eitaa logo
رسانه اجتماعی مسجد و محله
394 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
489 فایل
رسانه اجتماعی و کانال رسمی مسجد حضرت زینب سلام الله علیها قم، شهرک شهید زین الدین، خیابان شهید پائیزان انتهای خ دکتر حسابی کدپستی3739115659 شناسه ملی 14013514594 حساب حقوقی درآمد وجاری مسجد 5892107047156958 💳 IR050150000003101103064788
مشاهده در ایتا
دانلود
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر عزیز انقلاب: ما هم از دور به زائران اربعین نگاه کرده و غبطه میخوریم😢 🔴 : عزیزان که منتظر فرج و سرباز ولایت هستند بیایید در پیاده روی اربعین به نیابت از رهبر عزیزمان قدم برداشته و کوله پشتی خود را مزین به شعر زیر نماییم. چنانچه عزیزان کوله پشتی خود را مزین به شعر ذیل نمایند و بنر مزین به شعر زیر زائر اربعین شدند حتما حتما محبت بفرمایند یک از خود برای ادمین کانال جهت استوری و انتشار ارسال نمایند 👇👇👇👇👇👇 را آمدم با در دلم شوق منجلی بر لبم ذکر شد زمزمه از نیاب رهبرم 👆برای دوستان مهدوی و انقلابی زائر اربعین ارسال شود ۱۱۰  
هدایت شده از روشنگری
شیاطین در اوج - @Aminikhaah.mp3
6M
🔊 |شیاطین در اوج 🎙 حجت الاسلام امینی خواه @Aminikhaah
12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمتی از مراسمِ عزاداریِ شهادت حضرتِ فاطمه س یادواره شهید گمنام فاطمه س آقا قدرتی مانی
این‌ عکسی‌ که‌ مشاهده‌ می‌کنید معروفه به نردبان ... تمام‌ افراد حاضر در عکس شدن .... عکس‌ جالبيه ... 🔴 👇 @bidariymelat
هدایت شده از  امام زادگان عشق
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 رسيدگي به مردم ✔️راوی : جمعي از دوستان شهيد 🔸«بندگان من هستند پس محبوبترين افراد نزد من کساني هستند که نسبت به آنها مهربانتر و در رفع آنها بيشتر کنند. » عجيب بود! جمعيت زيادي در ابتداي خيابان شهيد سعيدي جمع شده بودند. 🔸با رفتيم جلو، پرسيدم: چي شده!؟ گفت: اين پسر عقب مانده ذهني است، هر روز اينجاست. سطل آب کثيف را از جوي بر ميدارد و به آدمهاي خوش تيپ و قيافه ميپاشد! مردم کم کم متفرق ميشدند. مردي با کت و شلوار توسط پسرك خيس شده بود. مرد گفت: نميدانم با اين آدم عقب مانده چه کنم. آن آقا هم رفت. ما مانديم و آن پسر! ابراهيم به پسرک گفت: چرا مردم رو خيس ميکني؟ پسرك خنديد و گفت: خوشم مياد. ابراهيم کمي فکر کرد و گفت: کسي به تو ميگه آب بپاشي؟ پسرك گفت: اونها پنج ريال به من ميدن و ميگن به کي آب بپاشم. بعد هم طرف ديگر خيابان را نشان داد. سه جوان هرزه و بيکار ميخنديدند. ابراهيم ميخواست به سمت آنهابرود، اما ايستاد.کمي فکر کرد و بعد گفت: پسر، خونه شما کجاست؟ 🔸پسر راه خانه شان را نشان داد. ابراهيم گفت: اگه ديگه مردم رو نکني، من روزي ده ريال بهت ميدم، باشه؟ قبول کرد. وقتي جلوي خانه آنها رسيديم، ابراهيم با مادر آن پسرک صحبت کرد. به اين ترتيب مشکلي را از سر راه مردم بر طرف نمود. ٭٭٭ 🔸در تربيت بدني مشغول بوديم. بعد از گرفتن حقوق و پايان ساعت اداري، پرسيد: آوردي؟ گفتم: آره چطور!؟ گفت: اگه کاري نداري بيا با هم بريم فروشگاه. تقريباً همه حقوقش را خريد کرد. از برنج و گوشت، تا صابون و... همه چيز خريد. انگار ليستي براي خريد به او داد ه بودند! بعد با هم رفتيم سمت مجيديه، وارد کوچه شديم. ابراهيم درب خانه اي را زد. 🔸پيرزني که درستي نداشت دم در آمد. ابراهيم همه وسائل را تحويل داد. يك صليب گردن بود. خيلي تعجب کردم! در راه برگشت گفتم: داش ابرام اين خانم بود؟! گفت: آره چطور مگه!؟ آمدم كنار خيابان. موتور را نگه داشتم و با عصبانيت گفتم: بابا، اين همه مسلمون هست، تو رفتي سراغ مسيحيا! 🔸همينطور كه پشت سر من نشسته بود گفت: مسلمونها رو کسي هست کمک کنه. تازه، کميته امداد هم راه افتاده، کمکشون ميکنه. اما اين بنده هاي خدا کسي رو ندارند.با ين کار، هم مشکلاتشان کم ميشه، هم دلشان به امام و گرم ميشه. ٭٭٭ 🔸26 سال از ابراهيم گذشت. مطالب جمع آوري و آماده چاپ شد. يكي از نمازگزاران مرا صدا كرد و گفت: براي مراسم يادمان آقا ابراهيم هر كاري داشته باشيد ما در خدمتيم. با تعجب گفتم: شما شهيد رو ميشناختيد!؟ ايشون رو ديده بوديد!؟ گفت: نه، من تا پارسال كه مراسم يادواره برگزار شد چيزي از شهيد هادي نميدونستم. اما آقا ابرام حق بزرگي گردن من داره! 🔸براي رفتن عجله داشتم، اما نزديكتر آمدم. باتعجب پرسيدم: چه حقي!؟ گفت: در مراسم پارسال جاسوئيچي عكس آقا ابراهيم را توزيع كرديد. من هم گرفتم و به ماشينم بستم. چند روز قبل، با خانواده از مسافرت برميگشتيم. در راه جلوي يك مهمانپذير توقف كرديم. وقتي خواستيم سوار شويم باتعجب ديدم كه سوئيچ را داخل جا گذاشتم! درها قفل بود. به خانمم گفتم: يدكي رو داري؟ او هم گفت: نه،كيفم داخل ماشينه! 🔸خيلي شدم. هر كاري كردم در باز نشد. هوا خيلي سرد بود. با خودم گفتم شيشه بغل را بشكنم. اما هوا سرد بود و راه طولاني. يكدفعه چشمم به عكس آقا ابراهيم افتاد. انگار از روي جاسوئيچي به من نگاه ميكرد. من هم كمي نگاهش كردم و گفتم:آقا ابرام، من شنيدم تا زنده بودي مشكل مردم رو حل ميكردي. شهيد هم كه هميشه زنده است. بعد گفتم: خدايا به آبروي شهيد هادي مشكلم رو حل كن. 🔸تو همين حال يكدفعه دستم داخل جيب كُتم رفت. دسته كليد منزل را برداشتم! ناخواسته يكي از كليدها را داخل قفل دَر ماشين كردم. با يك تكان، قفل باز شد. با وارد ماشين شديم و از خدا تشكر كردم. بعد به عكس آقا ابراهيم خيره شدم وگفتم: ممنونم، انشاءالله جبران كنم. هنوز حركت نكرده بودم كه خانمم پرسيد: در ماشين با كدام كليد باز شد؟ 🔸با تعجب گفتم: راست ميگي، كدوم كليد بود!؟ پياده شدم و يكي يكي كليدها را امتحان كردم. چند بار هم امتحان كردم، اما هيچكدام از كليدها اصلاً وارد قفل نميشد!! همينطوركه ايستاده بودم نَفس عميقي كشيدم. گفتم: آقا ابرام ممنونم، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشكلات مردمي. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از  امام زادگان عشق
آشنایی با تنها بانوی حاضر در عملیات الی‌بیت‌المقدس 🕊🌹🕊 فاطمه‌‌سادات نواب‌صفوی، فرزند شهید سید‌مجتبی نواب‌صفوی از مبارزان جمعیت فدائیان اسلام است که در عملیات آزادسازی خرمشهر در سال ۱۳۶۱ به عنوان تنها بانوی رزمنده، دوشادوش مردان به مبارزه پرداخت. او در زمان شهادت پدر ۵ سال داشت و به علت مخالفت پدر با رژیم شاه تا این زمان هم نداشت. سال‌ها بعد مادرش «منیره سادات» با نام خانوادگی «میرلوحی» برای وی شناسنامه گرفت و او توانست به مدرسه برود. فاطمه‌سادات پس از اخذ مدرک دیپلم با پسرعمه‌ی مادرش «سید ابوالحسن فاضل رضوی» ازدواج کرد. و به دلیل مخالفت همسرش با رژیم شاه بود که در همان سال‌های اول زندگی متأهلی به روستای «بافتان» از توابع شهرستان زاهدان شد. آنها بعد از ۷ سال زندگی در روستا و آموزش به کودکان روستایی، بر اثر بیماری فاطمه‌سادات به مالاریا به مشهد آمدند و پس از بهبود به یکی از روستاهای «جهرم» از توابع استان فارس رفتند. فاطمه بعد از پایان دوران ، همراه با همسرش به تهران آمد و پس از چندی به دلیل رژیم شاه با ورود آنها به دانشگاه، برای ادامه تحصیل به خارج از کشور نمودند و فاطمه مدرک مهندسی کامپیوتر و سید ابوالحسن نیز مدرک مهندسی ماشین آلات صنعتی را اخذ کردد. آنها در سال ۱۳۵۷ همراه با «ام‌هانی» دختر کوچک‌شان به ایران بازگشتند، اما مجدداً برای کمک به مردم به شهید دکتر مصطفی پیوستند و فاطمه در کنار شهید چمران در مبارزات زیادی شرکت کرد. ۲ سال بعد همسر وی در منطقه کردستان به رسید و فاطمه با روحیه‌ی مبارزه‌طلبی که داشت در کنار رزمندگان انقلاب به مبارزه با رژیم غاصب بعثی پرداخت و در عملیات (الی‌بیت‌المقدس) شرکت کرد. در خاطراتی که از جانباز جنگ تحمیلی، آقای ایران‌خواه منتشر شده است در مورد حضور فاطمه‌سادات در این عملیات چنین آمده است: «خانم فاطمه نواب صفوی، فرزند شهید نواب صفوی، به عنوان به طرف بهمن‌شیر رفته بود. او با اطلاعات مؤثر و مفیدی که از موقعیت دشمن می‌داد، در موفقیت عملیات نقش تعیین کننده‌ای را ایفا کرد. در آخرین دیدار، او را در حالی دیدم که پیکر شهیدی را با خود حمل می‌کرد. معلوم شد که از یک عملیات موفق چریکی باز می‌گردد.» عکس این بانوی رزمنده در هشتمین جلد از مجموعه کتاب‌های جنگ تحمیلی که مشتمل بر ۲۸۷ قطعه عکس از روزهای و دوره‌ی اشغال خرمشهر و طی برگزاری عملیات الی‌بیت‌المقدس و آزادسازی شهر و تأثیرات ناشی از حضور دشمن در ایام اشغال، ثبت شده و در کنار دیگران رزمندگان مرد این عملیات قرار گرفته است. 🕊شادی روح شهدا، بالاخص پدر و همسر شهید این بانوی گرامی حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از شمیم انتظار
این عکس یکی از زیبا ترین عکسهای دوران دفاع مقدس است. معروف به عکس دو برادری. شش بزرگوار حاضر در عکس فوق هریک از عزیزان ایستاده با نفری که جلویش نشسته برادر هستند و جالب اینکه ۵ نفر از عزیزان حاضر در عکس به افتخار نائل شده اند. از سمت راست ایستاده 🌹 و نشسته برادرش 🌹. وسط ایستاده رزمنده و و نشسته برادرش 🌹. سمت چپ ایستاده 🌹 و نشسته، برادرش 🌹. _در این عکس استثنایی  برادران بزرگتر ایستاده اند و برادران کوچکترجلوی پای انها نشسته اند که خود نشانه اخلاق نیکوی این عزیزان و احترام به برادر بزرگتر است آری شهدا در همه چیز برای نسلهای بعدی الگو و نمونه بودند . یادشان تا ابد پایدار و راهشان پر رهرو باد. مدیون خانواده شهداییم ... 🥀@shamime141
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°~🕊 | 💢کاری که انجام می دهید ،حتی نایستید که کسی بگوید خسته نباشید!! از همان در پشتی بیرون بروید.چون اگر تشکر کنند،تو دیگر اجرت را گرفته ای و چیزی برای آن دنیایت باقی نمی ماند . . . ۲۱ آبـان سـالـروز شـهـادت شـهـیـد حـسـن تـهـرانـی مـقـدم : ۲۱ آبان ۱۳۹۰❣ @TarikhSazan_ir
الله برروی مزارش می نویسند پدر شهید، پدربزرگ شهید، فامیل شهید و در نهایت شهید اسماعیل هنیه! شهادت وقتی جلوی مرد بزرگی چون شما زانو زد که اینگونه در کنار همسرت به خبر شهادت فرزندانت لبخند زدید. 🖤
🕊╰🖌🌸✰﷽✰🌸🖌╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌═━⊰❀ ❀⊱━═ 🔴 عليه السّلام فرمودند: 💠 مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ ؛💠 🔅پاداش مجاهدي كه در راه خدا به رسيده برتر از پاكدامني نيست كه توان دارد و گناه نكند، كه پاكدامن در آستانه شدن است. 🔅 📚 ، ۴۶۶ ━═━⊰⊰❀🟢❀⊱⊱━═━ حضرت_زینب_سلام_الله_علیها👇 ╔═.🌷.═══┄┅═✧☫✧═┅┄═══╗ 🕌https://eitaa.com/ahlolmasjed ╚════════════════.🌷.═╝