eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
376 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
489 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
حضرت موسى بن جعفر علیه السلام فرمود: خداوند دلهاى مؤمنان را در بسته و ناپیدا و بنا شده بر ایمان آفریده [مانند دانه] هنگامى که بخواهد آنچه در آن است رشد کند به باران حکمت آبیاریش کند، و با علم آن را کشت کند، و کشاورز و نگهدار آن پروردگار جهانیان است. 🖌 عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ مَطْوِيَّةً مُبْهَمَةً عَلَى الْإِیمَانِ، فَإِذَا أَرَادَ اسْتِنَارَةَ مَا فِیهَا، نَضَحَهَا بِالْحِكْمَةِ وَ زَرَعَهَا بِالْعِلْمِ وَ زَارِعُهَا وَ الْقَيِّمُ عَلَيْهَا رَبُّ الْعَالَمِینَ. 📚اصول کافى جلد 4 صفحه: 149 روایة: 3
✅ حمایت و تقدیر از عوامل فیلم گاندو ➕ سربازان گمنام امنیت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران 🔹با حضور بازیگران فیلم و مسئولین موسسه شهید آوینی 🔹سخنرانان ویژه: 🔸حجت الاسلام والمسلمین ذوالنور رئیس کمیسیون امنیت مجلس شورای اسلامی 🔸حجت الاسلام والمسلمین قائمی رئیس سازمان اطلاعات سپاه استان قم 🎥 به همراه نمایش پشت صحنه فیلم 🔻وعده ما مصلای قدس (بلافاصله پس از نماز جمعه این هفته قم)
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
🖌 حضرت صادق علیه السلام فرمود: (گاهى) مردى را مىبینید که در سخنورى در یک لام یا واوى خطا نکند، سخنورى است زبردست و شیوا و همانا دلش از شب تاریک و ظلمانى تاریکتر و سیاهتر است، و (گاهى) مردى را بینى که نتواند آنچه در دل دارد به زبان آورد، اما دلش مانند چراغ نورافشانى کند. 🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:َ قَالَ ... تَجِدُ الرَّجُلَ لَا يُخْطِئُ بِلَامٍ وَ لَا وَاوٍ خَطِیباً مِصْقَعاً وَ لَقَلْبُهُ أَشَدُّ ظُلْمَةً مِنَ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ تَجِدُ الرَّجُلَ لَا يَسْتَطِیعُ يُعَبِّرُ عَمَّا فِی قَلْبِهِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبُهُ يَزْهَرُ كَمَا يَزْهَرُ الْمِصْبَاحُ. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 151 روایة: 1
🌷جانم می‌رود🌷 قسمت دوم ✍ فاطمه امیری زهرا با ناراحتی گفت ــــ چی شد مگه کار بدی نکرد مهیا حوصله ای برای شنیدن حرفهایشان نداشت می دانست نازی یکم زیادروی می کند ولی ترجیح می داد با او بحثی نکند به پارک محله رفتن که خلوت بود و به یاد بچگی سرسره بازی کردن و زهرا ان ها را به بستنی دعوت کرد هوا تاریک شده بود ترجیح دادن برگردن هر کدام به طرف خانه شان رفت مهیا تنها در پیاده رو شروع به قدم زدن کرد که با شنیدن صدای بوقی برگشت با دیدن چند پسر مزاحم اهی کشید با خود زمزمه ڪرد ـــ اخه اینا دیگه چقدر خزن دیگه کی میاد اینجور ی مخ زنی کنه بی توجه به حرف های چندش آورشان به راهش ادامه داد ولی انها بیخیال نمی شدند مهیا که کلافه شده بود تا برگشت که چیزی تحویلشان بدهد با صدای داد یک مردی به سمت صدا چرخید با دیدن صاحب صدا شکه شد با تعجب به پسره همسایہ شان نگاهے ڪرد باورش نمی شود او براے ڪمڪ بیاید مگر همچین آدم هایی فقط به فڪر خودشان نیستند پسرای مزاحم با دیدن پسره معروف ومسجدی محله پا بہ فرار گذاشتن مهیا با صدای پسره به خودش آمد ـــ مزاحم بودند ـــ بله پسر با اخم نگاهی به مهیا انداخت مهیا متوجه شد که می خواهد چیزی بگوید ولی دودل بود ــــ چیه چته نگاه میکني؟؟برو دیگه میخوای بهت مدال افتخار بدم پسره استغفرا... زیر لب گفت ــــ شما یکم تیپتونو درست کنید دیگه نه کسی مزاحمتون میشه نه لازمه به فکر مدال برای من باشید مهیا که از حاضر جوابیش عصبانی بود شروع کرد به داد و بیداد ــــ تو با خودت چه فڪری کردی ها ?? من هر تیپی میخوام میزنم به تو چه. تو وامثال تو نمیتونن چشاشونو کنترل کنن به من چه تاپسره می خواست جوابش را بدهد یکی از دوستانش از ماشین پیاده شد و اورا صدا زد ــــ بیا بریم سید دیر میشه پسره که حالا مهیا دانست سید هست به طرف دوستانش رفت و سوار ماشین شد و از کنارش با سرعت گذشت مهیا که عصبانی بود بلند فریاد زد ــــ عقده ای بدبخت به طرف خانه رفت بی توجه به مادرش و پدرش که در پذیرایی مشغول تماشای تلویزیون بودن به اتاقش رفت دو روز بعد مهیا درحالی که آهنگی زیر لب زمزمہ می ڪرد،در خانه را باز ڪرد واز پلہ ها بالا آمد وبا ریتم آهنگ بشڪڹ مے زد خم شد تا بوت هایش را از پا دربیاورد که در خانه باز شد با تعجب به دو مردی برخورد که با برانکارد و لباس‌های پزشکی تند تند از پله ها بالا می آمدن و وارد خانه شدند کم کم صداها بالا گرفت مهیا با شنیدن ضجه های مادرش نگران شد ـــ نفس بڪش احمد توروخدا نفس بڪش احمد پاهاے مهیا بی حس شدند نمیتونست از جاش تکان بخوره مے دانست در خانہ چه خبر است بار اول ڪہ نبود. جرأت مواجه شدن با جسم بی جان پدرش را نداشت آن دو مرد با سرعت برانکارد که احمد آقا روی آن دراز کشیده بود رو بلند کرده بودند مهلا خانم بی‌توجه به مهیا به اون تنه ای زد و پشت سر آن ها دوید ادامه دارد... ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
🖌 حضرت باقر علیه السلام فرمود: در توبه همین که فرد پشیمان شود کافى است. 🖌 قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: كَفَى بِالنَّدَمِ تَوْبَةً. 📚 اصول کافى جلد 4 صفحه: 157 روایة: 1