شهدا عاشقتریناند
قسمت دوم
- شما مثل اینکه اصلا براتون مهم نیست یه خانم داره باهاتون حرف میزنه...چرا در و دیوارو نگاه میکنید..اصلا یه دیقه واینمیستید ادم حرفشو بزنه..
-بفرمایید بنده گوش میدم.
-نه اصلا با شما حرفی ندارم...بگید رییستون بیاد..
-با اجازتون من فرمانده این پایگاه هستم...کاری بود در خدمتم..
-بیچاره پایگاهی که شما فرماندشین!
-لا اله الا الله
یهو دیدم سرشو پایین انداخت و رفت با قفسه کتابها مشغول شد..
رومو سمتش کردم و با یه پوزخندی گفتم:
-خلاصه آقای فرمانده من شمارمو نوشتم و گذاشتم روی میز هر وقت قرعه کشیتونو کردید خبرم کنید.
-چشم خواهرم...ان شا الله آقا شمارو بطلبه
- خوبه بهانه ای برای کاراتون دارین... رفیق رفقای خودتونو قبول میکنین و به ما میگین نطلبید...باشه
منتظریم
-خواهرم به خدا اینجور نیست که شما میگید...
یک هفته بعد که اصلا موضوع مشهد تقریبا یادم رفته بود دیدم گوشیم زنگ
میخوره و شماره نا آشناست..
-الو...بفرمایین
دیدم یه دختر جوان با لحن شمرده شمرده پشت خطه:
-سلام خانم تهرانی شما هستین ؟!
-بله خودم هستم.
- می خواستم بهتون خبر بدم اقا شمارو طلبیده واسمتون تو قرعه کشی مشهد دراومده. فردا جلسه هست اگه
میشه تشریف بیارین.
ساعت و محل جلسه رو گفت و قطع کرد...
ادامه دارد...
هدایت شده از اکبر ابدالی
🔻 قدم نامبارک آمریکا برای کره جنوبی
👈 هر جا آمریکاییها پا گذاشتند یا جنگ شد، یا برادرکشی شد، یا فتنه شد، یا استثمار شد، استعمار شد، تحقیر شد، قدم آمریکاییها قدم نامبارکی است، نزدیک نشوند، ما خودمان میدانیم چطور رفتار کنیم کار خودمان را بلدیم. رهبر انقلاب، ۹۸/۴/۱۳
🆔 @mashgh626
هدایت شده از
امام زادگان عشق
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍یکی از دوستان ڪه وسایل خانگی میفروشد نقل میڪرد: روزی در مغازه نشسته بودم ڪه مردی به مغازه من آمده و چیز بیسابقهای از من خواست.
گفت: برای یڪ هفته چند ڪارتن نوی خالی لوازم خانگی اجاره میخواهم. پرسیدم: برای چه؟ چشمانش پر شد و گفت: قول میدهید محرم اسرار من باشید؟ گفتم: حتما. گفت: دخترم این هفته عروسی میڪنه. جهاز درست حسابی نتونستم بخرم. از صبح گریه میڪند. مجبور شدم این نقشه را طرح ڪنم. ڪارتن خالی ببریم و توش آجر بزاریم تا دیگران نگویند جهاز نداشت. چون میگویند: دختر بیجهاز مانند روزه بینماز است. اشڪ در چشمانم جمع شد و...........
💢 در دین اسلام بدعت گذاشتن امری حرام است. یڪی از این بدعتهای غلط بازدید جهاز دختر است. ڪه باعث رو شدن فقرِ فقرا میشود. ڪسی ڪه بتواند این بدعتها را به نوبه خود بشڪند و در عروسی خود ڪسی را به دیدن جهاز خود دعوت نڪند، یقین به عنوان مبارز با بدعت، یڪ جهادگر است و طبق احادیث جایگاه معنوی بزرگی دارد.
باسلام:اردوي فرهنگي، تربيتي بازديد از باغ موزه دفاع مقدس تهران ويژه همسران و فرزندان دختر ( سپاه) همراه با كارگاه هاي آموزشي خانواده و فضاي مجازي ، يكشنبه26 خرداد،جهت ثبت نام و كسب اطلاعات بيشتر با شماره تلفن 36501399 تماس حاصل فرماييد و يا به آدرس ما در پيام رسان سروش مراجعه نماييد. مهلت ثبت نام:سه شنبه 21خرداد
هدایت شده از 🇮🇷روزی یک حدیث🇵🇸
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
أَيُّمَا مُؤْمِنٍ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مُؤْمِنٍ حِجَابٌ ضَرَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْجَنَّةِ سَبْعِینَ أَلْفَ سُورٍ مَا بَيْنَ السُّورِ إِلَى السُّورِ مَسِیرَةُ أَلْفِ عَامٍ.
امام صادق علیه السلام : هر مؤمنى که میانه او و مؤمن دیگر حائلی باشد، خداى عزوجل میان او و بهشت هفتاد هزار دیوار بلند بکشد که بین هر دو دیوار هزار سال راه مسافت باشد.
📚اصول کافى جلد 4 صفحه: 69 روایة:1
شهدا عاشقترینند
قسمت ۳
اصلا باورم نمیشد...هیچ ذوقی و حسی نسبت به طلبیدن نداشتم ولی از بچگی
دوست داشتم تو همه ی مسابقات
برنده بشم و الانم حس یه برنده رو داشتم...
تا فردا دل تو دلم نبود...
فردا شد و رفتم سمت محل جلسه و دیدم دخترا همه چادری و نشستن یه سمت و پسرا هم یه سمت و دارن
کلیپی از مشهد پخش میکنن..
مجری برنامه رفت بالا و یکم صحبت کرد و در آخر گفت آقا سید بفرمایین...
دیدم همون پسر ریشوی اونروزی با قد متوسط رفت پشت میکروفون
اینجا فهمیدم که جناب فرمانده سید هم هستند.
خلاصه روز اعزام شد...
بدو بدو رفتم سمت اتوبوس و وارد شدم که دیدم
عهههه...یه عده ریشو توی ماشین نشستن
تازه فهمیدم اشتباهی اومدم...
داشتم پایین میرفتم که دیدم آقا سید داره لوازم سفرو تو صندوق ماشین جا میزنه
و یهو منو دید...و اومد جلو:
-لا اله الا الله... خواهر شما اینجا چی می کنید؟؟
-هیچی اشتباهی اومدم...
-آخه بنر به اون بزرگی زدیم جلوی اتوبوس...
-خیلی خوب... حالا چیزی نشده که...
-بفرمایین...بفرمایین تا دیر نشده...
ساکم رو گذاشتم رو صندلیم که گوشیم زنگ خورد:
دوستم مینا بود میگفت بیا آخره کلاسه و استاد لج کرده و میخواد غائبا رو حذف کنه
- اخه من تو اتوبوسم مینا..
-بدو بیا ریحانه...حذف شدی با خودته ها... از ما گفتن
ادامه دارد ...