هدایت شده از بصیرت
طرح شفافیت آراء در دستور کار مجلس قرار میگیرد
🔹#رئیس مجلس: بر اساس ماده ۱۳۰ آییننامه داخلی #مجلس که میتوان به یک طرح زودتر از ۶ ماه رسیدگی کرد، بیش از ۵۰ امضا جمعآوری شده که بر این اساس میتواند طرح #شفافیت آراء نمایندگان در دستور کار هفته جاری قرار گیرد.
✅ بصیرت
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🇮🇷 @basirat_fa
🇮🇷www.basirat.ir
هدایت شده از تخریب چی
ربّنا الهی العفو - @Ostad_Shojae.mp3
12.87M
🎙 #مناجات_رجب
🔰 حاج مجید بنی فاطمه
#أین_الرجبیون
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
هدایت شده از تخریب چی
13.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای واکسن و پشت پردههای آن
⭕️ کسانی که به واکسنها دلخوش کردهاند حتما این کلیپ را ببینند....
⭕️ واکسنهای خارجی و نقش ارتش آمریکا
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
هدایت شده از تخریب چی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دربارهی ولنتاین
🔰 استاد رحیمپور ازغدی
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
هدایت شده از تخریب چی
12.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 #کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
💥درماه رجب، وضعیت عالَم، عادی نیست!
اتفاقات خاصی رخ خواهد داد...
🌹 فقط باید نحوهی رویارویی با آنها را آموخته باشیم.
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
هدایت شده از تخریب چی
🔴 اعتراض سفیر انگلیس به جشن مبتذل شاه
#شما_یادتون_نمیاد_ولی...
💠 در زمان #شاه سطح فرهنگ و هنر چندین هزار ساله کشور به حدی پایین اومده بود که #سفیر_انگلیس در ایران، در خاطراتش نوشته: بعد از برگزاری #جشن_هنر_شیراز و نمایش کامل یک صحنهی مبتذل در تئاتر خیابانی آن به شاه گفتم: اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر وینچستر انگلیس اجرا میشد کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمیبردند! شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.
📝پ.ن: سطح بی شرمی و ابتذال در این جشن به اندازهای بوده که حتی سفیر انگلیس هم به اون اعتراض کرده!!؟
📚 منبع:کتاب غرور و سقوط/ نوشته سر آنتونی پارسونز(سفیر انگلیس در ایران)/ ترجمه دکتر منوچهر راستین/ صفحه۹۱
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
هدایت شده از تخریب چی
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کودک ۶ سالهای که معلم #ناصبی خود را #شیعه کرد !!
✍ تخریبچی
🚨تخریبچی، کانال اخبار خاص
🆔 @takhribchi110
🆔 @takhribchi110
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دو تا بند عجیب در #برجام ...
⭕️ واقعاً مسئولین بندهای برجام رو خوندن و امضا کردن؟؟؟
👤استاد #رائفی_پور
⭕️ این وضع مذاکره و مدیریت، نتیجه رای دادن به یک دولت لیبرال و اصلاح طلب است.
✍
آقای روحانی!
وقتی گزارش عملکرد میدی، از سپاه هم تشکر کن چون پروژه هایی که نام بردی قرارگاه خاتم سپاه اجرایی کرده:
-راه آهن زاهدان چابهار
-راه آهن خواف هرات(با همکاری طرف خارجی)
-انتقال آب از دریای عمان تا خراسان و کرمان و قم
-آزادراه اراک خرم آباد
-آزادراه غدیر آبیک تا چرمشهر
『ࢪَزْمَنْـدِھ سَایْبـِࢪے』
@razmande_h
هدایت شده از شجره طیبه صالحین سرایان
ايسنا/ شهيد قاسم سليماني در نامهي خود به فرزندش که براي نخستين بار منتشر شده است از چگونگي انتخاب شغل خود ميگويد. در بخشي از اين نامه آمده است: اولين بار است که به اين جمله اعتراف ميکنــم؛ هرگز نمي خواســتم نظامي شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نميآمد. من کلمهي زيباي قاسم را که از دهان پاک آن بسيجي پاسدار شهيد برمي خاست بر هيچ منصبي ترجيح نمي دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند يا پيشوندي باشم. لذا وصيت کردم روي قبرم فقط بنويسيد سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سليماني که گندهگويي است و بار خورجين را سنگين مي کند.
متن نامه شهيد حاج قاسم سليماني به فرزندش به اين شرح است:
«بسم الله الرحمن الرحيم
آيا اين آخرين سفر من است يا تقديرم چيز ديگري است که هر چه باشد در رضايش راضيام. در اين سفر براي تو مي نويسم تا در دلتنگيهاي بدون من يادگاري برايت باشد. شايد هم حرف به درد بخوري در آن يافتي که به کارت آيد.
هر بار که ســفر را آغاز ميکنم احساس مي کنم ديگر نمي بينمتان. بارها در طول مســير چهرههاي پر از محبتتان را يکي يکي جلوي چشمانم مجسم کردهام و بارها قطرات اشکي به يادتان ريختهام. دلتنگتان شدهام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت يافتهام و نتوانستم آن عشق دروني خودم را به شما برسانم. اما عزيزم هرگز ديدهاي کسي جلوي آيينه خود را ببيند و به چشمان خود بگويد دوستتان دارم، کمتر اتفاق ميافتد اما چشمانش برايش باارزشترينند. شما چشمان منيد. چه بر زبان بياورم و چه نياورم برايم عزيزيد. بيش از بيست سال است که شما را هميشه نگران دارم و خداوند تقدير کرده اين جان پايان نپذيرد و شما هميشه خواب خوف ببينيد. دخترم هر چه در اين عالم فکر مي کنم و کردهام که بتوانم کار ديگري بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، ديدم نمي توانم و اين به دليل علاقهي من به نظاميگري نبوده و نيست. به دليل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دليل اجبار يا اصرار کسي نبوده است و نيست. نه دخترم من هرگز حاضر نيستم به خاطر شغل، مسئوليت، اصرار يا اجبار حتي يک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف يا گرياندن شما.
من ديدم هرکس در اين عالم راهي براي خود انتخاب کرده است يکي علم ميآموزد و ديگري علم ميآموزاند. يکي تجارت مي کند کسي ديگر زراعت مي کند و ميليونها راه يا بهتر است بگويم به عدد هر انسان يک راه وجود دارد و هر کس راهي را براي خود برگزيده است. من ديدم چه راهي را مي بايست انتخاب کنم. با خود انديشيدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسيدم اولا طول اين راه چقدر است انتهاي آنها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چيست. ديدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزي مي مانند و مي روند. بعضيها چند سال برخيها ده سال اما کمتر کسي به يک صد سال مي رسد. اما همه مي روند و همه موقتند. ديدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداري سکه براق شده و چند خانه و چند ماشين. اما آنها هيچ تأثيري بر سرنوشت من در اين مسير ندارد. فکر کردم براي شــما زندگي کنم ديدم برايم خيلي مهمايد و ارزشمنديد به طوري که اگر به شما درد برسد همهي وجودم را درد فرا ميگيرد. اگر بر شما مشکلي وارد شود من خودم را در ميان شــعلههاي آتش مي بينم. اگر شما روزي ترکم کنيد بند بند وجودم فرو مي ريزد. اما ديدم چگونه مي توانم حلال اين خوف و نگرانيهايم باشم. ديدم من بايد به کسي متصل شوم که اين مهم مرا علاج کند و او جز خدا نيست. اين ارزش و گنجي که شما گلهاي وجودم هســتيد با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نيست. وگرنه بايد ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگيــري کنند و يا ثروت و قدرتشــان مانع مرضهاي صعبالعلاجشان شود و از در بسترافتادگي جلوگيري نمايد. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولين بار است که به اين جمله اعتراف ميکنــم؛ هرگز نمي خواســتم نظامي شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نميآمد. من کلمهي زيباي قاسم را که از دهان پاک آن بسيجي پاسدار شهيد برمي خاست بر هيچ منصبي ترجيح نمي دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند يا پيشوندي باشم. لذا وصيت کردم روي قبرم فقط بنويسيد سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سليماني که گندهگويي است و بار خورجين را سنگين مي کند.
عزيزم از خدا خواستم همهي شريانهاي وجودم را و همهي مويرگهايم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبريز از عشق خودش کند. اين راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو ميداني من قادر به ديدن بريدن سر مرغي هم نيستم. من اگر سلاح به دست گرفتهام براي ايستادن در مقابل آدمکشان است نه براي آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلماني مي بينم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند اين قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه براي اسلام عزيز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه براي شيعهي مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه براي آن طفل وحشتزده
هدایت شده از شجره طیبه صالحین سرایان
بيپناهي که هيچ ملجأيي برايش نيست، براي آن زن بچهبهسينه چسبانده هراسان و براي آن آواره در حال فرار و تعقيب، که خطي خون پشت سر خود بر جاي گذاشته است مي جنگم.
عزيزم من متعلق به آن سپاهي هستم که نمي خوابد و نبايد بخوابد. تا ديگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فداي آرامش آنان بشود و بخوابند. دختر عزيزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگي مي کنيد. چه کنم براي آن دختر بي پناهي که هيچ فريادرسي ندارد و آن طفل گريان که هيچ چيز... که هيچ چيز ندارد و همه چيز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنيد و به او واگذار نماييد. بگذاريد بروم، بروم و بروم. چگونه مي توانم بمانم در حالي که همه قافله من رفته است و من جا ماندهام.
دخترم خيلي خستهام. سي سال است که نخوابيدهام اما ديگر نمي خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک مي ريزم که پلکهايم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بيپناه را سر ببرند. وقتي فکر مي کنم آن دختر هراسان تويي، نرجس اســت، زينب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربريده شدن است حسينم و رضايم است از من چه توقعي داريد؟ نظارهگر باشم، بيخيال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمي توانم اينگونه زندگي بکنم.
والسلام عليکم و رحمت الله»