هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
📚 #حکمت_پروردگار
امام باقر علیه السلام فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است. آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد 'مرد اولی' بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه 'با آن وضع رقبت بار' قرار دادی و این 'امیر' نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ 'آن چیست و این چیست؟' خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی ظلم نمی کنم. آن 'مرد اولی' بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من 'امیر' که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وضعی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام مرگ نزد من هیچگونه نیکی و طلب نداشته باشد.
📙 اصول کافی، جلد ۲ ، ص۴۴۶ ، باب عقوبه الذنب ، حدیث ۱۱
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از 📚 داستان های آموزنده 📚
📖 #میت_و_بوی_گلاب
یکی از کارکنان غسال خانه بهشت زهرای تهران تعریف می کرد که یک پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود ، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد . آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم. همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی بدن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بدون اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم ، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع میکرد. از بستگانش دقیقتر پرسیدم، گفتند پیرمرد به این موضوع شهره بوده ، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع میشد.
در کتاب مفاتیح الجنان، قبل از زیارت جامعه کبیره و بعد از دعای علقمه، سفارش امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به سید رشتی اینگونه بیان شده است: شما چرا زیارت عاشورا را نمی خوانید؟ عاشورا ، عاشورا ، عاشورا
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از سالن مطالعه
💣 اعترافات یک زن از جهاد نکاح
✒قسمت سی و چهارم
قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/235
رفتم پیش جلالی. برگه مرخصی را گذاشتم روی میزش، هرچند که با اون شلوغی میز جایی برای برگه من نبود...
برگه را برداشت نگاهی کرد گفت: نمیشه مصاحبه را تمام کنید بعد برید مرخصی؟
گفتم: مجبورم کار مهمی پیش اومده
نفس عمیقی کشید و گفت: باشه! چکار میشه کرد؟ از خبرنگارهای خوب ما هستید دیگه !
یه کم این پا و اون پا کردم، سوالم رو بپرسم یا نه؟ حالا که بحث مصاحبه شده. دل زدم به دریا و گفتم: ببخشید آقای جلالی این دوتا آقایی که باهاشون جلسه داشتید، ما خونهی این خانم دیدیمشون. ارتباطی با روند مصاحبه دارن!؟
گردنش را کج کرد در حالی که با خودکارش بازی میکرد، یه جور خاصی نگاهم کرد و گفت: درسته خبر نگارید و آفرین به دقتتون ولی دلیل نمیشه تو کار سر دبیرتون هم سرک بکشید!
بعد برگه را امضا کرد و داد سمت من...
از خجالت آب شدم، از اتاقش به سرعت اومدم بیرون...
لجم گرفته بود از حرفش. پیش خودم گفتم: درسته سردبیری ولی بالاخره که معلوم میشه چی به چیه!
کاش زودتر این مصاحبه تموم میشد. میفهمیدم کی به کیه! داشتم با خودم غر میزدم؛ همین الان باید سر و کله این خواستگار پیدا بشه وسط همچین پروژهای!؟ در هر صورت کاریش نمیشد کرد...
رفتم داخل اتاق. فرزانه هنوز داشت با سمیرا کَلکَل میکرد سر من! گفتم: فرزانه تمومش کن. هزار تا کار داریم...
جدیتم را که دید، مشغول شد. اومد ویسها را بذاره، که مثل اجنه رکورد را از دستش گرفتم. هم فرزانه هم سمیرا فقط با چشمهای سوال بر انگیز نگام کردن! لبخندی زدم و گفتم فرزانه جان! جلالی! حسابداری! یادت رفته ؟
تیز گرفت چی میگم. گفت: اوه راستی سمیرا چکار کردی با اون خواستگارت پسره بود شیرازیه !
سمیرا هم که از سوال فرزانه غم دلش تازه شد رفت تو فاز درد دل...
چشمک رضایتمندانهای به فرزانه زدم و هندزفری رو برداشتم و مشغول تایپ شدم...
بعد از یه روز کاری سخت، شاید هم به قول فرزانه گیج کننده؛ راهی خونه شدم...
توی مسیر چند تا مغازه برای دیدن روسری سر زدم. وقتی روسری دلخواهم رو پیدا کردم، توی آینه خودم را دیدم، یاد حرف خانوم مائده یکدفعه تنم را لرزوند!
اگه شب عروسی من، تمام آرزوهام مثل پتک روی سرم خراب بشه چی؟! اگه یه شوهری مثل شوهر خانم مائده نصیب من بشه، چکار کنم؟
با صدای فروشنده که داشت می گفت: خانم چقدر رنگ یاسی بهتون میاد به خودم اومدم ! دوباره تصویر خانوم مائده تو ذهنم نقش بست با اون چشمهای مشکی زیباش و چهرهی معصومش !
اگر معصومیت من هم از دست رفت چی! اشک توی چشمام جمع شد به خودم نهیب زدم آخه این چه فکر احمقانهایه! هر کسی طبق روحیات خودش انتخاب میکنه ...
روسری رو خریدم و اومدم بیرون ...
ولی انگار این افکار پریشون دست از سرم بر نمیداشت. یه حسی شبیه ترس بهم میگفت: بیا و بی خیال ازدواج و هر چی خواستگاره بشو...
◀️ ادامه دارد ...
قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/243
مدیر کانال: @Mehdi2506
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موزهای در پاریس با ۱۸۰۰۰ هزار جمجمهی آزادی خواهان الجزایری!
شما از این وحشیها انتظار دارید به مقدسات بقیه توهین نکنن، اینا ۵/۵ میلیون الجزایری رو کشتن و از جمجمهشون موزه درست کردن و بهش افتخار میکنن!
@Bisimchimedia
هدایت شده از سالن مطالعه
Notes_201029_161618_b4a.sdoc
326.8K
#تحلیل_تاریخی۲
#روز_جهانی_کورش
حقیقت یا دروغ
🛑 وضعیت آمار کرونا در قم
🔻گزارش وضعیت کرونا طی ۲۴ ساعت گذشته و تا ۸ آبانماه در قم به همراه تغییرات نسبت به روز قبل:
🔹پذیرش: ۱۱۰ نفر تغییر: ۸-
🔹بستری: ۶۷ مورد تغییر: ۰
◾️ فوت: ۶ شهروند تغییر: ۳-
🔹ترخیص: ۵۸ نفر تغییر: ۲۰-
🔹کلبستریها: ۶۰۱ نفر تغییر: ۳+
🔹وضعیت وخیم: ۱۴۳ نفر تغییر: ۲+
هدایت شده از اکبر ابدالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻تصاویر جدید از فیلادلفیای آمریکا نشان می دهد وضعیت این شهر بحرانی است. البته عده ای هنوز چشم امیدشان برای حل مشکلات کشورمان به سوی آمریکاست.
#افول_آمریکا
🆔 @mashgh626
هدایت شده از قرآن روزی یک صفحه🇵🇸
014 (Sayyaf zadeh-604).mp3
725.1K
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
خنده چقدر؟
حضرت #امام_صادق علیه السلام فرمود: خنده بیش از حد دین را ذوب می کند چنانچه آب نمک را.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَال:َ كَثْرَةُ الضَّحِكِ تَمِیثُ الدِّینَ كَمَا يَمِیثُ الْمَاءُ الْمِلْحَ.
اصول کافى جلد 4 صفحه: 486 روایة: 6
#حدیث #شوخی #خنده
هدایت شده از سالن مطالعه
💣 اعترافات یک زن از جهاد نکاح
✒قسمت سی و پنجم
قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/239
تفت گرمای تابستون صورتم رو میسوزاند...
با این افکار پریشان که تاثیرات چنین مصاحبهای بود، درونم به آشوب کشیده شده بود. انگار توی دلم رخت میشستند...
رسیدم خونه. احساس خستگی زیادی میکردم ولی نه خستهی کار، خسته از افکار وحشتناک...
کمی استراحت کردم. حالم بهتر شد. اومدم تو آشپزخونه کمک مامانم...
مشغول شدم. بعد از چند لحظه، مامانم دستم رو گرفت و با هم پشت میز غذاخوری نشستیم...
گفت: دخترم! حواست باشه فاطمه خانم از دوستهای صمیمی منه، ان شاالله که پسر خوبی باشه و مهرش به دلت بشینه ولی اگر هم ازش خوشت نیومد، مستقیم بهش نگو نمیدونم مثلا بگو توکل بر خدا، یه چیزی که بهش بر نخوره!
من به بابات گفتم؛ برا جواب بگه تماس بگیرن اونوقت خودم یه جوری بهش میگم. باشه عزیز دل مامان...
دستم رو گذاشتم روی چشمام. گفتم: چشم مامان جان...
یه نگاه بهم کرد و گفت: مامان فدات شه اینقدر هم سخت گیری نکن والا ما دلمون میخواد عروسی دخترمون رو ببینیم!
لبخندی زدم و دوباره گفتم: چشم
یه خورده چشمهاش را ریز کرد و گفت: ای دختر بلا! با همین چشم، چشم گفتنات کار خودت رو پیش میبری. از دست تو...
بلند شدم. مثل همیشه وسط پیشونیش رو بوسیدم...
گفت: خودت رو لوس نکن...
گفتم: قربونت بشم من خریدار بهشتم! خودش گفته بهشت میخواین وسط پیشونی دقیقا بین ابروهای مادرتون رو بوس کنین...
نفس عمیقی کشید و گفت: الهی عاقبت بخیر بشی مادر!
یه لحظه به خودم اومدم دیدم دارم حرف خانم مائده را میزنم ...
منم خریدار بهشتم...
خودم را مشغول کار کردم اما ذهنم درگیر شده بود نکنه بیراه برم!
نکنه حرف حاج قاسم یادم بره و مثل خیلی ها با اسم اسلام در مقابل اسلام بجنگم!
گوشه لبم را گزیدم و خودم را دلداری دادم که حالا کو تا ازدواج!؟ اینم مثل بقیه...
کارها که تموم شد اومدم داخل اتاقم، کمد لباس هام رو باز کردم. با دیدن لباس رنگِ یاسیم خوشحال از اینکه بالاخره تونستم یه روسری خوشگل ست باهاش پیدا کنم.
جدا گذاشتمشون برای فردا شب، بالاخره دوست مامانه و باید نشون میدادم بدون آرایش هم میشه زیبا بود. زیبایی از جنس صداقت و معصومیت!
وای معصومیت ...
انگار هر کلمهای از ذهنم رد میشد من را یاد خانم مائده میانداخت و شعلهی این آتش درونی را بیشتر میکرد...
یاد حرف یکی از اساتید دانشگاهمون افتادم که میگفت: همنشین روی همنشین اثر میذاره. گاهی حتی یک همنشینی کوتاه تا مدتها اثرش روی فرد میمونه! پس تو انتخاب همنشینهاتون حتی برای مباحثه و درس خوندن دقت کنید.
و من تاثیر همین دو روز همنشینی ناخواسته را با خانم مائده با تمام وجود داشتم حس میکردم و چه حس تلخی...
زنگ گوشی موبایلم حواسم رو از این افکار جدا کرد. نگاه کردم شمارهی فرزانه بود...
سلام فرزانه جان
- سلام. خوبی خوشگل خانم!
- جانم! چیزی شده؟
- شاید باورت نشه! اومدم خونه مامانم گفت: پس فرداشب خواستگار داری! فکر کن به این تفاهم! طاقت نیاوردم گفتم زنگ بزنم بهت بگم...
گفتم: بسلامتی! کیه این آقای بیچاره که خواستگار شماست میشناسیش؟
- گفت: خیلی بد جنسی! نه نمیشناسیم ولی گفتن از خانواده شهدا هستن...
ذوق کردم و گفتم وای چه سعادتی ان شا الله که خیره...
- گفت:جلالی رو چکار کنیم؟ فردا تو نیستی، پس فردا من!
گفتم: نگران نباش یه کاریش میکنیم دیگه...
بعد از کلی صحبت کردن خداحافظی کردیم.
حرفهای فرزانه کمی من را هم امیدوار کرد شاید این خواستگار من هم آدم خوبی باشه شاید به قول مامانم بستهی سفارشی خدا از آسمون باشه...
حال روحیم بهتر شد ولی این حال خوب فقط تا اومدن مهمونها داخل خونه با من بود.
باورم نمیشد! چی دارم میبینم؟! ...
اینقدر شوکه شده بودم که تمام بدنم مثل بید میلرزید...
◀️ ادامه دارد ...
قسمت بعد:https://eitaa.com/salonemotalee/246
مدیر کانال: @Mehdi2506
هدایت شده از 🍏طب شیعه🌿
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
🔴 ماده ضدعفونی کننده وایتکس
✍وایتکس، یکی از ضدعفونی کننده های بسیار مخرب برای سیستم تنفسی است؛ به طوری که اگر شخصی مشکل ریوی هم نداشته باشد، با استفاده از آن، دچار این مشکل خواهد شد.
شکایت بسیاری از بیماران، مشکلات تنفسی، خلط و سرفه های مکرر است که بعد از بررسی مشخص شده که این ها مبتلا به کرونا نیستند و به دلیل استفاده مکرر از این ماده ضدعفونی کننده خطرناک، دچار این علایم شده اند. خواهشمندیم جهت ضدعفونی کردن سطوح لازم، از محلول سرکه و نمک ( آب جوشیده + سرکه طبیعی + نمک دریا ) استفاده کنید.
💥این محلول نه تنها هیچ گونه ضرری ندارد، بلکه ضمن از بین بردن ویروس، با محیط زیست سازگار هم می باشد.
☜【طب شیعه】
🍏 @tebshia20🌿
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
15.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختر مسیحیِ ارمنستانی: اخلاق ایرانی ها باعث شد من شیعه شدم!
فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاءِ كَذَٰلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ
ﭘﺲ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﻨﺪ ، ﺳﻴﻨﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ [ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻦ ] ﺍﺳﻠﺎم ﻣﻰ فراخ می کند ; ﻭ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ [ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﺠﺎﺟﺖ ﻭ ﻋﻨﺎﺩﺵ ] ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻧﻤﺎﻳﺪ ، ﺳﻴﻨﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭼﻨﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻲ ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﻟﺎ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ; ﺧﺪﺍ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﭘﻠﻴﺪﻱ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ.(انعام/١٢٥)
🛑 #وضعیت_آمار_کرونا_درقم
🔻گزارش وضعیت کرونا طی ۲۴ ساعت گذشته و تا ۹ آبانماه در قم به همراه تغییرات نسبت به روز قبل:
🔹پذیرش: ۹۷ نفر تغییر: ۱۳-
🔹بستری: ۶۵ مورد تغییر: ۲-
◾️ فوت: ۹ شهروند تغییر: ۳+
🔹ترخیص: ۶۷ نفر تغییر: ۹+
🔹کلبستریها: ۵۹۰ نفر تغییر: ۱۱-
🔹وضعیت وخیم: ۱۳۸ نفر تغییر: ۵-
هدایت شده از اکبر ابدالی
📍 پایان قدرت آمریکا - انتخاب مجدد ترامپ باعث افول دائمی آمریکا میشود
👈 نشریه فارن افرز وابسته به شورای روابط خارجی در آمریکا که یکی از معتبرترین نشریه ها در آمریکا محسوب میگردد با انتشار گزارشی، انتخاب مجدد ترامپ را عامل بی اعتباری و افول همیشگی آمریکا مطرح کرد.
#افول_آمریکا
🆔 @mashgh626
هدایت شده از قرآن روزی یک صفحه🇵🇸
015 (Sayyaf zadeh-604).mp3
757.9K
هدایت شده از روزی یک حدیث🇵🇸
شوخی=بگو مگو
🖌حضرت #امام_صادق علیه السلام فرمود: وقتی کسى را دوست دارى با او شوخی و بگو مگو مکن.
🖌 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِذَا أَحْبَبْتَ رَجُلًا فَلَا تُمَازِحْهُ وَ لَا تُمَارِهِ.
📚اصول کافى جلد 4 صفحه: 487 روایة: 9
#حدیث #شوخی #خنده
هدایت شده از سالن مطالعه
💣 اعترافات یک زن از جهاد نکاح
✒قسمت سی و ششم
قسمت قبل: https://eitaa.com/salonemotalee/243
نفسهام به شماره افتاده بود. به سختی روی پاهام ایستاده بودم...
رعشهای عصبی تمام بدنم رو گرفته بود. البته حق داشتم هر فرد دیگهای هم جای من بود همینطور میشد...
یعنی دنیا اینقدر کوچیکه که آقا پسر روبه روی من دقیقا کسی باشه که با تیشرت مشکی و شلوار پلنگی و موهای بورش خونهی خانم مائده دیدم!!
آخ خدایا! چرا من ... !؟
چرا من... !؟
با همان حال خرابم، بعد از سلام و احوالپرسی مختصر با فاطمه خانم به سرعت رفتم داخل آشپزخونه...
حالم شبیه آدمی بود که نه راه پس داشت نه پیش! کاش به مامانم میگفتم اصلا راهشون نمیداد داخل! نه نمیشد. شاید خانوادش خبر ندارن که با چه افرادی در ارتباطه!
دستهام را روی سرم گذاشته بودم و مستاصل نشسته بودم. انبوهی از فکرهای وحشتناک از ذهنم عبور میکرد...
خانوادهها حسابی با هم گرم گرفتهبودن و مشغول صحبت...
یکدفعه صدای مامانم منو به خودم آورد! دخترم پاشو بریم پیش مهمونها، فاطمه خانم گفت: اگر اجازه بدین دختر و پسر باهم صحبت کنند تا ببینم خدا چی میخواد...
گفتم مامان من جوابم نه! نمیخواهم صحبت کنم.
با دست زد به صورتش گفت: مامان شما که هنوز باهاش صحبت نکردی؟ چرا نه!
گفتم مامان من نمیام صحبت کنم اصلا از قیافش خوشم نیومد...
لبش رو گزید و گفت: مامان اذیت نکن! باشه اصلا میگیم نه! بیا برو دو دقیقه بشین با حسام صحبت کن؛ آبرومون نره دخترم، بلند شو مامان بلند شو...
ناچار بلند شدم. حالم بد بود! خیلی بد. ولی چیزی نمیتونستم بگم! همراه مامانم رفتیم پیش مهمونا نشستم
لحظات به کندی میگذشت...
به شدت تپش قلب گرفته بودم...
چند دقیقهای که گذشت فاطمه خانم نگاهی به من کرد. دوباره به بابام و مامانم گفت: اگر اجازه بدید این دو تا جووون برن با هم صحبتی بکنن ...
بابام نگاهی بهم کرد و گفت: آره بابا! برید اتاق کناری حرفهاتون رو بزنید تا ببینیم چی خیره...
آب دهنم را به سختی فرو دادم چادر را طوری که روسری یاسیم دیده نشه محکم گرفتم و رفتم داخل اتاق ...
همینطور ایستاده بود. سرش پایین، نگاهش خیره به گلهای قالی...
سلام کرد...
آروم نشستم روی صندلی، صدام میلرزید نه از خجالت که از ترس! با همون حالت گفتم: بفر...بفرمایید بشینید...
نشست هنوز سرش پایین بود، کت و شلوار مشکی با پیراهن آبی آسمونی پوشیده بود و چقدر هم بهش میومد ولی حیف...
لحظاتی به سکوت گذشت. سرش را آورد بالا بدون اینکه نگاه به چهرهام کنه، گفت: بفرمایید شما شروع کنید...
من که جوابم نه بود، همون اول برای اینکه مطمئن بشم خیلی جدی ولی با لرزش صدا گفتم: شما دیروز رفته بودید خونهی یکی ازدوستاتون برای عیادت!
از شدت تعجب سرش را بالا آورد و یک لحظه نگاهش به نگاهم گره خورد سریع جهت چشم هاش را عوض کرد و گفت: شما از کجا میدونید؟
بریده بریده گفتم: برای ... برای مصاحبه از خانم مائده اونجا بودم.
انگار خیالش راحت شده باشه، لبخندی روی لبش نشست و گفت: عجب دنیای کوچیکی! بعد ادامه داد چقدر خوبه با خانم مائده آشنا هستید...
تمام نفسم را توی سینهام جمع کردم وگفتم:ظاهراً شما بهتر از من میشناسیدشون؟!
گفت: بله من از مجاهدتهاشون توی سوریه ایشون را میشناسنم. البته به جز من خیلی از برادرها ایشون را میشناسند...
توی اون لحظات دلم میخواست زمین دهن باز میکرد یا منو میبلعید یا این پسره ذی شعور رو که اینجوری داشت تعریف خانم مائده رو میکرد...
◀️ ادامه دارد ...
قسمت اول داستان آموزنده و تکان دهنده "اعترافات یک زن از جهاد نکاح"
https://eitaa.com/salonemotalee/96
مدیر کانال: @Mehdi2506
هدایت شده از اکبر ابدالی
📛 صابون اعضای بدن الجزایریها، ساخت فرانسه!
🔹عبدالمجید شیخی مشاور امور تاریخی رئیس جمهور الجزایر فاش کرد که فرانسویها در دوره استعمار این کشور از استخوان مقاومتکنندگان الجزایری برای ساخت صابون و تصفیه شکر استفاده میکردند.
شیخی در مصاحبه با خبرگزاری رسمی این کشور گفته است:
🔸 پس آنکه فرانسویها در الجزایر کشتار به راه انداختند، استخوان بسیاری از [مردم] الجزایر را که [خود] آنها را کشتند، برای استفاده در صابونسازی و تصیفه شکر به "مارسی" بردند».
🔸 استعمار فرانسه، الجزایر را به میدان واقعی آزمایش اقدامات وحشیانه تبدیل کرد؛ آزمایشهایی بعدها در مستعمرههای دیگر به آن را به کار برد بویژه در آفریقا؛ آفریقایی که از تجارت برده رنج میبرد. در تجارت برده، شخصیتهای برجستهای از جامعه فرانسه دست داشتند که تمام اینها روشهایی ثبت شده در تاریخ است.
🔸 طرف فرانسوی مانع میشود که الجزایر آرشیو (اسناد، تصاویر و...) دوره استعمار را بازگرداند فرانسه میترسد که با رونمایی از آن آرشیو وجهه و چهرهای که این کشور تلاش دارد آن را تبلیغ کند به عنوان یک کشور متمدن مبتنی بر دموکراسی و احترام به حقوق بشر، تخریب شود.
👈 خبرگزاری آناتولی
#تحریم_کالاهای_فرانسوی
#پیامبر_رحمت
#مقاطعه_المنتجات_الفرنسیه
🆔 @mashgh626
🛑 #وضعیت_آمار_کرونا_درقم
🔻گزارش وضعیت کرونا طی ۲۴ ساعت گذشته و تا ۱۰ آبانماه در قم به همراه تغییرات نسبت به روز قبل:
🔹پذیرش: ۸۵ نفر تغییر: ۱۲-
🔹بستری: ۶۸ مورد تغییر: ۳+
◾️ فوت: ۷ شهروند تغییر: ۲-
🔹ترخیص: ۶۱ نفر تغییر: ۶-
🔹کلبستریها: ۵۹۰ نفر تغییر: ۰
🔹وضعیت وخیم: ۱۳۹ نفر تغییر: ۱+
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تیر خلاص به #کاسبان_کرونا
💢افشاگری بینظیر و جنجالی دکتر احسان میرزایی:
📍از شیاف مدفوع دکتر ملکزاده (معاون وزیر بهداشت) تا داروهای بیاثری که به دستور سازمان جهانی بهداشت بر روی ایرانیها تست شد و اثرات سوء آن همچنان نامشخص است...
📍چرا از ظرفیت طب سنتی ایرانی و اسلامی برای درمان #کرونا استفاده نمیشود؟
🔴به کمپین #بیداری_ملت بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
هدایت شده از قرآن روزی یک صفحه🇵🇸
016 (Sayyaf zadeh-604).mp3
665.7K