eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
396 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
489 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توهمات یک اپوزیسیون بیسواد😂 اگر ملت ایران Ok بدهند من اعتراضاتشان را مدیریت و با مذاکره یا جنگ،از جموری اسلامی عبور میکنیم! من تمام شرایط یک رهبر سیاسی را دارا میباشم.فوت و فنهای کار را بلدم.شهرت بین المللی دارم کشاورز هم هستم و رانندگی تراکتور هم بلدم و زبان دنیا را هم میفهمم😐 اوکی بدید بهش😂 @Bisimchimedia
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸افشاگری نماینده مجلس از جنایت های پشت پرده طرح کنترل جمعیت 🔺روش های اجرایی سیاست تعدیل جمعیت جنایت بود!! 🔺ثابت میکنم نسل کشی در کشور رخ داد! 🔺بدون رضایت خانمها، آنها را مقطوع النسل کردند! 🔺وزیر بهداشت ۲ ماه پیش دستور جمع آوری آنها را داد! 🔺عقیم سازی هایی کردند بدون رضایت مردم! 🔺به مراجع تقلید دروغ گفتند! 🔰دکتر بانکی پور نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی.
هدایت شده از  امام زادگان عشق
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 دانشجو شهید محله زینبیه حضرت زینب علیها السلام را یاد کنیم با 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
KayhanNews759797104121495754152458.pdf
11.32M
بسم الله الرحمن الرحیم تمام صفحات روزنامه کیهان امروز یکشنبه ۱۶ آذر ۹۹ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
هدایت شده از سالن مطالعه
بر اساس واقعیت قسمت بیست ویکم بسم اللهی گفتم و شروع کردم ورق زدن ... خیالم راحت بود که امیر رضا مواظب بچه ها هست نمی دانم چقدر طول کشید تا کتاب را تمام کردم! خیلی وقت بود یک کتاب را یک جا نخوانده بودم! وقتی در کتاب را بستم تازه متوجه شدم شب شده و امیر رضا با بچه ها خوابیدن! روی برگه ای مطلبی نوشتم برای امیر رضا و با خیال راحت خوابیدم... صبح طبق معمول برای نماز بیدار شدم امیر رضا زودتر بیدار شده بود نگاهم که به نگاهش افتاد لبخند رضایتمندانه ی زد. حق داشت در نبرد احساس و عقل و اعتقاد اون پیروز شده بود و چقدر راحت میانبر زد برای گرفتن رضایت من! اما من هم خوشحال بودم... خوشحال بودم از اینکه تا نفس می کشیم بتوانیم کاری کنیم... آمدم صبحانه را آماده کنم که گفت: نه دیگه امروز نوبت منه آخر ساله می خوام بگم یک سال من توی خونه کار کردم! می شناختمش این شیرین کاری هایش طبیعی بود... اما از دیشب هنوز نوشته های کتاب با من حرف می زد وحرفهای محمد حسین توی ذهنم رژه می رفت... اتفاقاتی که حاج قاسم روایت می کرد و هر کدامش راهی را نشان میداد... نگاه شهدا نه تنها با حضور که حتی با روایت خاطراتشان هم راهگشا بود... مثل همیشه! مثل روز اولی که من رفتم غسالخانه... صدای زنگ گوشی که بلند شد به سمت در رفتم امیر رضا که تا آن لحظه حرفی از رفتن نزده بود من من کنان گفت: سمیه جان پس دیگه اسمم رو بنویسم؟! بین چارچوب در و چار چوب قلبم گیر کردم اما توانستم رد شوم و گفتم: توکل بر خدا...و این شروع اتفاقاتی جدیدی بود که بی خبر از آن بودم! خیلی خوشحال شد شادی توی چشمهایش برقی زد! آمدم بیرون تا رسیدن به ماشین با خودم زمزمه می کردم: من مست و تو دیوانه! مارا که برد خانه... نشستم داخل ماشین مرضیه که روحیات من را می دانست از حالتم متوجه شد سر حالم ... چپ چپ نگاهم کرد گفت: نه به دیروز که با حال زار رفتی خونه! نه به امروز که اینقدر سر حالی! انرژی زا زدی دختر! لبخندی زدم از داخل کیف کتاب را آوردم بیرون گفتم: دیروز که داشتم بر می گشتم خیلی ناراحت بودم دو سه روز دیگه ماموریت جهادیم تموم میشه! اما دیشب ماموریت جدیدی بهم محول شد به قول آقا حسینِ حاج قاسم: تکلیف برای من نه زمان می شناسند نه مکان! یادت باشه برگشتن شماره ی فاطمه عابدی را بهم بدی! کتاب را گرفت و مثل سکانس های یک فیلم هیجانی سری تکان داد و با تمام احساسش گفت: مسیر روشنه سمیه و نفس عمیقی زیر ماسکش کشید که شیشه های عینکش بخار زد! رسیدیم غسالخانه... روزهای آخر سال اینجا غریبتر می شود! همه به امید شروعی سال نو در تکاپو هستند جز مردمان راهی این دیار! لباسهایم را تعویض کردم دوست داشتم ریز جزئیات این لحظاتم را که داشت به پایان در این مکان نزدیک می شد با حس خاصی بسر ببرم... دیدن خانواده هایی که مادری از دست داده اند... یا خواهری... یا دختری... ذهن و دل انسان را یکی می کرد که وقتی مسیر انسان از اینجا می گذرد پس دلبستگی چرااااا؟! وارستگی را باید آموخت که هم عاشق بود و زندگی کرد هم آماده! دوباره کاوری آمد و مسافری آورد! زیپی باز شد و کفنی بسته... چقدر خوشحالیم که حداقل می توانند کفنی ببرند چقدر غربت آن روزهای اول درد آور بود که جنازه ای فقط با تیمم و کاور راهی سفری ابدی می شد! اصلا شاید همین سفیدی کفن چشم دل انسان را روشن می کند میان تاریکی قبر... درمیان گذر از دالان پر پیچ و خم افکارم نا آگاه روضه خواندن زینب رسید به بی کفن کربلا... ادامه دارد... قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/732
🛑 🔻گزارش وضعیت کرونا طی ۲۴ ساعت گذشته و تا ۱۶ آذرماه در قم به همراه تغییرات نسبت به روز قبل: 🔹پذیرش: ۴۰ نفر تغییر: ۶- 🔹بستری: ۲۷ مورد تغییر: ۱۱- ◾️ فوت: ۱۰ شهروند تغییر: ۶+ 🔹ترخیص: ۳۰ نفر تغییر: ۵+ 🔹کل‌بستری‌‌ها: ۳۰۱ نفر تغییر: ۱۳- 🔹وضعیت وخیم: ۶۱ نفر تغییر: ۱۱-
هدایت شده از ز. شاه جعفری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ایشان امام هر روز هفته ی است نه فقط امام جمعه! خداعزّتتون بده سیّد 👌 🆔️👇👇👇 @agha_tanha_nist
هدایت شده از اکبر ابدالی
🌑 برای جلوگیری از تصویب برجام در مجلس حتی به گریه افتاد اما لاریجانی و اعوان و انصارش در 20 دقیقه کار را تمام کردند ... شادی روحش صلوات دکتر علی اصغر زارعی 🆔 @mashgh626