eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
391 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
5.4هزار ویدیو
490 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
صوت تلاوت قرآن کریم 👇
صوت ترجمه قرآن کریم 👇
تصویر قرآن کریم 👇
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺 🇮🇷قسمت چهل و سوم🇮🇷 ✒زینب علی برگشتم بیمارستان ... وارد بخش که شدم، حالت نگاه همه عوض شده بود ... چشم های سرخ و صورت های پف کرده... مثل مرده ها همه وجودم یخ کرد ... شقیقه هام شروع کرد به گز گز کردن ... با هر قدم، ضربانم کندتر می شد ... - بردی علی جان؟ ... دخترت رو بردی؟ ... هر قدم که به اتاق زینب نزدیک تر می شدم ... التهاب همه بیشتر می شد ... حس می کردم روی یه پل معلق راه میرم... زمین زیر پام، بالا و پایین می شد ... می رفت و برمی گشت ... مثل گهواره بچگی های زینب ... به در اتاق که رسیدم بغض ها ترکید ... مثل مادری رو به موت ... ثانیه ها برای من متوقف شد ... رفتم توی اتاق ... زینب نشسته بود ... داشت با خوشحالی با نغمه حرف می زد ... تا چشمش بهم افتاد از جا بلند شد و از روی تخت، پرید توی بغلم ... بی حس تر از اون بودم که بتونم واکنشی نشون بدم ... هنوز باورم نمی شد ... فقط محکم بغلش کردم ... اونقدر محکم که ضربان قلب و نفس کشیدنش رو حس کنم ... دیگه چشم هام رو باور نمی کردم ... نغمه به سختی بغضش رو کنترل می کرد: - حدود دو ساعت بعد از رفتنت ... یهو پاشد نشست ... حالش خوب شده بود ... دیگه قدرت نگه داشتنش رو نداشتم ... نشوندمش روی تخت... - مامان ... هر چی میگم امروز بابا اومد اینجا ... هیچ کی باور نمی کنه ... بابا با یه لباس خیلی قشنگ که همه اش نور بود ... اومد بالای سرم ... من رو بوسید و روی سرم دست کشید ... بعد هم بهم گفت: به مادرت بگو ... چشم! هانیه جان ... اینکه شکایت نمی خواد ... ما رو شرمنده فاطمه زهرا نکن ... مسئولیتش تا آخر با من ... اما زینب فقط چهره اش شبیه منه ... اون مثل تو می مونه ... محکم و صبور ... برای همینم من همیشه، اینقدر دوستش داشتم ... بابا ازم قول گرفت اگر دختر خوبی باشم و هر چی شما میگی گوش کنم ... وقتش که بشه خودش میاد دنبالم ... زینب با ذوق و خوشحالی از اومدن پدرش تعریف می کرد ... دکتر و پرستارها توی در ایستاده بودن و گریه می کردن ... اما من، دیگه صدایی رو نمی شنیدم ... حرف های علی توی سرم می پیچید ... وجود خسته ام، کاملا سرد و بی حس شده بود ... دیگه هیچی نفهمیدم ... افتادم روی زمین ... ◀️ ادامه دارد... با ما همراه باشید. هر روز با یک قسمت از داستان واقعی و زیبای "بی‌توهرگز" قسمتهای قبلی در: https://eitaa.com/joinchat/2915303469C5da3ae3754
هدایت شده از اکبر ابدالی
📝 آموزش مسائل مرتبط با بورس 🔸 پیرو درخواست بسیاری از دوستان در خصوص مسائل مرتبط با بورس انشاالله به مرور نکاتی را در این خصوص در کانال قرار خواهیم داد. 🔸 بورس ایران در حال طی کردن دوران بلوغ خود است لذا هم نیازمند آموزشیم و هم برای برطرف کردن مشکلات بورس. همه کمک کنیم بورس در خدمت تولید قرار بگیرد. 👈👈 برای مطالعه مطالب کانال مشق مقاومتی در خصوص بورس، هشتک را در کانال جستجو یا لمس کنید. 🆔 @mashgh626
هدایت شده از اکبر ابدالی
11.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ آیا بورس است؟ 🔻 آیا سود بالای بورس کاغذ بازی و مشکل دار است؟ 🔸 احکام مسائل اعتباری مثل بورس چگونه است؟ 👈 مصاحبه اختصاصی با حجت الاسلام استاد سطح عالی حوزه علمیه قم در خصوص شبهات مطرح شده در خصوص 🆔 @mashgh626