eitaa logo
گمنام | Gomnam
345 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
58 فایل
_‌کپے؟! ‌ +صلوات‌یادت‌نره‌مؤمن:)💕
مشاهده در ایتا
دانلود
😂🤣 يكي ميگفت: پسرم اينقدر بي تابي كرد تا بالاخره براي 3 روز بردمش جبهه وروجك خيلي هم كنجكاو بود و هي سوال ميكرد: بابا چرا اين آقا يه پا نداره؟ بابا اين آقاسلموني نميره اين قدر ريش داره؟ بابا اين تفنگ گندهه اسمش چيه؟ بابا چرااين تانكها چرخ ندارند؟ تا اينكه يه روز برخورديم به يه بنده خدا كه مثل بلال حبشي سياه بود. به شب گفته بود در نيا من هستم. پسرم پرسيد بابا مگه تو نگفتي همه رزمنده ها نورانين؟ گفتم: چرا پسرم! پرسيد: پس چرا اين آقا اين قدر سياهه؟ منم كم نياوردم و گفتم: باباجون اون از بس نوراني بوده صورتش سوخته، فهميدي؟😄😄
😂🤣 ؟ فکر کردم که شهید شدم و الان توی بهشتم اما هنوز حالم جا نیامده که بروم میوه🍒 بخورم و زیر درخت ها🌳 گشتی بزنم پرستار یک دفعه وارد شد . من هم که فکر می کردم در بهشت هستم 😊 گفتم: تو حوری هستی ؟ پرستار که فکر کرده بود خیلی زیباست گفت : بله من حوری هستم 😍 من هم گفتم : اگر تو حوری هستی پس چرا این قدر زشتی ؟🤭 پرستار عصبانی شد و آمپول را محکم در دستم فرو کرد😕
💐🌼😁🌺😁🌼💐 کمی بخندیم پسرخاله زن عموی باجناق ... یک روز سید حسن حسینی از بچه‌های گردان رفته بود ته دره‌ای برای ما یخ بیاورد. موقع برگشتن، عراقی‌‌ها پیش پای او را با خمپاره هدف گرفتن، همه سراسیمه از سنگر آمدیم بیرون، خبری از سید نبود، بغض گلوی ما را گرفت بدون شک شده بود . آماده می‌شدیم برویم پائین که حسن بلند شد و لباسهایش را تکاند . پرسیدیم: «حسن چه شد؟» گفت: با حضرت عزرائیل آشنا در آمدیم، پسرخاله زن عموی باجناق خواهرزاده نانوای محلمان بود، خیلی شرمنده شد، فکر نمی‌کرد من باشم والا امکان نداشت بگذارد بیایم، هرطور بود مرا نگه می داشت . 💐 🌺 ڪانـال‌شھیـداحمـدمَشلَـب🌱| @ahmadmaslad
😄😄 قبل از عملیات بود ... داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم📞 به همرزمامون خبر بدیم ... ڪه تڪفیریا نفهمن ... یهو سید ابراهیم (شهید صدرزاده) از فرمانده های تیپ فاطمیون😍 *بلند گفت : آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم ... بدونید دهنم سرویس شده .....* 😂😐