eitaa logo
بصیرت افزای سید اهل قلم
1.8هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
16.2هزار ویدیو
63 فایل
ارتباط با ادمین @GOLNARGESS402
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻اندر آداب مفت‌خواری و مفت‌گویی: هم‌دلی با مردم، هم‌جیبی با نظام! 🖊 مهدی جمشیدی ۱. فردوسی‌پور چگونه با این «جسارت» دربارۀ جمهوری اسلامی حرف می‌زند و مستقیم و غیرمستقیم، آن را متهم می‌کند؟ چه کسی به او «قدرت» بخشیده؟ بضاعت اجتماعی‌اش را از کجا یافته؟ جز این است که سیاست رسانه‌ایِ اشتباهِ تلویزیون - که مبتنی بر «مجری‌سالاری» و «تقویّت تک‌قطبی‌گری در اجرا» بوده - چنین وضعی را رقم زده است؟! رسانۀ ملی، اینگونه او را «متوهم» کرده است، وگرنه او هیچ بود. چرا باید به «ظرف‌های تهی»، وزن داد و اعتبار بخشید و آن‌گاه شاهد رجزخوانیِ‌ مستانه‌اشان بود؟! او سال‌ها و دهه‌هاست که با رسانۀ جمهوری اسلامی، همکاری می‌کند و در خدمت آن است و حقوق‌های آنچنانی دریافت کرده، امّا اینک صف‌آرایی می‌کند و یاوه می‌بافد. چرا باید آدم‌هایی را باد کرد که پوستۀ وجودی‌شان از بادکنک نازک‌تر است و به‌سادگی می‌ترکند؟! هم «آنتن مستمر» می‌دهند و هم «مبالغ گزاف»، و امروز هم این‌چنین می‌شود که مشاهده می‌کنیم. ۲. و تلخ‌تر این‌که فوتبالیستی که در برابر او نشسته و سکان تیم ملی را در اختیار داشته، با فروسی‌پور، «همدل» و «همسو» است و عمل خود را «ناخواسته» و ناشی از «اجبار» و «تحمیل» جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات معرفی می‌کند. او که به عنوان «نمایندۀ جمهوری اسلامی» بوده، این‌چنین سخن می‌گوید. در تصویری که او می‌سازد، همه‌چیز ناشی از «زورگویی جمهوری اسلامی» بوده است؛ یک نظام دیکتاتور و فاشیست که به جامعه، ظلم می‌کند و مردم را فرسوده است و تیم ملی را نیز دچار رفتارهایی کرده که خودشان نمی‌‌خواهند. در این تصویر، جمهوری اسلامی حتی از رضاخان قلدر هم خبیث‌تر و جفاکارتر ترسیم می‌شود. پرسش این است که این فوتبالیست که این‌گونه جمهوری اسلامی را به لجن می‌کشد و درباره‌اش سمپاشی می‌کند، چرا خودش در «خدمتِ» این نظام سیاسیِ ضدّمردمی و ظالم و خبیث قرار گرفته است؟! چرا «کنارگیری» نکرده و نمی‌کند؟! چرا به «مجریِ بی‌ارادۀ خواسته‌های جمهوری اسلامی» تبدیل شده است؟! ۳. این «تناقض‌ها»، بی‌پاسخ می‌مانند؛ چون نباید آشکار شود که میان «منافع مالیِ آنچنانی» و «مواضع رسانه‌ایِ نمایشی»، شکاف وجود دارد؛ هم باید تا خرخره‌ خورد و هم باید حرف مُفت گفت. میان «مفت‌خواری» و «مفت‌گویی»، فاصلۀ چندانی نیست. از نظام ظالم، «نان» می‌خورند و برای مردم، «ناله» سر می‌دهند! این «نان‌خواری» کجا و آن «ناله‌سرایی» کجا؟! ادّعا می‌کنند که «دل‌شان با مردم» است امّا عجبا که «دست‌شان در جیب نظام» است! و اینان، «هر دو» را می‌خواهند؛ اهل انتخاب نیستند که کار خود را یکسره کنند، بلکه می‌خواهند به دوگانگی میان «دل» و «دست‌»شان ادامه بدهند. مردم، لقلقۀ زبان اینان است. ۴. و نمی‌دانم چرا جبهۀ انقلاب، یک‌بار تعدادی از این چهره‌های هنری و ورزشیِ هوادار اغتشاش را به «گفتگو» فرانمی‌خواند تا ذهنیّت به‌شدّت سطحی و مبتذل‌شان را آشکار کند. اجازه دهید از «جمله‌های شعاری» و «ادّعاهای کلی» خارج شوند و استدلال‌های‌شان را شفاف و مفصّل بگویند. بشنویم و مردم بشنوند که چرا اغتشاش، اعتراض بود و حقّ؟ اغتشاش از کدام نقطه آغاز شد و چرا؟ چه کسانی از آن حمایت کردند؟ چرا حجاب باید اختیاری باشد؟ مسألۀ پنهان، همان حجاب است یا امر دیگر؟ چرا معتقدند که مردم در برابر نظام هستند؟ چه شواهدی دارند؟ و ... . در متن گفتگوی چالشی و انتقادی است که واقعیّت‌ها آشکار می‌شود. بگذارید مردم دریابند که اینان طوطی‌های مقلّد و جَوزده و کوته‌فکری هستند که برای مواضع‌شان، یک «استدلال قوی» و «حرف پخته» ندارند. بگذارید این تهی‌مایگی و سطحی‌اندیشی روشن شود. بگذارید غبار «هوچی‌گری» و «فضاسازی» کنار رود تا سیه‌روی شود هر که در او غش باشد. بگذارید «اندازۀ واقعیِ آدم‌ها» مشخص شود؛ به‌خصوص آنان که از آب گل‌آلود، ماهی می‌گیرند و در هوای غبارآلود، چرندگویی می‌کنند. https://eitaa.com/ahlghalam
🔻فهم رویداد در روایت فلسفۀ تاریخ: جهان در متن جابجایی ساختارشکنانه 🖊مهدی جمشیدی [سوّم]. این‌همه، نشانگر آن است که باید سطح تحلیل را به «فلسفۀ تاریخ» سوق داد و به سطوح فروتر، بسنده نکرد. آن حوزۀ معرفتی که می‌تواند از عهدۀ فهم رویدادهای تاریخی برآید و چرخش و دگردیسی را فهم کند، فلسفۀ تاریخ است. اگر از این سطح فروتر برویم، دچار تقلیل‌گرایی خواهیم شد و جز مشاهدۀ سلسله‌ای از رویدادهای درون‌ساختاری، دریافت و فهمی نخواهیم داشت. مسألۀ پشت‌صحنه، تولّد یک تمدّن دیگر است که از هر جهت، تمدّن غربی را به چالش می‌کشد و «بنیان‌های قدسی» را جایگزین «بنیان‌های مادّی» می‌کند. «تغییر بنیان‌ها»، تغییر ساده‌ای نیست که بتوان آن را به مناسبات سیاسی فروکاهید، بلکه باید برآمدن یک تاریخِ متفاوت را نتیجه گرفت و از دریچۀ فلسفۀ تاریخ به ماجرا و معرکۀ منازعات نگریست. نه علوم اجتماعی و نه علوم سیاسی، هیچ‌یک نمی‌توانند توضیح نظریِ پهن‌دامنه‌ و عمیقی از این موقعیّت تاریخی ارائه کنند و به باطن و غایت آنچه که می‌گذرد پی ببرند. باید رویکردی را برگزید که همزمان، وجه «فلسفی» و «تاریخی» داشته باشد و از تقابل سرنوشت‌ساز دو تاریخ حکایت کند. فلسفۀ تاریخ می‌تواند شدن‌های فربهِ تاریخ را تبیین کند و با غرق‌نشدن در جزئیّات تشویش‌گر، چرخش‌های بزرگ را فهم کند. [چهارم]. در سال‌های پایانی گام اوّل انقلاب، فرضیۀ غرب این بود که نفس‌های انقلاب ایران به شماره افتاده و کار انقلاب، تمام است و باید برای دورۀ پس از آن چاره‌ای اندیشید و نیروهای سیاسیِ متفاوتی را به صحنه آورد. فرضیۀ رسانه‌ای‌شده و پُرتکرار آنها، پایان‌یافتن حیات انقلاب بود و برای تحقّق آن، وعده‌های کوتاه‌مدّت می‌دادند. در حرکت هماهنگ و متراکم، تصویر متأخّر از نظام جمهوری اسلامی در رسانه‌های غربی، از روند زوالی و انحطاطی این نظام حکایت می‌کرد و حتی در درون ایران نیز کسانی دچار تردید و تزلزل شده بودند و گمان می‌کردند انقلاب، فردایی نخواهد داشت. اما چندی نگذشت که ورق برگشت و از متن تهدیدها و تکانه‌ها و چالش‌ها، افق دیگری سربرآورد که حکایت از پیشروی چشمگیر انقلاب ایران داشت. انقلاب ایران، نه‌تنها ماند و فرونپاشید، بلکه قدرت‌مندتر از گذشته، جلوه‌گری کرد و در برابر سلطۀ غرب، موضع‌گیری کرد. این مواضع، دیگر از جنس سخن نبودند، بلکه تحقّق عملی و بیرونی یافتند و در جبهه‌‌های مختلف، دشمن را به عقب راندند. خاموش‌کردن فتنۀ داعش، یک بارقۀ امیدبخش بود و چندی بعد نیز حادثۀ غزه نشان داد پای یک جریانِ تاریخیِ پیشرونده در میان است و یک روند تثبیت‌شده و مدّعی، شکل گرفته است. دراین‌میان، واکنش‌های دانشگاهی در آمریکا، روی دیگر سکۀ تحوّل تاریخی را عیان کرد که «برافتادن اعتبارِ تاریخِ معارض» است. تاریخِ معارض، در درون خودش به چالش کشیده شده و در معرض پرسش‌های سخت و فلج‌کننده قرار گرفته است. اینک، نیروهایی از درون جامعۀ نخبگانی آمریکا شوریده‌اند و مواضع برون‌تمدّنیِ آن را برنمی‌تابند. این اتّفاق را که «تناقض‌های خویش‌برانداز غرب» روایت می‌کند نباید ساده انگاشت: مدّتی معکوس باشد کارها شحنه را دزد آورد بر دارها. https://eitaa.com/ahlghalam