کیهان-دوشنبه ۲۶ آبان.pdf
9.77M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات روزنامه کیهان
امروز دوشنبه ۲۶ آبان ۹۹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
47.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | فتح سوسنگرد
🔻به مناسبت سالروز فتح سوسنگرد، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR بخشی از مستند «در لباس سربازی» را که به روایت حضرت آیتالله خامنهای از آزاد سازی سوسنگرد پرداخته است، بازخوانی میکند.
💻 @khamenei_ir
🔴 حجه الاسلام نبویان عضو محترم کمیسیون اصل نود در مجلس شورای اسلامی
🔺 از ورود قاطعانه کمیسیون اصل نود برای بررسی چرایی تست داروهای سازمان بهداشت جهانی بر روی بیماران ایرانی و برخورد با خاطیان این اتفاق ناگوار و دلخراش، کمال تقدیر و سپاس را داریم.
هدایت شده از
امام زادگان عشق
#باقیات_الصالحات_از خود به جا بگذاریم؛
امام باقر علیه السلام می فرمایند؛
کسی که مسجدی بنا کند ، اگر چه کوچک باشد ، خداوند برای او خانه ای در بهشت بنا نماید .
#مشارکت_در_ساخت_مسجد
#حضرت_زینب_علیها_السلام
شماره کارت جهت واریزی شما
#خیّرین_مسجد_ساز
شماره کارت جهت ساختمان مسجد حضرت زینب علیهاالسلام
۶۲۷۳۸۱۱۰۹۶۲۶۷۱۱۴
بنام مهندس علیاکبر جانباز
این حساب منحصرا به ساختمان مسجد تعلق دارد و نیازی به اعلام واریز نیست.
#تقبل_الله
#مشارکت
#ساخت_مسجد
هدایت شده از
امام زادگان عشق
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
سلام علیکم
خواهربزرگوارشهید هادی صدیقی برای شفای مادر بزرگوارشان ختم هفتاد سوره ی حمد برداشته اند و از همسایه های عزیز خواستند تا در این ختم همراهیشان کنیم .
شفای همه ی مرضای اسلام علی الخصوص #مادربزرگوار شهید هادی صدیقی#یک_حمد_و_صلوات
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
هدایت شده از قرآن روزی یک صفحه🇵🇸
031 (Sayyaf zadeh-604).mp3
721K
هدایت شده از فقه و احکام رهبری (leader.ir)
📚 حق المارّه
💠 سؤال: #حق_المارّه چیست؟ شرایط آن را بیان کنید.
✅ جواب: کسی که در حال #عبور به درختی #میوه دار برسد ـ با شرایط زیر ـ می تواند از میوۀ آن بخورد:
۱. بنابر احتیاط واجب یقین به عدم رضایت مالک نداشته باشد.
۲. به طور اتفاقی از آنجا عبور کند نه با قصد #خوردن_میوه.
۳. ضرر و آسیب به درخت نزند و میوه ها را تلف نکند.
۴. میوه را همان جا بخورد و با خود نبرد.
۵. وارد #ملک ـ مانند #باغ ـ نشود.
#حق_رهگذر #حق_الناس
🆔 @leader_ahkam
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
🔅امیرالمؤمنین #امام_علی عليه السلام:
✍️ اِفعَلوا الخَيرَ و لا تُحَقِّروا مِنهُ شَيئا؛ فإنَّ صَغيرَهُ كَبيرٌ، و قَليلَهُ كَثيرٌ
🔴 كار خوب انجام دهيد و هيچ كار خوبى را كوچک مشماريد؛ زيرا كوچک آن هم بزرگ است و اندكش بسيار
📚 وسائل الشیعة، جلد۱، صفحه۱۱۸
#حدیث_روز
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از 🍏طب شیعه🌿
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✅عسل بهترین دارو برای درمان زخم های معده و اثنی عشر
✍رسول اکرم (ص) می فرماید: اگر چیزی شفا هست در خوردن عسل است. عسل بی چون و چرا در به کار انداختن دستگاه گوارش بسیار نافع است و تأثیر سودمندی روی هضم غذا دارد و ملین مفیدی است.
اگر مدام خورده شود باعث فعالیت طبیعی جهاز هاضمه می گردد به همین علت است که آن را از قدیم دوست معده نام نهاده اند. مشاهدات بالینی نشان داده اند در صورتی که عسل با سایر غذاها خورده شود باعث کاهش اسیدهای اضافی معده می گردد و همچنین مشخص شده است که اگر موقع عکسبرداری از معده از سولفات باریم و عسل استفاده شود یکی دو ساعت بیشتر از سولفات باریمی که به تنهایی مصرف شود در معده می ماند و تصویر عضو نیز روی فیلم واضح تر نمایان می گردد.
🍯 عسل به عنوان دارو برای درمان امراض معده مانند: زخم معده، ورم معده و روده مؤثر است.
📚سایت دکتر روازاده
☜【طب شیعه】
🍏 @tebshia20🌿
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
کیهان-سه شنبه-۲۷ آبان.pdf
11.18M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات روزنامه کیهان
امروز سه شنبه ۲۷ آبان ۹۹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از سالن مطالعه
#مثل_یک_مرد
بر اساس واقعیت
قست هشتم
که چه جایگاهی دارد و اینجا اینقدر ساده و بی آلایش مشغول کار هست آن هم کاری که هر کسی زیر بار آن نمی رود!
تا وقتی که موقع تعویض لباس مرضیه رو به زینب گفت: حضرت استاد اینها را کجا بگذاریم!
زینب ابروهایش را توی هم کشید و با اشاره ی دستش گفت: مرضیه جان اینجا!
مرضیه که متوجه تغییر حالت چهره ی زینب شد ادامه داد: والا زینب جان شما از عجایبی! همه دوست دارند استاد صدایشان کنند آن وقت شما را درست صدا می کنیم ناراحت می شوی!
زینب با حرص و غرولند گفت: مرضیه جان شما که بهتر می دانی عزیزم! آدم را که به اینجا می آورند دیگر مهم نیست چکاره است جنازه اش را مثل همه ی جنازه ها می شورند! پس دیگر این بحث را ادامه ندهیم!
مرضیه با حالت شیطنت گفت: باشد من دیگر چیزی نمی گویم شما استاد دانشگاه و حوزه هستید و چند سال خارج از کشور چکار می کردید و الان ایران چکار می کنید؟!
زینب لبش را به دندان گرفت و چشم غره ای به مرضیه رفت که مرضیه فقط با حالت اشاره زیپ دهانش را کشید که واقعا صحنهی با مزه ای بود!
دوست داشتم بیشتر راجع به زینب بدانم اما باید در یک فرصت مناسب از خودش می پرسیدم...
حالتهای مرضیه من را یاد رزمنده های جنگ می انداخت که در اوج فشار روحی به دیگران روحیه می دادند! و ما دقیقا در چنین موقعیتی بودیم....
لباسهایمان را تعویض و بعد از ضد عفونی و استریل شدن با بچه ها خداحافظی کردیم و همراه مرضیه سمت ماشین راه افتادیم شیفت عصر قرار بود نیروی کمکی برسد...
خوشحال بودم امروز بر ترسم غلبه کرده بودم شاید خودم هم باورم نمی شد اما لطف خدا کمکم کرد تا کمکی کنم...
اما جدای از ترس که با آن کنار آمده بودم خیلی سخت است که از صبح تا ظهر مرده و جنازه دیده باشی از پیر و جوان گرفته بعد هم قرار باشد روال زندگیت را ادامه دهی!
طبیعتاً یک سری تغییرات در زندگی هر انسانی اتفاق می افتاد و یکی از مهمترین تغییرات زندگی من دقیقا همین اتفاق بود که تاثیر عجیبی در زندگیم داشت...
رسیدم خانه...
امیر رضا دوباره منتظرم بود در را که باز کرد از حالت چهره ام فهمید که سمیه ی دیروز نیستم! با همان وسواس لباسهایم را تعویض و ضد عفونی کردم.
امیر رضا با اینکه می خواست زود برود اما آمد و چند لحظه ای کنارم نشست گفت: چه خبر خانمی؟ نفس عمیقی کشیدم و گفتم: تو را بخدا بیرون می روی مواظب خودت باش!
یک ابرویش را داد بالا و با حالت تعجب گفت: عجب!
گفتم: آقای من! سوالی می پرسی خوب در غسالخانه چه خبری می تواند باشد! جز...
و بعد سکوت کردم...
امیر رضا اصلا به روی خودش نیاورد و ادامه داد: خوب وضعیت مسافرها چه جوری بود؟ بالاخره بی خبر هم نیستی از صبح شما آماده و راهیشان کردین؟
از نوع حرف زدنش می دانستم می خواهد بداند وضعیت روحی من در چه حال است! نگاهش کردم و گفتم: خدا را شکر بچه ها با کلی ذکر و دعا راهیشان کردند بعد با آه عمیق و حسرتی گفتم ولی شاید می توانستند با رعایت کردن فرصت بیشتری در این دنیا داشته باشند نمی دانم شاید!
گفت: سمیه شما فرقی هم می گذارید طرف ازچه تیپ خانواده و شکلی هست!
اخم هایم را کشیدم توی هم گفتم: اصلا! خدا می داند برای همه مثل هم کار می کنیم!
هر چند که تفاوت جنازه با جنازه ی دیگر خیلی زیاد هست خیلی! بعضی هایشان خیلی آرامش دارند بر عکس بعضی های دیگر!
لبخندی زد و گفت: چون به دوست داشتنی هایشان رسیدند!
و آنهایی که از دوست داشتنی هایشان جدا شدند روحشان ناراحت است....
نوع دوست داشتنی ها تفاوت حالت ها را بوجود می آورد...
این را گفت و همانطور که لبخند روی لبش بود دستهایش را بالا گرفت و به سمت در رفت گفت: بچه ها منتظرند من راهی بشوم تا شما راهیم نکردی!!!
ادامه دارد...
قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/705
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مسئولیت رهبری از زبان رهبری
💬 #ttaravention
@insta_enghelabi
هدایت شده از رهپویان زینبی
✨خشت هایی برای بهشت✨
باقیات الصالحات از خود به جا بگذارید.
پیامبر گرامی اسلام:
«کسیکه مسجدی برای خدا بسازد اگرچه به اندازه لانه گنجشکی باشد خداوند خانهای برایش در بهشت مهیا میکند.»
#مشارکت_در_ساخت_مسجد
#حضرت_زینب_علیها_السلام
شماره کارت جهت واریزی شما
#خیّرین_مسجد_ساز
شماره کارت جهت ساختمان مسجد حضرت زینب علیهاالسلام
۶۲۷۳۸۱۱۰۹۶۲۶۷۱۱۴
بنام مهندس علیاکبر جانباز
این حساب منحصرا به ساختمان مسجد تعلق دارد و نیازی به اعلام واریز نیست.
هدایت شده از قرآن روزی یک صفحه🇵🇸
032 (Sayyaf zadeh-604).mp3
719K
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
ادب آداب دارد
🖌 حضرت #امام_صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) هرگز پا نزد اصحاب دراز نکرد،
🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمْ يَبْسُطْ رَسُولُ اللَّهِ ص رِجْلَيْهِ بَيْنَ أَصْحَابِهِ قَطُّ.
📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 496 روایة: 1
#حدیث #اداب
هدایت شده از فقه و احکام رهبری (leader.ir)
📚 استخاره برای ازدواج
💠 سؤال: برخی والدین پیش از #خواستگاری #استخاره می کنند و بر اساس آن عمل می کنند، آیا در این موارد استخاره لازم است؟
✅ جواب: به طور کلی استخاره برای #رفع_حیرت و تردید در انجام کارهای مباح است، اعم از اینکه تردید در اصل عمل باشد یا در خصوصیات آن، بنابر این اگر در #کار_خیر، حیرت وجود ندارد، استخاره لازم نیست، توجه داشته باشید #عمل_به_استخاره شرعا واجب نیست، ولی بهتر است بر خلاف آن عمل نشود.
#احکام_خواستگاری #استخاره_جهت_خواستگاری #تخلف_استخاره
🆔 @leader_ahkam
کیهان-۲۸ آبان.pdf
9.8M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات روزنامه کیهان
امروز چهارشنبه ۲۸ آبان ۹۹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از زندگی سالم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تقویت ریه و مقاوم شدن به کرونا
♻️ کار کلان ملی در برابر ابتلاء به #کرونا، ایجاد #مقاومت_بدنی_بالا و افزایش #توانایی_ریه ها در برابر این بیماری در شرایط امروزی از زبان استاد گرانقدر آقای حســین خیـراندیش
https://eitaa.com/coronakalak
کیهان-۲۹ آبان.pdf
8.96M
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام صفحات روزنامه کیهان
امروز پنجشنبه ۲۹ آبان ۹۹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از سالن مطالعه
#مثل_یک_مرد
بر اساس واقعیت
قسمت نهم
آمدم جلوی در و رو به امیر رضا خیلی کشیده گفتم: امیییییر رضا مواظب خودت باش!(دقیقا با همین تاکید وکشش حروف)
با خودم فکر میکردم که اگر بدانیم فرصت زندگی کردنمان چقدر کم است حتما همیشه با عشق زندگی می کردیم
دیدن جنازه های پیر و جوان به من این را خوب فهمانده بود که زمان رفتن هیچ کس مشخص نیست پس تا فرصتی هست باید زندگی کرد...
کارهای سجاد و ساجده را با عشق بیشتری انجام دادم...
و حواسم بیشتر جمع شده بود دلی را نشکنم با دخترم بیشتر بازی کنم به پسرم بیشتر اقتدار ببخشم هوای همسرم را بیشتر داشته باشم و خلاصه ریز ریز زندگی ام را بکاوم تا اگر روزی مسافر شدم بارم پر باشد از خوبی...
تصمیم گرفتم دفترچه یادداشتی برای خودم بردارم و هرروز حساب و کتابم دستم باشد میان همین فکر های خوب بودم که گوشیم زنگ خورد...
مهناز بود یکی از دوستان و همکلاسی دوران دانشگاهم خیلی گرم با هم احوالپرسی کردیم خیلی نگران بود می گفت: با این کرونا چکار باید بکنیم؟ آخرش چه می شود؟
گفتم: توکل بر خدا همراه با رعایت بهداشت و شستشوی مداوم دستها و هرچه که می گویند دیگر! در تکمیل صحبت های من ادامه داد: از من می شنوی حتما مواد غذایی برای یکسال خرید کن! معلوم نیست که چه خبر شود آدم باید محتاط باشد!
کشورهای خارجی را نگاه کن آنجا که همه چیز هست و فرهنگشان بالاتر است چه به جان هم افتاده اند خدا بخیر کند برای ما با این مردم!
گفتم: البته اینطوری هم که می گویی نیست!
خدارا شکر اینجا همه چیز فروان است...
بدون توجه به حرفهایم یکدفعه گفت: راستی سمیه الان کجا هستی؟
گفتم: خانه چرا؟
نفس عمیقی کشید و گفت: خوب خدارا شکر با خودم گفتم تو دختر عاقلی هستی! بعضی از بچه ها می گفتند رفتی داخل غسالخانه کار می کنی؟!
خیلی جدی گفتم: تنها کاری که در این موقعیت از دستم بر می آمد همین بود البته من تازه به جمع بچه ها اضافه شدم راستی تو نمی خواهی...
نگذاشت حرفم تمام شود و شروع کرد به نصیحت کردن...
این چه کاری هست می کنی؟! مگر از جان خودت سیر شدی! تو بچه ی کوچک داری! آخر آدم هم اینقدر بی فکر! به فکر خودت نیستی به فکر شوهر و بچه هایت باش!
پای جان که می رسد شما بیچاره ها به صف می شوید، حقوقش را یکی دیگر می گیرد آن وقت تو می خواهی نه تنها جان خودت که خانواده ات را هم به خطر بیندازی! این چه منطقی هست شما دارید!
گفتم مهناز جان بحث اعتقاد است دوباره وسط صحبتم پرید و باز شروع کرد: خدا در کنار اعتقاد به انسان عقل داده است! اصلا به خطر انداختن جان حرام هست و... همینجور پشت سر هم بدون وقفه و لحظه ایی تنفس فقط می گفت!
همان لحظات یادم افتاد چند هفته قبل مادر بزرگش بخاطر این بیماری فوت کرده بود و من تلفنی تسلیت گفتم و خوب یادم هست مدام خدا را شکر می کرد بخاطر طلبه هایی که جهادی کار کفن و دفن را با احترام برایشان انجام دادند در حالی که هیچ کدامشان جلو نرفته بودند!
چقدر انسانها زود فراموش کار می شوند!
جبهه گرفتن در مقابلش بی فایده بود بعد از اتمام نصایحش که متوجه بی رغبتی من شد خداحافظی کرد!
ولی دیگر حال خوب مرا بهم ریخته بود
لحظاتی از شدت فشار روحی چشمانم را بستم! وااای کاش مردم می فهمیدند با هر کلامی چقدر می توانند حال یک نفر را خوب یا بد کنند! و چقدر باید مواظب حرف زدنمان باشیم حداقل اگر کاری نمی کنیم با زبانمان کار خوب را که می توانیم تحسین و ترغیب کنیم!
اما بعضی ها انگار با خودشان عهد بسته اند که کار خیری نکنند! سعی کردم برای شنیدن حرفهای ناامید کننده یک گوشم در باشد و یک گوشم دروازه...
ادامه دارد ...
قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/709