4_5899827155235243171.mp3
8.03M
💎 در حرم چگونه باشیم؟
▫️توجّه و حذر از غفلت
▫️آرامش و متانت و ادب
▫️صداى آهسته و كوتاه
▫️ادب، فروتنى و خدمت به خدّام و زوّار
▫️اخذ و اغتنام پیام
▫️قصد نیابت در زیارت پیامبر و امام
▫️ورود به حرم
▫️تكبیر گفتن در بدو ورود
▫️عرض سلام و خواندن زیارت
▫️هدیه زائر
▫️سلام مشتاقان
▫️گواه عاشق صادق
▫️مقدّم داشتن حاجات امام زمان علیه السّلام و دیگر مؤمنان
▫️توبه و تعهّد در محضر مزور
▫️به امانت سپردن ایمان
▫️وداع و مراجعت
▫️میل رفتن ...
#زیارت
#ره_توشۀ_دیدار
@ahlevela_channel
💠 لعن و تبرّى
💎 حبِّ فى الله و بغضِ فى الله
در احاديثى كه از پيامبر اكرم و ائمّه معصومين عليهم افضل صلوات المصلّين در كتب معتبر حديثى ذكر گرديده است، حبِّ فى الله و بغض فى الله، يعنى دوستى به خاطر خدا و دشمنى به خاطر خدا، لازم و ملزوم يكديگر و به عنوان محكمترين پيوند دهنده بين شخص و ايمان راستين و آنچه ايمان در آن خلاصه میشود، معرّفى شده است.
امام باقر علیهالسّلام میفرمايند: هنگامى كه خواستى پى ببرى كه خيرى در خودت هست، به قلب خود نظرى بيفكن. پس اگر اهل طاعت الهى را دوست و اهل معصيت پروردگار را دشمن میدارد، بدان در تو خيرى هست و خداوند تو را دوست میدارد. ولى آن گاه كه اهل طاعت الهى را دشمن و اهل معصيت خداوند را دوست میدارد، بدان كه در تو خيرى نيست و خداوند تو را دشمن میدارد.
و پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمايند: محكمترين دستگيرۀ ايمان دوست داشتن در راه خدا و دشمن داشتن در راه خدا و به ولايت اولياء خدا گردن نهادن و از دشمنان خدا بيزارى جستن است.
همچنين آن حضرت فرمودند: در راه خدا مهر بورز و در راه خدا دشمن بدار و در راه خدا ولايت بپذير و در راه خدا دشمنى كن، زيرا جز از اين راه نمیتوان به ولايت الهى نايل شد. پس آن گاه به على علیهالسّلام اشاره كرده و فرمودند: آيا اين را میبينى؟ راوى عرض كرد: آرى. حضرت رسول فرمودند: دوستِ اين، دوست خداست، پس او را دوست بدار و دشمنِ اين، دشمن خداست، پس او را دشمن بدار.
از حضرت صادق علیهالسّلام پرسيدند آيا دوستى و دشمنى از ايمان است؟
حضرت فرمودند :آيا ايمان چيزى جز دوستى و دشمنى است؟
بايد توجّه داشت كه حبّ و دوستى، اصل، و بغض و دشمنى، از تبعات و لوازم آن است. يعنى شخصى كه كسى را دوست میدارد، بالتّبع دشمنان او را دشمن میدارد. بنابراين محبّت و دوستى خدا و اولياء خدا، اصل، و نفرت و عداوت دشمنان خدا و دشمنان اولياى خدا، از لوازم و تبعات آن است.
📘 کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب
#لعن_و_تبری - ۱
#ره_توشه_دیدار
@ahlevela_channel
💠 تبرّى در قرآن و احاديث
تبرّی در لغت به معناى كناره گرفتن از چيزى است كه مجاورت آن ناپسند است.
در قرآن كريم در مواردى از تبرّى جستن خدا و انبياى الهى از مشركان و دشمنان خدا سخن گفته شده است.
در احاديث معصومين علیهمالسّلام نيز تبرّى جستن از دشمنان خاندان پيامبراكرم علیهمالسّلام و كسانى كه به آن بزرگواران ستم كردند، جزء لاينفک و موجب كمال راستين ايمان و تكليفى واجب بر مؤمنان و شرط قبولى تمامى اعمال آنان شمرده شده است.
حضرت رضا علیهالسّلام در بخشى از حديث مفصّلى كه طىّ آن ايمان را تشريح كردهاند، میفرمايند:
ايمان عبارت است از... و تبرّى جستن از كسانى كه به خاندان پيامبر ستم كردند و به بيرون راندن آن بزرگواران از شهر و ديارشان اهتمام ورزيدند و روش ستم به آنان را پايهگذارى كردند و سنّت و رويّۀ پيامبرشان را دگرگون ساختند. (و آنگاه ناكثين و قاسطين و مارقين و امثال معاويه و عمرو بن عاص و ابوموسى اشعرى و كسانى كه توطئۀ به شهادت رساندن اميرالمؤمنين علیهالسّلام را تدارک ديده و اجرا كردند را به عنوان مصاديق كسانى كه تبرّى جستن از آنان جزء و شرط ايمان راستين است نام میبرند)
امام صادق علیهالسّلام میفرمايند:
محبّت اولياء خدا و ولايت و فرمانبردارى از آنان واجب است و تبرّى و بيزارى جستن از دشمنانشان و از كسانى كه به خاندان پيامبر صلّىالله عليهم ستم كردند و پردۀ پيامبر را دريدند و فدک را از حضرت فاطمه علیهاالسّلام گرفتند و حضرتش را از ميراث خود محروم كردند و حقوق او و همسرش را غصب كردند و بر آتش كشيدن خانهاش اهتمام نمودند و ستمگرى بر خاندان پيامبر را پايهگذارى كردند و سنّت پيامبر را تغيير دادند، واجب است. و تبرّى جستن از ناكثين و قاسطين و مارقين واجب است. و تبرّى جستن از پيشوايان گمراهى و رهبران ستمگرى، از نخستين تا آخرينشان واجب است. و تبرّى جستن از قاتل اميرالمؤمنين علیهالسّلام و تمامى قاتلان اهلبيت علیهمالسّلام واجب است.
پيامبراكرم خطاب به حضرت على علیهالسّلام فرمودند:
اى على، سوگند به آن كس كه مرا به پيامبرى مبعوث نمود و بر تمامى خلايق برگزيد، اگر بندهاى هزار سال عبادت بكند، جز با ولايت تو و ولايت امامان از نسل تو، از او پذيرفته نمیشود و ولايت تو نيز جز با تبرّى و بيزارى جستن از دشمنانت و دشمنان امامان از نسل تو پذيرفته نمیشود. اين حقيقت را جبرئيل امين به من خبر داد. هر كه خواهد به آن ايمان آورد و هر كه خواهد بدان كفر ورزد.
و در حديثى آمده است: به امام صادق علیهالسّلام عرض شد فلان شخص ولايت شما را قبول دارد، لكن در تبرّى جستن از دشمن شما سست است. حضرت فرمودند: هيهات، كسى كه مدّعى محبّت ماست ولى از دشمن ما تبرّى نمیجويد، ادّعاى دروغ نموده است.
📘 کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب
#لعن_و_تبری - ٢
#ره_توشه_دیدار
@ahlevela_channel
💠 لعن در قرآن و احاديث
كتابهاى لغت واژۀ «لعن» را به معناى راندن و دور كردن (از رحمت)، لعن كردن توسط خدا را به معناى عذاب كردن، و لعن كردن توسط مخلوق را به معناى دعا براى دور كردن شخص از رحمت الهى دانستهاند.
لعن نيز همچون صلوات از اعمالى است كه خداوند، خود آن را انجام داده و مؤمنان و صالحان را نيز به آن دعوت نموده است. در آيات بسيارى از قرآن كريم، خداوند گروهها و اشخاص فراوانى را لعن نموده است.
به مصداق تَخَلَّقوا بِاَخلاقِ اللهِ: به اخلاق الهى متخلّق شويد، میتوان نتيجه گرفت كه مؤمنان راستين از هر جنس و در هر سطح، كسانى را كه خداوند لعن نموده است، لعن میكنند.
به اين حقيقت نيز در آيات متعدّد قرآن كريم تصريح شده و طىّ آن پيامبران، فرشتگان و مؤمنان راستين، از لعنكنندگان دانسته شدهاند.
همچنين پيامبراكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم هفت گروه را لعن كردهاند. در حديث ديگرى آن حضرت به اميرالمؤمنين علیهالسّلام فرمودند: هر كس كارى كند كه مورد عاقّ والدينش واقع شود لعنت خدا بر او باد، هر كس از مولايش بگريزد لعنت خدا بر او باد، هر كس به شخصى كه او را براى انجام كارى در قبال اجرتى استخدام كرده ظلم كند لعنت خدا بر او باد. آن گاه فرمودند: اى على، من و تو دو پدر اين امّتيم، هركس كارى كند كه مورد عاقّ ما قرار گيرد، لعنت خدا بر او باد. من و تو دو مولاى اين امّتيم، هركس از ما بگريزد لعنت خدا بر او باد. من و تو دو اجير اين امّتيم، هر كس در دادن اجرت ما بر ما ستم كند لعنت خدا بر او باد.
در حديث ديگرى نيز فرمودند: برترين شخص در اين امّت پس از من على بن ابیطالب و فاطمه و حسن و حسين (علیهمالسّلام) میباشند. هر كس جز اين بگويد لعنت خدا بر او باد.
و نيز فرمودند: هركس كينه و دشمنى على را در دل داشته باشد لعنت خدا بر او باد.
و نيز در حالى كه گيسوان خويش را در دست داشتند، فرمودند:
هركس به تار مويى از من (كه مقصود بستگان آن حضرت است) آزار برساند، هر آينه مرا آزار نموده است و هر كس مرا بيازارد، هر آينه خداوند را آزار رسانده است و هر كس خداوند را بيازارد، همه موجوداتى كه آسمانها و زمين را پر كردهاند او را لعنت میكنند.
همچنين فرمودند: هر كس تن به ولايت كسى جز مولاى حقيقى خود بدهد، لعنت خداوند و ملائكه و انسانها، همگى بر او باد.
به موجب احاديث فراوانى، پيامبراكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، اباسفيان، عمرو بن العاص، يزيد بن معاويه و خاندان ابیسفيان را به اسم، و دشمنان و غاصبان حقّ اميرالمؤمنين علیهالسّلام و دارندگان برخى صفات و عملكردهاى ناستوده را به طور كلّى، لعن نمودهاند.
همچنین امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام معاویه، عمر و بن العاص، ابا موسی اشعری، ابا الاعور، حبیب بن مسلمه، عبدالرّحمن بن خالد، ضحاک بن قیس و ولید بن عقبه را به اسم، لعن میفرمودند.
📘 کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب
#لعن_و_تبری - ۳
#ره_توشه_دیدار
@ahlevela_channel
💠 لعن دشمنان اهلبيت در قرآن - بخش اوّل
به موجب آيات متعدّد قرآن كريم كسانى كه ولايت اهلبيت علیهمالسّلام را غصب نموده و آن بزرگواران را مورد تعدّى و ستم قرار دادند، مورد لعنت خداوند و ملائكه و مؤمنانند. به چهار مورد از آيات مزبور اشاره میكنيم.
۱- اِنَّ الَّذينَ يُؤذونَ اللهَ وَ رَسولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِى الُّدنيا وَالاخِرَةِ وَ اَعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهيناً (احزاب-۵۷)
هر آينه خداوند كسانى را كه خدا و رسولش را میآزارند، در دنيا و آخرت لعنت میكند و عذاب خواركنندهاى براى آنان آماده نموده است.
با توجّه به اينكه اهل سنّت در حدّ تواتر از عايشه نقل كردهاند كه پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: فاطمه پاره تن من است. هر كس او را بيازارد مرا آزرده است.
و در منابع معتبر خود، ماجراى حمله به خانه حضرت فاطمه علیهاالسّلام و به آتش كشيده شدن خانه و مورد ضرب و شتم قرار گرفتن و مجروح شدن آن حضرت و به شهادت رسيدن جنينى كه در رحم آن حضرت بود را نقل کرده و اين را كه حضرت فاطمه علیهاالسّلام به دو طرّاح و سركردۀ غائلۀ حمله به خانۀ خود، فرمودند: خدا و ملائكۀ الهى را شاهد میگيرم كه شما دو نفر مرا به خشم آورديد و رضايت مرا رعايت نكرديد و اگر به ملاقات پدرم نايل شوم از شما دو نفر نزد او شكايت میكنم، ذكر نموده و تصريح كردهاند كه حضرت زهرا علیهاالسّلام در حالى از دنيا رفتند كه از آن دو غضبناک بودند و نخستينِ آن دو، در آخر عمر خويش آرزو میكرد كاش دستور حمله به خانۀ حضرت فاطمه علیهاالسّلام را نداده و خانۀ آن حضرت را نگشوده بود،
و با عنايت به حديثى كه اميرالمؤمنين علیهالسّلام از پيامبر نقل نمودهاند كه به آن حضرت فرمودند: يا على هركس مويى از تو را بيازارد هرآينه به من آزار رسانده است و هر كس مرا بيازارد هر آينه خدا را آزار داده است و هر كس خدا را بيازارد لعنت خدا بر او باد.
مورد لعن الهى بودن غاصبان حقّ حضرت امير و ظالمان به حضرت زهرا علیهماالسّلام به موجب آيۀ مزبور جاى ترديد ندارد.
لذا در تفسير على بن ابراهيم ذيل همين آيه از امام عسکرى علیهالسّلام نقل شده است كه اين آيه در مورد كسى كه حقّ اميرالمؤمنين صلوات الله عليه را غصب كرد و حقّ فاطمه صلوات الله عليها (فدک) را از او باز ستاند و حضرتش را مورد اذيّت و آزار قرار داد، نازل شده است و پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: هر كس فاطمه را در دوران زندگى من بيازارد مانند كسى است كه او را پس از مرگ من بيازارد و هر كس او را پس از مرگ من بيازارد همچون كسى است كه او را در دوران زندگى من آزار داده باشد و هر كس او را بيازارد هر آينه مرا آزار داده است و هركس مرا بيازارد هر آينه خداوند را آزار داده است و اين همان سخن خداوند در قرآن كريم است كه اِنَّ الَّذينَ يُؤذونَ اللهَ وَ رَسولَهُ...
ادامه دارد....
📘 کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب
#لعن_و_تبری - ۴
#ره_توشه_دیدار
@ahlevela_channel
💠 لعن دشمنان اهلبيت در قرآن - بخش دوّم
۲- وَالَّذينَ يَنقُضونَ عَهدَ اللهِ مِن بَعدِ ميثاقِهِ وَ يَقطَعونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَن يوصَلَ وَ يُفسِدونَ فِى الاَرضِ اُولئِكَ لَهُمُ اللَّعنَةُ وَ لَهُم سوءُ الدّارِ (رعد-۲۵)
كسانى كه عهد الهى را پس از آن كه بستند، میشكنند و آنچه را خداوند امر به اتّصال به آن نموده است، میگسلند و در زمين فساد میكنند، براى آنها لعنت و اقامتگاه اخروى بدى است.
با توجّه به اينكه اوّلاً به موجب احاديث فراوان در زمينۀ اخذ ميثاق در عالَم ذرّ، خداوند از همۀ خلق بر ربوبيّت خود و رسالت پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و ولايت على بن ابیطالب علیهالسّلام عهد و ميثاق گرفته است و نيز براساس حديث غديرخم كه شيعه و سنّى به نحو فوقالتّواتر آن را نقل كردهاند، پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در روز غديرخم بر امامت و ولايت اميرالمؤمنين علی علیهالسّلام از حاضران پيمان و بيعت گرفتند؛
ثانياً به موجب احاديث فراوانى چون حديث سفينه و آياتى همچون قُل لا اَسألُكُم عَلَيهِ اَجرآ اِلاَّ المَوَدَّةَ فِى القُربى: بگو از شما پاداشى درقبال ايفاى رسالت درخواست نمیكنم جز پيوند دوستى با نزديكانم. و يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصبِروا وَ صابِروا وَ رابِطوا: اى مؤمنان شكيبايى كنيد و با يكديگر ثابت قدمى پيشه كنيد و (با امام خويش) ارتباط داشته باشيد. مؤمنان به حفظ ارتباط با اهلبيت علیهمالسّلام امر شدهاند؛
كسانى كه پيمان ولايت اميرالمؤمنين علیهالسّلام را شكستند و ارتباط و پيوند خويش با خاندان پيامبر اكرم علیهمالسّلام را گسستند، از مصاديق بارز وَالَّذينَ يَنقُضونَ عَهدَ اللهِ مِن بَعدِ ميثاقِهِ وَ يَقطَعونَ ما اَمَرَ اللهُ بِهِ اَن يوصَلَ در آيه مورد بحث میباشند.
و نيز كسانى كه با حمله به خانۀ دختر پيامبر خدا و به آتش كشيدن آن و كشتن نوۀ پيامبر اكرم در رحم مادرش و مجروح و مصدوم كردن دختر داغدار رسول خدا و با زور به بيرون كشيدن اميرمؤمنان از خانهاش و نهايتاً با انواع و اقسام ارعاب و سركوب، مسير زعامت و رهبرى جامعه اسلامى را از آنچه پيامبر اكرم به امر خداوند ترسيم كرده بود منحرف كردند، از مصاديق بارز يُفسِدونَ فِى الاَرضِ در آيه مورد بحث میباشند.
در نتيجه به موجب آيه مزبور اولئِكَ لَهُمُ اللَّعنَةُ وَ لَهُم سوءُ الدّارِ: براى آنها لعنت و اقامتگاه اخروى بدى است.
بر همين اساس در حديثى كه در تفسير على بن ابراهيم از امام عسکرى علیهالسّلام ذيل همين آيه ذكر شده است چنين میخوانيم:
وَالَّذينَ يَنقُضونَ عَهدَ اللهِ مِن بَعدِ ميثاقِهِ، يَعنى فى اَميرِالمُؤمِنينَ وَ هُو الَّذى اَخَذَ عَليهِم فِى الذَّرِّ وَ اَخَذَ عَلَيهِم رَسُولُ اللهِ بِغَديرِ خُمٍّ
و كسانى كه عهد الهى را پس از آن كه بستند میشكنند، يعنى در مورد اميرالمؤمنين، كه خداوند در عالَم ذرّ بر ولايت او از آنها پيمان گرفت و رسول خدا نيز در غدير خم بر امامت او از آنان پيمان ستاند.
ادامه دارد...
📘 کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب
#لعن_و_تبری - ۵
#ره_توشه_دیدار
@ahlevela_channel
💠 لعن دشمنان اهلبيت در قرآن - بخش سوّم
۳ـ اِنَّ الَّذينَ يَكتُمونَ ما أنزَلنا مِنَ البَيِّنتِ وَ الهُدى مِن بَعدِ ما بَيَّنهُ لِلنّاسِ فِى الكِتبِ اُولئِكَ يَلعَنُهُمُ اللهُ وَ يَلعَنُهُمُ اللّاعِنونَ (بقره-۱۵۹)
هر آينه كسانى كه آنچه از حقايق آشكار و هدايت را كه فرو فرستاديم، پس از اين كه آن را در كتاب آسمانى قرآن براى مردم تبيين نموديم، كتمان میكنند، خدا آنها را لعنت میكند و همۀ لعنت كنندگان نيز آنها را لعنت میكنند.
به موجب احاديث فراوان اهلبيت علیهمالسّلام، مقصود از حقيقت و هدايتى كه در قرآن براى مردم به وضوح بيان گرديده است، ولايت و امامت اميرالمؤمنين علیهالسّلام میباشد.
در تفسير عيّاشى ذيل همين آيه از امام صادق علیه السّلام نقل شده است كه:
اِنَّ الَّذينَ يَكتُمونَ ما أنزَلنا مِنَ البَيِّنتِ وَ الهُدى، فى عَلىٍّ
هر آينه كسانى كه آنچه از حقايق آشكار و هدايت را كه در مورد على علیهالسّلام فرو فرستاديم كتمان میكنند.
از امام باقر علیه السّلام نيز روايت شده است كه:
اِنَّ الَّذينَ يَكتُمونَ ما أنزَلنا مِنَ البَيِّنتِ وَ الهُدى مِن بَعدِ ما بَيَّنهُ لِلنّاسِ فِى الكِتبِ، يَعنى بِذلِكَ نَحنُ وَاللهُ المُستَعانُ:
هر آينه كسانى كه آنچه از حقايق آشكار و هدايت را كه فرو فرستاديم، پس از اينكه آن را در كتاب آسمانى قرآن براى مردم تبيين نموديم كتمان میكنند، مقصود از آن ما اهلبيت هستيم و ما از خدا يارى میطلبيم.
همچنين شخصى به امام صادق علیهالسّلام عرض میكند مرا از مقصود اين سخن خداوند آگاه سازيد كه: هر آينه كسانى كه آنچه از حقايق آشكار و هدايت را كه فرو فرستاديم، پس از اينكه آن را در كتاب آسمانى قرآن براى مردم تبيين نموديم، كتمان میكنند. حضرت فرمودند: مقصود از حقايق آشكار و هدايت در آيه، ما اهلبيت هستيم و ما از خداوند يارى میطلبيم.
در نتيجه منكران و پوشانندگان ولايت اميرالمؤمنين و ديگر ائمّه علیهمالسّلام به موجب اين آيۀ شريفه، مورد لعنت خداوند و لعنت كنندگان قرار دارند.
۴ـ اَلا لَعنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمينَ (هود-۱۸)
آگاه باشيد كه لعنت خداوند بر ظالمان است.
با توجّه به اينكه ظلمى بالاتر از زير پا گذاشتن فرمان خدا در امر ولايت اميرالمؤمنين علیهالسّلام و تمرّد كردن از نصب حضرت على علیهالسّلام به مقام امامت و ولايت توسّط پيامبراكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم در غدير خم و غصب خلافت آن حضرت و حمله به خانۀ دختر داغديدۀ پيامبراكرم و به آتش كشيدن آن و مضروب و مصدوم نمودن حضرت فاطمه علیهاالسّلام و به قتل رساندن فرزندى كه آن حضرت در رحم داشتند، متصوَّر نيست، قطعاً مرتكبان اين ظلمها از مصاديق بارز آيۀ مورد بحث میباشند.
روشن است كه آنچه در قالب چهار آيۀ بالا در زمينۀ لعن بر دشمنان اميرالمؤمنين و حضرت فاطمه علیهماالسّلام ذكر شد، عيناً بر لعن دشمنان معاند، غصب كنندگان حقوق، شكنجه گران و آزار رسانان ستمگر و قاتلان و به شهادت رسانندگان ديگر ائمّه علیهمالسّلام نيز صدق میكند و به استناد همان آيات، آنان نيز مورد لعنت خدا و رسول و همۀ لعن كنندگان از ملائكه و مؤمنان جنّ و انس میباشند.
با عنايت به موارد فوق، آشكار است كه لعن بر دشمنان اهلبيت علیهمالسّلام مصداق تخلّق به اخلاقالله و پيروى از انبياءالله و عمل به آيات الله و اقتداى به ملائكةالله است و گرچه نبايد دوست و پيرو اهلبيت علیهمالسّلام همّت خود را در رويارويى با دشمنان آن بزرگواران، صرفآ به لعن محدود كند، لكن هيچ شيعۀ خالصى هر چند هم كه در ضعف و ناتوانى باشد، از انجام اين حدّاقلّ معاف نيست و اگر به آن مبادرت ورزد، اجر و پاداش عظيمى شامل حالش خواهد شد.
چنانكه در تفسير امام حسن عسکرى علیهالسّلام از پيامبراكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم روايت شده است كه: هر كس از نصرت و يارى ما اهلبيت ناتوان باشد و در خلوتهاى خود، دشمنان ما را لعن كند، خداوند صداى او را به همۀ عالَم وجود، از كرۀ خاک تا عرش اعلى میرساند. پس هر بار كه اين شخص دشمنان ما را لعن میكند، ملائكه او را در اين لعن كردن يارى میكنند و كسى را كه او لعن میكند لعن میكنند، پس آن گاه ثناى الهى را به جا آورده و به خداوند عرض میكنند: پروردگارا بر اين بنده درود فرست، زيرا آنچه در توان داشت بذل نمود و اگر بر بيش از اين قدرت داشت، انجام میداد. پس در اين هنگام ندايى از جانب خداى عزّوجلّ اعلام میكند كه دعاى شما را در مورد اين شخص اجابت كردم و صدايتان را شنيدم و بر روح او در بين روحها درود فرستادم و او را در نزد خود از برگزيدگانِ نيكان قرار دادم.
📘 کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب
#لعن_و_تبری - ۶
#ره_توشه_دیدار
@ahlevela_channel
💠 لعن و تبرّى در سلوک طريق عرفان
لعن و تبرّى آثار عميق و عجيبى در پاک كردن وجود فرد از پليدیها و آلودگیها دارد. به تعبير يكى از بزرگان اهل كمال، لعن؛ استغفار خصّيصين است.
وقتى كه انسان به لعن و تبرّى موجوداتى كه جرثومۀ خباثت و تبلور شقاوتند میپردازد و صف خود را از آنها جدا میكند و به آنها دورباش میگويد، از خباثت و شقاوت پاک و منزّه میشود.
اساساً راه كمال انسان از طريق نفى و اثبات طىّ میشود. نفى آنچه بايد ترک گفت و پسنديده نيست و اثبات آنچه بايد به آن رسيد و شايسته است. اين نفى و اثبات در سطوح مختلف كمال، مظاهرى دارد.
در جملۀ لا اِلهَ اِلاَّ الله، ابتدا همۀ معبودهاى دروغين بيرونى و درونى نفى شده و سپس بر معبود حقيقى تأكيد میشود.
به هنگام تلاوت قرآن كريم به دستور خود قرآن، ابتدا با گفتن اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَيطانِ الرَّجيمِ، انسان از شيطان به سوى خدا میگريزد و سپس با گفتن بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، به آغوش خدا وارد میشود.
به هنگام خواندن زيارتها، همچون زيارت عاشورا، ابتدا بر دشمنان اهلبيت علیهمالسّلام لعن میكند و از آنها تبرّى میجويد، سپس به خود اهلبيت علیهمالسّلام صلوات میفرستد و سلام میكند.
سالک تا به مقصد نرسيده و به طىّ طريق مشغول است، يک پا به پشت سر و عقب دارد (پاى نفى و خروج و لعن و تبرّى) و يک پا به پيش رو دارد و به جلو میگذارد (پاى اثبات و ورود و صلوات و سلام) اين جريان همچنان ادامه میيابد تا اينكه سرانجام به مقام توحيد و فناى تامّ میرسد و غير و غيريّت از ميان برمیخيزد و جز حضرت حقّ هيچ برجا نمیماند، نه سالكى، نه سلوكى و نه مسلكى، نه راه روندهاى، نه راه رفتنى و نه راهى.
آنجا سلام و صلواتى است كه لعن و تبرّى در مقابلش نيست، بسم اللّهى است كه اعوذ باللّهى در برابرش نيست. حبّى است كه بغض و دشمنیيى در مقابلش نيست.
لذا از ابتداى سلوک تا رسيدن به شهر توحيد، دين چيزى جز حبّ و بغض نيست و ديندار جز آن كس نيست كه در راه خدا دوست میدارد و در راه خدا دشمنى میورزد و داراى حبّ فى الله و بغض فى الله است.
امّا در اين مرحله به جايى میرسد كه منزل هَلِ الدّينُ اِلاَّ الحُبِّ... اَلدّينُ هُوَ الحُبُّ وَ الحُبُّ هُوَ الدّينُ است. لكن بايد توجّه داشت كه اين منزل هم منزل نهايى نيست.
سالک اگر مراحل چهارگانه سفر «از خلق به سوى حقِّ مقيّد»، «از حقّ به سوى حقّ مطلق»، «از حقّ(احديّت جمع) به سوى خلقِ حقّى (اعيان ثابته) به حقّ» و «از خلقى كه حقّ است (اعيان ثابته) به سوى خلق (اعيان خارجيّه) به حقّ» را به طوركامل طىّ نمايد و به مقام جمعالجمعى برسد، مقتضيات وحدت و كثرت، توأمان در وى ظهور میيابد.
يعنى از يک سو با ديدۀ وحدت بين خود میبيند كه در همۀ عالَمِ وجود، احدى جز خدا نيست، و از سوى ديگر با چشم كثرت نگرِ خود، ما سِوَى الله را با تعيّنات و تنوّعاتشان مشاهده میكند و نيک و بد و زشت و زيبا و صلاح و فسادشان را متوجّه میشود و با هر يک از مخلوقات، رفتارى كه مناسب آن است را در پيش میگيرد.
اين مقام شايد يكى از مصاديق سخن پيامبراكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است كه: برادرم موسى علیهالسّلام با يک چشم و برادرم عيسى علیهالسّلام با چشمى ديگر به عالَم مینگريست و من با هر دو چشم به هستى مینگرم.
و نيز يكى از مصاديق طَريقُ الوسطى هِىَ الجادَّةِ: راه ميانه جادّه صحيح است. در كلام اميرالمؤمنين علیهالسّلام، و اُمَّةً وَسَطاً در بيان قرآن كريم نيز شايد همين مقام جمعالجمعى باشد.
چنين سالک واصل و كاملى، در برخى از حالات خود مستغرق تامّ در بحر توحيد است و غيرى نمیبيند و در برخى ديگر از حالات خود متوجّه كثرات است و نیک و بدشان را میبيند و با هر یک به اقتضاء چگونگى آن رفتار میكند.
به وجود اين حالات گوناگون نيز در اين كلام معصوم علیه السّلام اشاره شده است: لَنا مَعَ اللهِ حالاتٌ: براى ما با خدا حالتهاى گوناگونى وجود دارد.
با توجّه به آنچه گفته شد، براى اولياء كمّل نيز به هنگام توجّه به كثرات، حبّ اولياءالله و بغض اعداءالله، مجدّداً مطرح میشود و در چنان حالاتى لعن و تبرّى نيز مجدّداً از آنان صادر میگردد.
لعن و تبرّى پيامبراكرم و اهلبيت گراميش علیهمالسّلام نسبت به دشمنان معاند خدا و دين، بر همين مبنا قابل توضيح است.
📘 کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب
#لعن_و_تبری - ۷
#ره_توشه_دیدار
@ahlevela_channel
💠 رفع چند ترديد در جواز و لزوم لعن
در بحث لعن و تبرّى، رفع چند ترديد را لازم میدانيم:
۱ـ احاديثى كه از پيامبراكرم و ائمّه معصومين علیهمالسّلام در نهى از لعن كردن وارد شده است، تماماً در نهى از لعن كردن شخصى است كه مستحقّ لعن نيست و طىّ آنها از اينكه مؤمنى مؤمن ديگرى را لعن كند، به شدّت تحذیر شده و اخطار گرديده كه اگر فردى شخصى را كه مستحقّ لعن نيست لعنت كند، اين لعن به سوى لعن كننده باز میگردد و شامل حال او میشود.
روشن است كه اين گونه احاديث به لعن كسانى كه طرفةالعينى بهرهاى از ايمان نداشتند و مورد لعن خدا و پيامبر خدا و ملائكه بودند ربطى ندارد.
۲ـ اينكه قرآن كريم مؤمنان به خدا را از دشنام دادن و فحّاشى كردن به بتهاى مشركان، به خاطر اينكه سبب میشود مشركان نيز از سرِ عداوت و جهل، به خدا ناسزا گويند، نهى نموده است، لعن كردن و تبرّى جستن از دشمنان اهلبيت علیهمالسّلام را منتفى نمیسازد.
زيرا سبّ و دشنام عبارت از سخن ركيک و بیادبانه است كه اساساً با شأن و ادب مورد انتظار از مؤمن سازگار نيست؛ در حالى كه لعن، دعا بر محروم شدن شخص از رحمت الهى است و تبرّى، موضع جداكردن از يک شخص يا گروه است و به هيچ وجه حاكى از بی ادبى نيست.
كما اينكه خداوند نيز در قرآن كريم میفرمايد: قُتِلَ الاِنسانُ ما اَكفَرَهُ، مرگ بر انسان چقدر كفران پيشه است. هيچ كس اين سخن قرآن را دشنام و فحش و مغاير با ادب تلقّى نمیكند.
ضمناً با عنايت به اينكه در آيۀ مورد بحث علّت نهى از سبّ و دشنام، تحريک شدن مشركان به ناسزا گفتن به خداوند ذكر شده است و نه سزاوار دشنام نبودن بتها، شايد بتوان گفت اگر اين سبّ و دشنام، علنى و با صداى بلند انجام نشود و در نتيجه موجب تحريک مشركان نگردد، از شمول نهى آيه مورد بحث خارج خواهد بود، گرچه همانطور كه گفتيم سبّ و دشنام با صداى آهسته نيز از شأن و منزلت مؤمن كه پايبند به نيكیهاى اخلاقى است به دور میباشد.
۳ـ اينكه قرآن كريم عنوان نموده است كه خداوند بدگويى كردن با صداى بلند را، جز از مظلوم دوست نمیدارد نيز نمیتواند نفى كنندۀ جواز و فضيلت تبرّى و لعن بر دشمنان اهلبيت علیهم السّلام تلقّى شود؛
زيرا اولاً، آيه در مورد بدگويى و پرخاشگرى بحث میكند، در حالى كه لعن، دعاى بر محروميّت شخص از رحمت الهى و تبرّى، صف جدا كردن و بيزارى جستن است.
ثانياً، آيه اين را كه با صداى بلند بدگويى شود ناستوده دانسته و دلالتى بر بدگويى با صداى آهسته و مخفى ندارد.
ثالثاً، آيه حتّى پرخاشگرى و با صداى بلند بدگويى كردن شخص مظلوم را محبوب خدا دانسته است. چه ظلمى بالاتر از محروم كردن جامعۀ اسلامى از حاكميّت و زعامت اهلبيت علیهمالسّلام و جناياتى كه نسبت به آن بزرگواران انجام شد.
ذكر اين نكته خالى از لطف و بهره نيست كه ادب بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ گفتن و صلوات فرستادن، در جَهر و آشكارا ادا كردن آنها و ادب اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيمِ گفتن و لعن كردن و تبرّى جستن، در اِخفاء و آهسته ادا كردن آنهاست.
هرچه مخفيانهتر، عميقتر و درونیتر، از شيطان به خدا پناه برده شده و بر دشمنان محمّد و آل محمّد صلوات الله عليهم اجمعين لعن و از آنها تبرّى جسته شود، آثار بيشترى در پاک كردن وجود فرد از بدیها دارد.
📘 کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب
#لعن_و_تبری - ۸
#ره_توشه_دیدار
@ahlevela_channel
💠 چند تذكّر در نحوۀ لعن و تبرّى - بخش اوّل
در پايان بحث، بيان چند نكته در مورد نحوه لعن و تبرّى را نيز ضرورى میدانيم:
۱ـ دوست اهلبيت مظهر ادب و حياست و اهلبيت علیهمالسّلام نمیپسندند كه دوستانشان فحّاش و بیادب باشند، گرچه طرف مقابل آنها سزاوار دشنام و ناسزا باشد
از آنجا كه اقتضاء محبّت و دوستى، دوست داشتن چيزى است كه محبوب دوست دارد و میپسندد و كراهت و اجتناب از چيزى است كه محبوب نسبت به آن كراهت دارد و نمیپسندد؛ قابل تصوّر نيست كه دوست اهلبيت علیهمالسّلام لعن و تبرّى را بهانهاى براى خروج از مرز ادب و حيا قرار دهد.
اميرالمؤمنين علیهالسّلام هنگامى كه در جريان جنگ صفّين متوجّه شدند برخى از اصحابشان، به ياران معاويه دشنام و ناسزا میگويند، به شدّت آنها را از اين كار نهى فرمودند و بيان داشتند: اِنِّى اَكرَهُ لَكُم اَن تَكُونُوا سَبّابينَ وَلكِنَّكُم لَو وَصَفتُم اَعمالَهُم وَ ذَكَرتُم حالَهُم كانَ أَصوَبَ فِى القَولِ وَ اَبلَغَ فِى العُذرِ، من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد. اگر به جاى دشنام، اعمال خلافشان را تشريح میكرديد و حالات ناپسندشان را بازگو میكرديد، سخن درستترى بود و اگر كسى هم میخواست به خاطر آن بر شما خرده بگيرد قابل دفاعتر بود. پس آنگاه به آنان آموختند كه به جاى دشنام دادن، براى خوابيدن آن فتنه و به راه آمدن گمراهان، دعا كنند.
پيامبراكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمايند: خداوند بهشت را بر هر شخص فحّاشِ گويندۀ سخنان ركيکِ كم حيا حرام كرده است.
و امام باقر علیهالسّلام میفرمايند: همانا خداوند دشنامگوى فحّاش را دشمن میدارد.
پيامبراكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمايند: هرگز فحش در چيزى نبود مگر آن كه موجب زشتى و سرشكستگى آن چيز شد و هرگز حيا در چيزى نبود مگر مايۀ زينت و آبروى آن گشت.
امام صادق علیهالسّلام میفرمايند: هر كس حيا ندارد ايمان ندارد. و نيز میفرمايند: پنج چيز است كه در هر كس وجود نداشته باشد چيز ارزشمندى در او نيست. از آن حضرت پرسيدند آن پنج چيز چيست؟ حضرت فرمودند: دين و عقل و حياء و خوشخوئى و نيک ادبى.
۲ـ قرآن كريم میفرمايد: قُلِ اعمَلوا فَسَيَرَى اللهُ عَمَلَكُم وَ رَسولَهُ وَالمُؤمِنونَ، بگو عمل كنيد كه به زودى خدا و رسول خدا و مؤمنان عمل شما را مشاهده میكنند.
به موجب احاديث فراوانى كه از اهلبيت علیّهمالسّلام رسيده است، مقصود از المُؤمِنونَ در آيۀ مزبور اهلبيت علیّهمالسلام میباشند.
دوست اهلبيت علیهمالسّلام هميشه خود را در محضر خدا و پيامبراكرم و اهلبيت علیهمالسّلام احساس كرده و در نتيجه حيا میكند در حضور آنان مرتكب رفتار زشت و ناپسند و الفاظ و سخنان ركيک و بیادبانه شود. بنابراين، همواره مراقب است كه به بهانۀ لعن و تبرّى، به رفتار و گفتارى كه شايستۀ محضر خدا و پيامبر اكرم و اهلبيت علیهمالسّلام نيست كشيده نشود.
به راستى مرد شيعهاى كه خود را در محضر حضرت زهرا علیها السّلام احساس میكند يا زن شيعهاى كه خود را در محضر پيامبر اكرم و ائمّه اطهار علیّهم السلام احساس میكند، آيا به خود اجازه میدهد كه به بهانۀ لعن و تبرّى، در چنان محضرى زبان به سخنان ركيک و خلاف ادب و عفّت بگشايد يا حركات و اعمال شنيع و ناشايست و مغاير با حيا و تقوى از خود نشان دهد؟
البتّه بزرگوارى اهلبيت علیهم السّلام سبب میشود كه اگر از سر نادانى و بى توجّهى، رفتار يا سخن ناشايستى در مقام اعلام بيزارى از دشمنان اهلبيت علیهم السّلام از شخصى سر زد، بر او سخت نگيرند؛ كما اينكه پيامبر اكرم در جنگ اُحد در برابر بیوفايى و گريزپايى اصحاب و كينهتوزى و آسيب رسانى اعداء، نفرين نكردند و زبان به دعا گشودند كه اَللّهُمَّ اغفِر لِقَومى فَاِنَّهُم لا يَعلَمونَ: پروردگارا قومم را ببخش زيرا آنها نادان و جاهلند.
امّا اين بزرگوارى آنها ما را بيشتر به مراعات ادب و حيا در محضرشان ترغيب میكند و نبايد مورد سوء استفاده و خروج از مرز ادب و حيا در محضر آن بزرگواران شود...
ادامه دارد....
📘 کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب
#لعن_و_تبری - ۹
#ره_توشه_دیدار
@ahlevela_channel
💠 چند تذكّر در نحوۀ لعن و تبرّى - بخش دوّم
۳ـ دوست اهلبيت علیهمالسّلام در همۀ امور خود، از جمله در شادىِ از پاى درآمدن دشمن يا اندوه غلبه يافتن و جنايتكارى دشمن، از پيامبر و ائمّه اطهار علیّهمالسّلام الگو میگيرد.
قرآن كريم میفرمايد: لَقَد كانَ لَكُم فى رِسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ، در وجود پيامبر خدا براى شما الگويى نيكو وجود دارد.
بر اين اساس و با توجّه به اينكه پيامبر و اهلبيت بزرگوارش علیّهمالسّلام هرگز در شادى و غم از مرز ادب و حيا خارج نمیشدند، دوست آن بزرگواران نيز بايد به هنگام شادىِ از پا درآمدن دشمنان اهلبيت علیّهمالسلام و عزاى غلبه يافتن ظاهرى دشمنان آن والامقامان و مصدوم و شهيد و اسير شدن آن دُردانگان عالَم هستى، به اقتداى آن بزرگواران، رفتار و گفتار خود را در مرز ادب و حيا تنظيم كند. چرا كه پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمايند: همانا شيعۀ ما كسى است كه دنبال ما راه برود و از آثار ما تبعيّت كرده و به اعمال ما اقتدا كند.
۴ـ دوست اهلبيت علیهمالسّلام همچون كوهى استوار است كه تندبادهاى شادى و غم و خشنودى و خشم قادر نيستند او را از ثبات و وقار خارج سازند.
امام صادق علیهالسّلام میفرمايند: منحصراً مؤمن كسى است كه هنگامى كه به خشم میآيد، خشمش او را از حقّ بيرون نمیبرد و هنگامى كه خشنود میشود، خشنوديش او را به باطلى وادار نمیسازد.
و امام باقر علیهالسّلام میفرمايند: منحصراً مؤمن كسى است كه هنگامى كه خشنود میشود، خشنوديش او را در گناهى و باطلى وارد نمیكند و هنگامى كه خشمگين میشود، خشمش او را از سخن حقّ بيرون نمیبرد.
بنابراين، شادىِ شكست و هلاكت دشمنان اهلبيت علیّهمالسّلام و غم و اندوه آزار و شكنجه و اسارت و شهادت آن بزرگواران سبب نمیشود دوستان اهلبيت علیّهمالسلام از مرز شايستگى و ادب و حيا خارج شوند.
۵ـ با توجّه به اينكه برخى اشخاص در بعضى ايّام به بهانه رُفِعَ القَلَم (برداشته شدن قلم از ثبت گناهان) در مقام ابراز نفرت و دشمنیشان نسبت به دشمنان اهلبيت علیهمالسّلام خود را مجاز به اعمال ناپسند و الفاظ ركيک میپندارند، لازم است در پايان تذكّرات بحث لعن و تبرّى، نكاتى نيز براى تنبّه و بيدارى آنها بيان شود:
ادامه دارد....
📘 کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب
#لعن_و_تبری - ۱۰
#ره_توشه_دیدار
@ahlevela_channel
💠 چند تذكّر در نحوۀ لعن و تبرّى - بخش سوّم
اولاً: به نص قرآن كريم دو فرشتۀ والامقام بر هر شخص مأمورند كه در تمامى لحظات، هر لفظ و سخنى كه از دهان وى خارج میشود و هر عملى كه از او سر میزند را در نامۀ عمل او ثبت كنند تا در روز بازپسين به محضر پروردگار تقديم نمايند. و در روز قيامت گوش و چشم و دل و اعضاى ظاهر و باطن، تماماً در برابر آنچه كردهاند در پيشگاه الهى مورد مؤاخذه قرار میگيرند.
و به موجب حديث شريفى كه به نحو متواتر توسّط شيعه وسنّى نقل شده است حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ اَبَداً اِلى يَومِ القِيامَةِ وَ حَرامُ مُحَمَّدٍ حَرامٌ اَبَداً اِلى يَومِ القِيامَةِ: آنچه پيامبر اكرم حلال نمود تا روز قيامت همواره حلال و آنچه رسول خدا حرام كرد تا روز قيامت همواره حرام است. بنابراين در هيچ روزى از ايّام سال نمیتوان خود را از حلال و حرام پيامبر خدا معاف دانست.
در حديث رفع هم كه از پيامبر اكرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل شده، چنين مسألهاى ذكر نشده است. حضرت در آن حديث میفرمايند: نُه چيز از امّتم برداشته شد: اشتباه و فراموشى و آنچه به اكراه وادار به انجام آن میشوند و آنچه از آن ناآگاهند و آنچه بر انجام آن توانايى ندارند و آنچه به اضطرار به آن مبادرت میكنند و حسدى كه ناخواسته بر دلشان خطور میكند و تفأّل بدى كه به ذهنشان میآيد و فكر وسوسهآميزى كه در مورد خلق به انديشۀ آنها میگذرد و به زبان جارى نمیسازند.
ثانياً: حتّى اگر چنين مطلبى درست بود و واقعاً در روز يا روزهاى خاصّى گناهان ثبت نمیشد و فرد به خاطر آن مورد مؤاخذه و كيفر اخروى قرار نمیگرفت، باز هم دوست اهلبيت علیهمالسّلام در اظهار بيزارى و نفرت از دشمنان آن بزرگواران و ابراز شادى به مناسبت از پا در آمدن آنها، میبايست مراعات ادب و حيا و ورع و تقوى را بنمايد؛ زيرا تقيّد دوست اهلبيت علیهمالسّلام به ادب و حيا و ورع و تقوى، ناشى از ترس او از عذاب الهى نيست؛ بلكه پرهيز او از گناه و پليدى، به اين خاطر است كه خدا و اهلبيت علیّهمالسلام چنين چيزهايى را نمیپسندند و دوست ندارند.
دوست اهلبيت پيرو اميرالمؤمنين علیهالسّلام است كه عرضه داشت: خدايا نه از سر ترس آتش دوزخت و نه به طمع نعمتهاى بهشتیات سر به راه بندگى تو ننهادم، بلكه تو را سزاوار عبادت شدن يافتم و به عبادت تو پرداختم.
و در جاى ديگرى آن حضرت سر به بندگى و فرمانبرى سپردن از ترس كيفر اخروىِ عصيان و گناه را به كار بردگانى كه از ترس تازيانه ارباب فرمان میبرند تشبيه نمودند. و بر همين اساس فرمودند: لَو كُنّا لا نَرجوا جَنَّةً وَ لا نَخشى ناراً وَ لا ثَواباً وَ لا عِقاباً، لَكانَ يَنبَغى لَنا اَن نُطالِبَ بِمَكارِمِ الاَخلاقِ، فَاِنَّها مِمّا تَدُلُّ عَلى سَبيلِ النَّجاحِ، اگر اميدى به بهشت و ترسى از آتش جهنّم نداشتيم و پاداش و كيفر الهى وجود نداشت، باز هم سزاوار بود كه ما در پىِ كرامتها و فضايل اخلاقى باشيم، زيرا شايستگیهاى اخلاقى از جمله چيزهايى است كه انسان را به راه رستگارى رهنمون میشود.
ثالثاً: ارزش در اين است كه انسان از باطن و درون، اهل ادب و حيا و ورع و تقوى باشد، نه اينكه در دل و در درون، طالب بىادبى و بىحيايى و فسق و فجور باشد، لكن از ترس عذاب و كيفر الهى، با تكلّف و فشار، در عملِ ظاهرى، ادب و حيا و ورع و تقوى را مراعات كند. مسأله رُفِعَ القَلَم اگر هم واقعيّت داشت، شايد تمهيدى بود براى فراهم كردن زمينۀ ظهور مكنونات باطنى اشخاص و بيرون ريختن و ظاهر شدن شخصيّت حقيقى افراد و متمايز شدن خوبان واقعى از كسانى كه با تصنّع و تكلّف و زور و فشار، خود را از ارتكاب بدیها و گناهان نگاه داشتهاند، ولى در باطن طالب و تشنۀ گناهان و آلودگیها هستند.
رابعاً: آنچه نشان میدهد مطرح كنندگان رُفِعَ القَلَم خود نيز به آن چندان اعتقادى ندارند اين است كه در ايّام به اصطلاح رُفِعَ القَلَم قطعاً به ديگران اجازه نمیدهند دست تجاوز به مال و دارايى آنها دراز كرده يا فكر تعدّى به ناموس و خانوادهشان را به ذهن خود راه دهند.
از اين اشخاص بايد پرسيد اگر رُفِعَ القَلَم واقعيّت دارد و به استناد آن، ارتكاب گناهان مجاز میشود، به چه دليل آن را شامل همۀ گناهان نمیدانيد؟ آيا فقط از برخى گناهان قلم برداشته شده و يا از همه گناهان؟ و فقط نسبت به بعضى از اشخاص اين رُفِعَ القَلَم جارى گشته يا نسبت به همه افراد؟
گرچه ذكر نكتۀ اخير چندان با حال و هواى اين نوشتار سنخيّت نداشت و نگارنده ترجيح میداد متعرّض آن نشود، لكن به نظر رسيد به سان نيشتر دردآورى كه بر دمل چركينى زده میشود تا شخص از شرّ آن رها گردد، اين نكته نيز گرچه تلخ و گزنده است، شايد بتواند موجب بيدارى و به خود آمدن برخى غافلان شود.
📘 کتاب ره توشۀ دیدار
تألیف استاد مهدی طیّب
#لعن_و_تبری - ۱۱
#ره_توشه_دیدار
@ahlevela_channel