🔺آینده جنگ و آتش بس!
تمدید آتش بس توام با حضور روسای سازمانهای اطلاعات مصر، آمریکا و اسرائیل در دوحه و گمانهزنی برخی رسانههای اسرائیلی درباره احتمال توافق جامع مبادله اسرا و همچنین تهدید برخی شرکای دولت نتانیاهو به خروج از کابینه در صورت توقف جنگ یک نوع خوشبینی را نزد برخی ناظران برای پایان جنگ خلق کرده است. اما آیا چنین است؟
پاسخ روشنی نمیتوان داد. اما آنچه مبرهن است این که پایان دادن به جنگ در این نقطه، اسرائیل را در موقعیت بازنده کامل قرار میدهد. بنابراین دشوار است که پذیرفت جنگ غزه در این نقطه پایان مییابد. مگر این که بپذیریم اسرائیل به دنبال برقراری معادله وحشتی بوده است که آن را با در پیش گرفتن سیاست زمین سوخته و برجای گذاشتن این حجم از ویرانی و تلفات تحقق یافته میداند، مانند اتفاق 2006 با حزب الله لبنان.
اما این معادله وحشت نیز که میتوان آن را در قبال غزه هم اکنون حداقل تا دو دهه تحقق یافته پنداشت، کف اهداف اسرائیل از جنگ را هم پوشش نمیدهد؛ از حداقلهایی چون ترور سنوار و آزادی گروگانها از طریق راهکار نظامی گرفته تا حداکثرهایی مانند هدف نابودی حماس، خارج کردن نوار غزه از کنترل آن و ایجاد نظام سیاسی دیگری در این منطقه.
در حقیقت نیز، اهداف راهبردی مهمتر اسرائیل فراتر از غزه و بلکه منطقهای است؛ به این معنا که احیای بازدارندگی از دست رفته در 7 اکتبر و تصویر پیشین درباره ارتش اسرائیل نه صرفا در مقابل غزه و فلسطینیها بلکه در کل منطقه منوط به پیروزی قاطع در غزه است.
با این حال اما هم آتش بس نهایی و پایان جنگ و هم ادامه جنگ با موانع و محذوراتی مواجه است و باید دید کدامیک بر دیگری میچربد. همین امر اسرائیل را در برابر یک دشواره بن بست گونه قرار داده است. هم پایان جنگ و نیز ادامه آن تابع فعل و انفعالات درون عاملی و فیمابینی میان 5 مولفه و متغیر تاثیرگذار است: متغیر اسرائیلی، متغیر آمریکایی، متغیر غزه و حماس، متغیر جهانی و متغیر منطقهای.
در مولفه اسرائیلی هم عواملی چون تحقق نیافتن اهداف جنگ، انتظارات بالای جامعه و محاسبات سیاسی شخصی نتانیاهو و در کل مقامات در مظان اتهام کوتاهی در وقوع 7 اکتبر مشوق تداوم جنگ هستند.
اما در عین حال، در همین متغیر اسرائیلی، واقعیتها و پیچیدگیهای میدانی ــ که باعث شد پس از 48 روز جنگ جز نفوذ و اشغال برخی مناطق در شمال نوار غزه بخش عمده آن همچنان تحت کنترل حماس باشد و فشارهای شدید روزهای آخر منتهی به آتش بس نیز برای گرفتن جبالیا، الدرج و سیطره بر غزه و مناطق دیگر در شمال مثمر ثمر واقع نشود ــ همچنین در کنار هزینههای جنگ اعم از انسانی (تلفات روزانه)، اقتصادی (برآورد حدود 60 میلیارد دلار) و اجتماعی (کوچ اجباری ساکنان شهرکهای اطراف غزه و برخی شهرکهای شمالی به مرکز و مشکلات ناشی از آن) و نیز تغییر ماهویی تصویر و ذهنیت مردم جهان در قبال اسرائیل و جایگزین شدن آن با تصویر مظلومیت مردم فلسطین و تبعات درازمدت و تعمیق آن در صورت شروع حمله زمینی به جنوب نوار غزه میتوانند در نقش موانع تداوم جنگ عمل کنند.
در این میان، آنچه بیشتر وضعیت بن بست را برای اسرائیل تشدید میکند، این که پایان دادن به جنگ در این نقطه بدون بازگشت همه اسرا امکانپذیر نیست؛ از این رو، که اولا حماس صرفا به دنبال تبادل دو جانبه اسرا نیست، بلکه به دنبال پیوست رفع محاصره غزه و بازسازی آن نیز هست. به این علت، پذیرش توافقی با این مشخصات برای اسرائیل سخت و مکمل دلالتهای حمله 7 اکتبر است. در آن سو نیز تجربه 48 روز جنگ و آتش بس موقت نشان داد که آزادی از طریق راهکار نظامی امکانپذیر نیست.
در مورد متغیر آمریکایی نیز وضع همین گونه است و همزمان موانعی فراروی پایان دادن جنگ و تداوم آن وجود دارد. از یک طرف، آینده سیاست خاورمیانهای آمریکا مبتنی بر هژمونی اسرائیل، ادغام آن در پروژه امنیت منطقهای و مساله عادی سازی روابط مسلتزم خروج آبرومندانه و حداقل خلق تصویری از پیروزی برای اسرائیل در این جنگ است و از طرف دیگر نیز شخص بایدن و حزب دموکرات متضرر اصلی تداوم جنگ قبل از انتخابات آمریکا هستند، کما این که وجهه جهانی آمریکا نیز با ادامه جنگ آسیب بیشتری میبیند. در اینجا در حالی که مناففع شخص نتانیاهو در طولانیتر کردن جنگ به شکلی ممکن برای به تاخیر انداختن حذف از قدرت است، منافع انتخاباتی بایدن در پایان این جنگ است.
احتمالا اسرائیل راه خروج از بن بست را در تداوم جنگ چه از طریق دور شدید تازهای از بمبارانها برای مدتی دیگر همراه با شروع حمله زمینی تازه، چه از طریق ابقای وضعیت جنگی همراه دورههای آتش بس و یا تغییر ماهیت جنگ به عملیاتهای هوشمند جستجو کند. هر کدام از این سناریوها نیز میتواند خروجی متفاوتی داشته باشد و باید دید که آیا پایان این وضعیت با توافقی دیگر اما جامع رقم میخورد؟
#صابر_گل_عنبری
https://eitaa.com/ahlghalam
🔺ترور در فقدان موازنه!
دیروز ظرف کمتر از یک ماه و در بحبوبه جنگ غزه سومین فرمانده ایرانی و البته ارشدترین آنها در سوریه به وسیله اسرائیل ترور شد. خط تحلیلی غالب، ترور سردار موسوی را تلاش اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم و گسترش جنگ در منطقه میداند.
اما این تحلیل چندان واقعبینانه به نظر نمیرسد و روند تحولات جنگ غزه طی 80 روز گذشته عکس آن را نشان میدهد. اتفاقا تشدید حملات به سوریه و این ترورها معطوف به نوعی اطمینان خاطر اسرائیل است که منجر به گسترش جنگ نمیشود. نه تل آویو و نه آمریکا در این شرایط، گسترش دامنه جنگ را به مصلحت خود نمیدانند.
اگر تل آویو در صرافت گسترش جنگ در منطقه بود، بهانه و مستمسک آن که هم اکنون هم با لبنان و یمن فراهم است و با افزایش سطح آتش و تغییر قواعد درگیری مدیریت شده با حزب الله این امر به راحتی محقق میشود. حال، وقتی اسرائیل تا این اندازه از ورود به جنگ با حزب الله پرهیز میکند و یا واکنش به حملات حوثیها در دریای سرخ را به آمریکا موکول کرده و آمریکا نیز از بیم گسترش جنگ در منطقه تاکنون اقدام خاصی نکرده است، سخن گفتن از برنامه اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم محلی از اعراب ندارد.
در همین لبنان که حزب الله هم اکنون در سطحی مشخص وارد درگیری با اسرائیل شده و شاهد حملات روزانه دو طرف به یکدیگر اما کنترل شده و مدیریت شده هستیم، برخی رهبران شناخته شده حماس روزانه در این جنگ کنفرانس خبری برگزار میکنند؛ اما در حالی که اسرائیل بارها تهدید به ترور آنها در داخل و خارج از غزه کرده است؛ چرا تاکنون اقدامی علیه آنها و همچنین رهبران و فرماندهان حزب الله در لبنان انجام نمیدهد؟ پاسخ روشن است. به این دلیل که این امر میتواند قواعد درگیری کنونی را از کنترل خارج و منجر به جنگی گسترده شود که اسرائیل نمیخواهد. کما این که حزب الله هم تمایلی به آن ندارد و گرنه سطح آتش را در واکنش به تحولات غزه به نحوی افزایش میداد که تل آویو ناگزیر از ورود به جنگ شود.
علت در اینجا در وجود سطحی از موازنه وحشت میان اسرائیل و حزب الله نهفته است، در حالی که هنوز چنین موازنهای میان راس هرم محور یعنی ایران با اسرائیل در جبهه سوریه و به نوعی در سطح خرابکاریها و ترورها در داخل خود ایران نیز شکل نگرفته و همین خود دست تل آویو را باز گذاشته تا در چنین شرایطی که در میدان جنگ زمینی در نوار غزه با دشواریهای خاصی در جهت تحقق اهداف جنگ از جمله در سطح ترور رهبران و فرماندهان تراز اول حماس یعنی یحیی سنوار، محمد ضیف و مروان عیسی روبرو است؛ در مقابل اما ترور فرمانده ایرانی این فرصت را در اختیار نتانیاهو قرار میدهد تا به عنوان دستاوردی دندان گیر و یک پیروزی ترویج دهد.
البته تحلیل پیشگفته نسخه پیچی و تجویزی برای واکنشی تند و مستقیم که ممکن است سطح درگیریها را افزایش دهد نیست. کما این که این موازنه و بازدارندگی یک شبه خلق نمیشود و رسیدن به این نقطه در سوریه قبلا چه بسا آسانتر بود؛ اما به نظر میرسد که گذشت زمان تحقق آن را دشوارتر کرده است.
موضع روسیه که روشن است و تجربه این چند سال نشان میدهد که تمایلی برای متوقف کردن حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه ندارد و چه بسا آن را هم در راستای حذف رقیب ایرانی در این جغرافیا پس از تحقق هدف مشترک به نفع منافع خود هم بپندارد.
به نظر میرسد دولت سوریه نیز تمایلی به همکاری در این زمینه و تبدیل شدن این کشور به عرصه جنگ میان ایران و اسرائیل ندارد. این را میشود در عدم موضعگیری خاص دمشق تا این لحظه نسبت به این ترور صورت گرفته در سوریه با وجود گذشت یک روز از آن مشاهده کرد. همچنین تا این لحظه این واقعه بازتاب چندانی در رسانههای دولتی سوریه از جمله خبرگزاری سانا نداشته است.
در طول این جنگ هم که نه تنها برای حماس بلکه برای کلیت محور سرنوشت ساز است، سوریه غایب بزرگ آن است و جز یکی دو بار موضعگیری اعلامی معمولی در سطحی کمتر از حتی عربستان، مصر و اردن تحرکی دیپلماتیک نداشته و عامل بیعملی در این سطح را نباید به تنش قبلی دمشق با حماس فروکاست.
بر کسی پوشیده نیست که واکنش به چنین حملاتی در عمل معذوریتها و محدودیتهای خاص خود را دارد، اما آنچه مشکل را بغرنجتر و بیشتر بازدارندگی ایران را آسیبپذیر کرده و میکند، مواجهه اعلامی شعاری و سطحی با پروندههای حساس و متعاقب آن زیاده روی در تهدید و وعد و عید از جمله از روز نخست همین جنگ تاکنون است که اساسا "تهدید" را از حیز انتفاع انداخته و همین رویه به بازدارندگی نرم و سخت ایران آسیب زده است. کما این که همین ادبیات به مرور زمان انتظاراتی ایجاد کرده که بیپاسخ ماندن آنها حتی برای قشر هوادار محور چه در داخل چه در منطقه پرسشبرانگیز شده است.
#صابر_گل_عنبری
https://eitaa.com/ahlghalam
🔺 کارت زردی که قرمز نمیشود!
خودداری دولت بایدن از کاربرد وتو برای جلوگیری از تصویب قطعنامه (2728) شورای امنیت در مورد برقراری آتش بس فوری موقت در نوار غزه یادآور رفتار مشابه دولت اوباما در دسامبر 2016 است که در انتقاد از تشدید شهرکسازی اسرائیل در اراضی اشغالی فلسطینیها مانع از تصویب قطعنامه 2334 شورای امنیت نشد که خواستار توقف شهرکسازی در کرانه باختری و قدس شرقی شده بود.
اما رفتار اخیر دولت بایدن در شرایط بسیار متفاوتی است و پس از وتوی چهارسه قطعنامه قبلی شورای امنیت درباره نوار غزه واجد دلالتهای مهمی است که مهمترین آن انزوای اسرائیل و پیوستن جزئی واشنگتن به کارزار جهانی برای توقف این جنگ بیرحمانه است. اما تصویب قطعنامه اخیر با چراغ سبز آمریکا فعلا در حد یک هشدار و کارت زرد بایدن به نتانیاهو و اسرائیل پس از حدود شش ماه حمایت بی چون و چرا از تل آویو در این جنگ است.
اما چرا کارت زرد؟ واقعیت این است که از اواخر سال گذشته و ابتدای سال جدید میلادی رفته رفته اختلاف نظر میان دو طرف درباره شیوه ادامه این جنگ هویدا شد و اندک اندک این تفاوت دیدگاه به علت خودداری دولت اسرائیل از عمل به توصیههای آمریکا به سمت یک تنش پنهان حرکت کرد و تصویب این قطعنامه را میتوان برونداد این تنش پنداشت؛ قطعنامهای که حماس از آن استقبال کرد و اسرائیل آن را محکوم و به خاطر تصویب آن به آمریکا اعتراض کرد.
اما آنچه باعث شد که نتانیاهو بیتوجه به اعتراضات پنهان آمریکا که در هفتههای اخیر هم بعد آشکاری به خود گرفت، عمل کند و جنگ را پیش ببرد، نوعی اطمینان خاطر او نسبت به این است که دولت بایدن به دلایل مختلفی نمیتواند و یا نمیخواهد در فشارهای رسانهای و دیپلماتیک پشت و پس پرده از حد مشخصی فراتر رود و خود را ناچار به تداوم حمایت از اسرائیل در این جنگ میبیند.
اکنون به نظر میرسد که اختلاف نظر آمریکا و اسرائیل دیگر بر سر شیوه ادامه جنگ نیست، بلکه از فحوا و بین سطور اظهارات مقامات آمریکایی این گونه پیداست که دولت بایدن با وجود تاکید بر آتش بس موقت به نوعی به دنبال پایان این جنگ است؛ امری که نتانیاهو و شرکای راست افراطی او، آن را بدون تحقق اهداف اعلامی جنگ به معنای پایان حکمرانی خود و پیروزی طرف مقابل میدانند.
این اختلاف نظر هم احتمالا از آنجا نشات میگیرد که گذشت شش ماه از جنگ دولت بایدن را به این جمع بندی رسانده است که از یک سو این اهداف (آزادی گروگانها و از بین بردن حماس) قابل تحقق نیست و از دیگر سو، تداوم جنگ به ویژه حمله به رفح (که 1.4 میلیون آواره را در خود جای داده است) اسرائیل را در معرض انزوای جهانی گسترده میدهد و آسیب جبران ناپذیری به وجهه بینالمللی آن به ویژه در دنیای غرب میزند و در کنار آن نیز این امر دردسرهای خاص خود را برای آمریکا و از جمله خود بایدن در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 2024 دارد.
با این حال، در حال حاضر چندان محتمل نیست که دولت بایدن برای فشار بر اسرائیل از کشیدن کارت زرد فراتر رود و وارد فاز اعمال فشارهای عملی همچون توقف ارسال سلاحهای راهبردی یا فشار دیپلماتیک عمده شود. این مساله هم مشکلات و دردسرهای خاص خود را برای دولت بایدن به همراه خواهد داشت. از این رو، فعلا از این انزوای بینالمللی اسرائیل چیز خاصی عاید فلسطینیها در این شرایط جنگی نمیشود. در عین حال نیز هر چند اسرائیل به قطعنامه شورای امنیت عمل نخواهد کرد، اما بعید هم هست که کاملا هشدار نهفته آمریکا در آن را نادیده بگیرد و از این رو احتمالا فعلا از حمله گسترده به رفح خودداری کند؛ هر چند حملات جسته و گریخته هوایی و توپخانه هم اکنون هم در حال انجام است.
#صابر_گل_عنبری
https://eitaa.com/ahlghalam