eitaa logo
بصیرت افزای سید اهل قلم
1.7هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
15.8هزار ویدیو
63 فایل
ارتباط با ادمین @GOLNARGESS4۰2
مشاهده در ایتا
دانلود
🎁 هدیه کتابخانه علوم اسلامی تسنیم 🌸 به مناسبت آغاز امامت امام زمان (عج) 😍 ارائه 30 کتاب مهدوی بصورت رایگان ۱. در ساحل انتظار 👈 دانلود ۲. راه وصال 👈 دانلود ۳. وظایف شیعیان در غیبت 👈 دانلود ۴. فضیلت انتظار 👈 دانلود ۵. انتظار و انسان معاصر 👈 دانلود ۶. مکیال المکارم متن اصلی 👈 دانلود ۷. ترجمه مکیال المکارم 👈 دانلود ۸. ترجمه دیگر مکیال المکارم 👈 دانلود ۹. مکیال المکارم موضوعی 👈 دانلود ۱۰. شوق مهدی (عج) 👈 دانلود ۱۱. الغیبة (نعمانی) 👈 دانلود ۱۲. ترجمه الغیبة نعمانی 👈 دانلود ۱۳. شش ماه پایانی 👈 دانلود ۱۴. دولت کریمه امام زمان 👈 دانلود ۱۵. آخر الزمان و حکومت مهدی 👈 دانلود ۱۶. خورشید مغرب (حکیمی) 👈 دانلود ۱۷. شرایط ظهور در قرآن 👈 دانلود ۱۸. مهدویت، پرسش‌ و پاسخ‌ 👈 دانلود ۱۹. دولت موعود 👈 دانلود ۲۰. النجم الثاقب 👈 دانلود ۲۱. ترجمه النجم الثاقب 👈 دانلود ۲۲. مهدی منتظر در نهج‌البلاغه 👈 دانلود ۲۳. سرانجام صالحان 👈 دانلود ۲۴. کفایة المهتدي 👈 دانلود ۲۵. الغیبة (شیخ طوسی) 👈 دانلود ۲۶. درسنامه مهدویت (4جلدی) 👈 دانلود ۲۷. روزنه‌ای به خورشید 👈 دانلود ۲۸. المهدی (سید صدرالدین صدر) 👈 دانلود ۲۹. فرهنگنامه مهدویت 👈 دانلود ۳۰. جزیره خضرا و مثلث برمودا 👈 دانلود 📲 ثواب انتشار این متن با شما https://eitaa.com/ahlghalam
خواب پریشان.pdf
777.4K
📚 | خواب پریشان (نگاهی به نقش خواب و رویا در جريان‌های انحرافی) 📣یکی از تکنیک‌های فرقه‌های انحرافی در جذب افراد، تکنیک استفاده از خواب است 🔶خواب چقدر می‌تواند حجت باشد؟ 🔶متون دینی ما در مورد خواب و اعتبار آن چه می گوید؟ ✍️نویسنده: محمد شهبازیان 🖇پی‌نوشت: اصلی‌ترین تصمیمات انجمن حجتیه بر اساس خواب‌هایی که شیخ محمود حلبی دیده گرفته شده است! https://eitaa.com/ahlghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 | پروانگان شمع جمع 🔸 «از انسان خواسته نشده که از دیگران جدا شود و تنهایی کار خود را بکند از او خواسته‌اند در حیطه اجتماع وارد شود، تاثیرگذاری کند و با حرکت کاروانی خود را توسعه دهد و حرکت کند سفارش موکد شده که همه عبادات جمعی باشد نماز جماعت یا حج که در زمان و مکان واحد گزارده می‌شود یا روزه که در زمانی واحد است و مسلمان‌ها در همه عالم باید با یکدیگر روزه بگیرند» 🛒 خرید کتاب از طریق لینک زیر👇 🔗 Tamhis.ir/shop/ ✅ مرکزتنظیم‌ونشرآثاراستادعابدینی 🌐 TAMHIS.IR | @Abedini
﷽ 📚: ادب عاشقی 🔶 آداب حضور در مجالس اهل بیت(ع) 🔷 این کتاب در ده فصل، در بر دارنده آداب مقدّماتی حضور در مجالس اهل بیت علیهم السلام، آداب معرفتی مجالس اهل بیت و نکات کاربردی فردی، جمعی، تشکیلاتی و تمدنی در این زمینه است. 🔹به بیان نویسنده این کتاب، ادب عاشقی ادب ارتباط با اهل بیت علیهم السلام و ادب محبّت به ایشان در مجالس اهل بیت علیهم السلام است و ما با توجه و محبت مان به اهل بیت علیهم السلام، ظرف دریافت محبت و توجه ایشان می شویم؛ لذا هر چقدر با توجه بیشتر و ادب بیشتر در این مجالس حاضر شویم، در وجود ما این اثر را خواهد گذاشت که توجه و محبت اهل بیت علیهم السلام را با خود داشته باشیم و اگر این ادب حضور و توجه نباشد، خودمان را از رحمت و محبت ایشان محروم ساخته ایم. این محرومیت حقیقتاً محرومیتی عظیم است که خسران ابدی را در پی دارد و چقدر انسان باید کاهل باشد که خود را از چنین توجهی، که نظر رحمتِ رحیمیه ی حق تعالی است، محروم سازد! 🔹ما خود را در حجاب قرار داده و محروم ساخته ایم و خود این محجوب بودن، بی اعتنایی و بی ادبی به ساحت مقدس ایشان است. 🔰 برای مشاهده لیست کتاب ها کلیک کنید ✅ مرکزتنظیم‌ونشرآثاراستادعابدینی 🌐 TAMHIS.IR | @Abedini
💢 *اگر حزب‌‌الله نبود، اسرائیل با چکمه‌هایش پا روی سر همهٔ شما می‌گذاشت!* 🔹بعد از شهادت مصطفی عبدالکریم، پیش پسردایی بیست‌ساله‌ام رفتم که عضو نیروهای مقاومت بود. گفتم: «دوست دارم وارد مقاومت بشوم. می‌شود کمکم کنی؟ می‌خواهم ضداسرائیل عملیات کنم.» از این حرفم خنده‌اش گرفت. پرسیدم: «چرا می‌خندی؟» جواب داد: «آخر ز‌ن‌ها که عملیات نمی‌‌روند.» -اما توی وجود من انقلاب است. به‌قدری که می‌خواهم منفجر بشوم! عاشق مقاومتم. می‌خواهم عملیات کنم! -من یادت می‌دهم که چطور با سلاح کار کنی تا اگر مقاومت یک روز، رزمندهٔ زن خواست، این کار را بلد باشی. بازوبسته کردن کلاشینکف و خشاب‌گذاشتن و تیراندازی با آن را به من یاد داد. چند روز بعد، وقتی از خانه بیرون آمدم، حاج محمود را دیدم. به او هم گفتم: «من می‌خواهم عضو مقاومت باشم.» گفت: «تو با حجابت مقاومت می‌کنی، همین‌طور با دفاعت از مقاومت. الان نیروی زن نمی‌گیرند؛ ولی وقتی بیروت رفتی، می‌توانی آنجا با فعالیت‌هایت مقاومت را کمک کنی.» 🔹سال ۱۳۶۳ در دوازده سالگی‌ام وقتی حزب‌الله کم‌کم در منطقهٔ ما شناخته شد، سراغشان رفتم و گفتم: «من می‌خواهم وارد تشکیلاتتان بشوم تا بهتان کمک کنم.» گفتند: «ما حقوق نمی‌دهیم!» -داوطلبانه کار می‌کنم و پول هم نمی‌خواهم. این نوع همکاری را قبول کردم و به‌طور رسمی وارد حزب‌الله شدم. [بعدها به عضویت «الهيئات النسائية» (هیئت‌های بانوان) حزب‌الله درآمدم. تاریخ تأسیس این هیئت به زمستان ۱۳۷۰ برمی‌گردد.] هر فعالیتی که از دستم برمی‌آمد، انجام می‌دادم: توزیع پرچم‌ها، دعوت‌نامهٔ مراسم دعای کمیل، برگزاری مجالس، ملاقات با خانوادهٔ شهدا و.... مادرم به‌خاطر بعضی درگیری‌ها نگرانم بود و قبول نمی‌کرد وارد حزب‌الله بشوم؛ اما برعکس او، پدرم با این کار مخالفتی نداشت. می‌گفت: «این‌طوری می‌خواهی؟ خب، همین کاری را که دوست داری انجام بده.» در کفرا چون همهٔ اهالی همدیگر را می‌شناختند، وقتی دیدن خانوادهٔ شهدا می‌رفتم، مادرم چیزی نمی‌گفت. اما بیروت وضعیتش فرق می‌کرد. هر وقت می‌خواستم به خانوادهٔ یک شهید سر بزنم، به مادرم می‌گفتم پیش دوستم می‌روم. بعد هم با زینب که یکی از دوستانم بود، به خانهٔ شهدا می‌رفتم. نمی‌گذاشتم مادرم از فعالیت‌هایم خبردار شود. 🔹یک روز زن همسایه به خانه‌مان آمد و گفت: «تو داری برای حزب‌الله کار می‌کنی؟» گفتم: «خب ارتباطش به شما چیست؟!» مرا موقع چسباندن عکس شهدا روی دیوار یک مدرسه دیده بود. خودش از شیعیان جنوب بود؛ ولی حزب‌الله را دوست نداشت پسرش، عباس، با حزب شیوعی (کسی که به خداوند ایمان ندارد.) می‌چرخید. گفت: «چقدر از حزب پول می‌گیری؟ می‌گویند حزب‌الله به دلار پول می‌دهد! ایران برایتان می‌فرستد؟» دست‌های مادرم به لرزه افتاد و به من خیره شد. چشم‌هایم را گشاد کردم و با صدای بلند به زن گفتم: «برو پسر شیوعی‌ات را تربیت کن که خدا را نمی‌شناسد!» زن چند لحظه همان‌طور ساکت ماند. وقتی راهش را کشید و رفت، مادرم گفت: «تو سرم را درد آورده‌ای از همهٔ عالم!» می‌دانستم آن زن و کسانی مثل او دنبال شایعه‌هایی بودند که می‌شنیدند؛ اما در واقعیت، حزب‌الله برای چادری کردن کسی به او پول نمی‌داد. من چند سال قبل از شکل گرفتن رسمی حزب‌الله، خودم چادر می‌پوشیدم. همین زن آن زمان هم جلوی مادرم را که دامن و روسرهای کوچک می‌پوشید، گرفته و گفته بود: «چرا اجازه می‌دهی دخترت چادر بپوشد؟ او هنوز کوچک است. ببین وقتی چادر سر می‌کند، سنش بیشتر نشان می‌دهد! به دردش نمی‌خوردها!» مادرم گفته بود: «عايده خودش این‌طوری می‌خواهد.» از همان جا بود که اگر کسی می‌خواست مخالف حجابم صحبت کند، اصلاً در برابرش خجالت نمی‌کشیدم. 🔹یک روز با مادرم با تاکسی جایی می‌رفتیم که یک زن مسافر گفت: «تو چادر سرت می‌کنی که از حزب‌الله پول بگیری؟ آن‌ها به دلار بهت پول می‌دهند دیگر، درست است؟» جواب دادم: «بله، درست است. من یکی که زیاد می‌گیرم؛ مثل حضرت زهرا و حضرت مریم که از خدا می‌گرفته‌اند! حضرت زهرا برای یک چادر چقدر از امام علی پول می‌گرفت؟ من هم همان قدر می‌گیرم. البته اجر، نه اجرت.» زن این‌طور که شنید، تا موقع پیاده‌شدن، حرف دیگری نزد. این زخم زبان‌ها و طعنه‌زدن‌ها همیشه بین همسایه‌ها و مردم کوچه و بازار برایم پیش می‌آمد. وقتی جوان‌ها و پیرمردها توی خیابان با دیدنم «حزب‌الله! حزب‌الله!» می‌گفتند، به آن‌ها می‌گفتم: «اگر حزب‌الله نبود، اسرائیل با چکمه‌هایش پا روی سر همهٔ شما می‌گذاشت!» 🟢متن بالا برشی‌ست از کتاب *«عایده»* ؛ روایتی از *مادر شهید علی اسماعیل از شهدای حزب‌الله لبنان* 📚کتاب: *عایده* ✍نویسنده: *محبوبه سادات رضوی‌نیا* 🔘ناشر: *سوره مهر* 🔳 کاری از: *دفتر هنر و ادبیات بیداری حوزه هنری* https://eitaa.com/ahlghalam