بشود؟
شاید زن، کمی فهمیده باشد، کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشمهایش که قدری هوای باران:
-حاج آقا! به خدا مجبورم، احتیاج دارم…
سید، ولی مشتری بود!
پاکت را بیرون میآورد و سمت زن میگیرد:
-این، مال صاحب اصلی محفل است، من هم نشمردهام. مال امام حسین(ع) است، تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!
سید به حاجی ملحق شده و از آنجا دور می شوند.
انگار باران چشمهای زن، تمامی ندارد!!
4⃣ چندسال بعد…نمیدانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل!
سید، دست به سینه از رواق خارج میشود. زیر لب همین جور سلام میدهد و دور میشود. به در صحن که میرسد، نگاهش به نگاه مردی گره میخورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده است.
مرد که انگار مدت زیادی است سید را میپاییده، نزدیک میآید و عرض ادبی می کند:
زن بنده میخواهد سلامی عرض کند.
مرد که دورتر میایستد، زن نزدیک میآید و کمی نقاب از صورتش بر میگیرد که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:
آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان میآید که یک بار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت! آقا سید! من دیگر… خوب شدهام!
این بار، نوبت باران چشمان سید است!
5⃣ آسید مهدی قوام از روحانیون اخلاقی دهه ۴۰ تهران بود. یکی تعریف میکرد: روزی که پیکر آسید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، به اندازهی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زار گریه میکردند و سرشان را میکوبیدند به تابوت!!
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۱
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Gzg2mQZIz6R5NPnlBIikLu
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
1_99992363.mp3
6.07M
🎙 مداحیِ هنرمندانه و خوشمعنای سیّدرضا نریمانی با شعری که محتوای آن با اقتباس از نامِ #کتاب های رهبر معظّم انقلاب سروده شده است...
- آفتاب در مصاف
- همرزمان حسین (علیهالسلام)
- انسان ۲۵۰ ساله
- از ژرفای نماز
- واجب فراموششده
- جاودانه تاریخ
- پیشوای صادق
- طرح کلی اندیشه اسلامی
- بانوی تراز
- محفل خردمندان
- بهار در بهار
- اقدام و عمل
- اندیشه مقاومت
- چهار گفتار
@qom_khamenei_ir
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید| ماجرای شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام به روایت رهبرانقلاب
📥 سایر کیفیتها:
http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=28064
🎧 دست عباس، چون جدا شد
محشری در خیمهها شد
◀️ صدای مرحوم حسین سعادتمند
◀️ هیات فهادان یزد
⭕️ مرحوم حسین سعادتمند 7 مرداد 93 پس از تحمل بیماری سرطان درگذشت. او در همایش ملی پیرغلامان در سال 92 تجلیل شد.
🔻ارزش روضه اباعبدالله (علیه السلام)
آمده بود محضر ایشان، اما آن بزرگوار را نمی شناخت و به همین سبب سخنان ناپسندی گفت.
وقتی فهمید شخصی که رو به روی او نشسته همان علامه طباطبایی معروف است، اظهار شرمندگی و عذرخواهی کرد و گفت: من خیال نمی کردم شما حضرت علامه باشید!
از ظاهرتان تصور می کردم که مرثیه خوان و روضه خوان هستید!
و آن استوانه ی علم و تقوا فرموده بود:
ای کاش من یک مرثیه خوان سیدالشهدا بودم!
همه سال هایی که سرگرم درس و بحث بوده ام، با یک مرثیه خوانی امام حسین (علیه السلام) برابری نمی کند.
دفاتر ملکوتی؛ دفتر دوم؛ ص79
تذكرة الاولياء(كلمات و احوالات بزرگان اهل معرفت)🔻
30.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥لوتی معروف تهران که خادم مسجد شد
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۱
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Gzg2mQZIz6R5NPnlBIikLu
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
✅امام موسی صدر: قاتلان کربلا «کمخطرترین» دشمنان امام حسین(ع) هستند!
📌تحریفکنندگان انقلاب حسین و کاسبان نام حسین، خطرناکترین دشمن امام حسین(ع) هستند!
📌حسین(ع) سه گروه دشمن دارد؛
📌۱. دسته اول آنان که او را کشتند. این دسته کمخطرترین دشمنان هستند، چون تنها جسم امام را که محدود بود، کشتند.
📌۲. دسته دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو کنند؛ قبر امام را ویران کردند و از آمدن زائران جلوگیری کردند و کسانی را که در اطراف قبر آن حضرت زندگی میکنند مورد آزار و اذیت قرار دادند. خطر این دسته بیشتر از دسته اول است، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند.
📌۳. ولی دسته سوم که خطرناکترین دشمنان آن حضرت هستند، آنانند که کوشیدند اهداف امام حسین(ع) و ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهرهبرداریهای بیارزش از آن کنند و یا آن را مورد سوءاستفاده برای منافع شخصی قرار دهند. اینان تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف نهضت حسینی را از بین ببرند.
📌▪️من از خودم و شما سؤال میکنم:
ما از روز عاشورا چه بهرهای بردهایم؟
چه سودی بهدست آوردهایم؟
📌چه استفادهای در عرصه عمومی و چه استفادهای در زمینه فردی بردهایم؟
اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم من بهشما خبر میدهم که این کار سودی ندارد؛ ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه میکنند و حسین را میکشند؟
📌روشن است که امام حسین(ع) الآن نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر و مهمتر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست؛ کرامت امت حسین، مقدسات حسین.
📌اگر ما گریه کنیم، ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم، ولی گواهی دروغ بدهیم؛ اگر گریه کنیم، ولی بهدشمنان کمک کنیم و بهاختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم، ولی گناهانمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه میکنیم، ولی در عین حال حسین را نیز میکشیم؛ زیرا تلاش میکنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود اوست. انشاءالله که ما از این دسته نیستیم.
📌 منبع: کتاب سفر شهادت، گفتارهای امام موسی صدر در باره قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای این نهضت
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
■حجت الاسلام قرائتی:
در یکی از شهرها با وجود توصیه های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمهزنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست برنمیداشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم . ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی میآید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند.
وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمده ای برای قمهزنی بگویی.
گفتم: شغل من چیست؟
گفتند: تو معلم قرآن هستی.
گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟
گفتند: بله قبولت داریم ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو .
▪️من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» (1)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! "راعنا" نگویید، بلکه بگویید: "انظرنا".» و بعد توضیح دادم که:
«یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای مؤمنین .
«لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»
یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید. راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصه ای دارد و قصه اش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن .
یعنی آرامتر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن .
این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم میشود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی.
«راعنا» را هم میشود از ریشه «رعی» گرفت و هم از ریشه «رعن». اگر از «رعی» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن» است، ولی اگر از ریشه «رعن» گرفته شود، رعونت به معنای خر کردن است !!؟؟و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»!
وقتی که مسلمانان میگفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن» را اراده میکردند، ولی یهودیها از این کلمه استفاده کرده و گفتند:
مسلمانها به پیغمبرشان میگویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که:
«یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛
«ای کسانی که ایمان آورده اید، "راعنا" نگویید بلکه "انظرنا" بگویید.»
یعنی کلمه ای را که دشمن از آن سوء استفاده میکند به کار نبرید .!!
▪️بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه میزنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را میکنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعه ها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده میکند
■ این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده میکرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث به مسلمانان آن روز و امروز هشدار میدهد که:
■ از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده میکند پرهیز کنید. پس چون امروز دشمنان از قمه زنی شما سوء استفاده میکنند، شما دیگر قمه نزنید.
گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمی زنیم.!
📚مجله مبلغان،شماره 39
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
5abde7816ae135636675bd26_8569797308156901500.mp3
7.01M
عبودیت صادقانه:
نوحهٔ عباس ـ کریمی تاسوعای ۸۱
ای همه نیروی لشکرم برادرم برادرم
💎 رفتار و منش حسین وار
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم. در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست:
در بزم غم حسین مرا یاد کنید!
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده است؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله بنام حسین که فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه ی زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است، لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند!
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد! من همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم، ناگهان پدرت گفت: حسین آقا! قربان اسمت! با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد!
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ، بلکه صد تومان هم خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد!
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته است.
آمدم خانه. خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم.
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه. وقتی آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آن روز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند. من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است، حواله ی امام حسین است، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزای حسین بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری می انداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده و یک حسینی راستین بوده است.
داود همراز (پورعبداله )
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قطعا درک عمق مصیبت #وداع امام حسین علیه السلام با اهل بیتش برای ما ممکن نیست اما با دیدن این فیلم شاید ذره ای از این داغ را بتوانیم بفهمیم.
لحظه وداع شهید مدافع حرم با دخترش
یا ابا_عبد_الله عصر #عاشورا بر اطفال تو چه گذشت؟
#عصر_عاشورا
😭😭😭
بابا اول ما رو ببر مدینه .....
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈