eitaa logo
احمدُنا
593 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
797 ویدیو
15 فایل
اَسَلامُ ألَیْئکَ یا عَليِ ابْنِ موسَی الرِضا این کانال حرف دل چند تا دهه هشتادیه... کپی⁉️حلالت ❔درخدمتیم { @Ahmad_313119 } @amin31320 کانال تبادلات : @tabadolat_ahmadona ادمین تبادلات: { @} ناشناس https://daigo.ir/secret/1127186982
مشاهده در ایتا
دانلود
يه بچه مذهبی باید بدونه که رفیق شهـید داشتـن فقـط واسـه ی خوشگلی پروفـایل نیـس! باید یـاد بگیـره حـرف شـهید رو تـو زنـدگیش پیاده کـنه‌... وگرنـه از رفـاقت چیـزی نفهمیده.. خیلی حرف سنگیه ها..
👈🏻یادمان باشد... با شکستن پای دیگران ، ما بهتر راه نخواهیم رفت❗️ 👈🏻یادمان باشد... با شکستن دل دیگران ، ما خوشبخت تر نمی شویم❗️ 👈🏻یادمان باشد... اگر دلیل اشک کسی شویم ، دیگر با او طرف نیستیم، باخدای او طرفیم❗️
واسه کسایی که مذهبی صورتی ان
اولین عملی که باعث خوب شدن کار و بار انسان می‌شود،راضی نگه‌داشتن پدر و مادر است و دومین عمل، نمازاول‌وقت..! آیتﷲمجتهدی ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
یه جوری کاندیدمونو انتخاب کنیم که بعدا بشه مثل شهید رئیسی و به خودمون افتخار کنیم که به یک رأی دادیم☺️🌹
تیپ میزنی ک نگاهت کنن! چادرتو فلان فلان مدل میخری که با جامعه یکی باشی! روسریتو پارچه شو فلان مدل میخری که صاف وایسه رو سرت! گوشی مدل بالا میخری که باکلاس باشه! واسه بقیه قیافه میگیری چون چادریُ بچه هیئتی هستی! داداش کی حواست به امام زمانت بوده؟ کی تیپ زدی که برا امام زمان باشه نه مردم! خجالت بکش از مهدی فاطمه! خجالت بکش که اسم خودتو گذاشتی بچه مذهبی!
مذهبی های امروزی هاعم فاز گرفتنا! همش تو مُد هستن! باباجان من که میدونم زیبایی و آراستگی و تمیزی اساس دینه..! ولی نه اینکه بری چادر چند میلیونی بخری بعدش بری عبا بخری:/ یا بری پنجتا انگشتر عقیق بخری کمر خانواده رو با خرج مخارجت خم کنی...! به خودت بیا تو آخرت ازت نمیپرسن که چندتا انگشتر داری چندتا عبا داری عبات/چادرت مدلش چیه!!
✨ ما واسه ی این که به چشم مردم قشنگ و ، خوش تیپ و خوش اخلاق و با شخصیت بیایم ؛ تا حالا کاری نیست که نکرده باشیم .😔 از وقت گذاشتن توی باشگاه بدن سازی گرفته تا پشت  ِمیز  ِآرایش نشستن و شایدم ساعت ها وقت گذروندن توی پاساژ های مختلف برای ، پیدا کردن یه استایل  ِخاص ! ولی خدا وکیلی ؛ حضرت عباسی ، چند ساعت واسه ساختن و التیام بخشیدن  ِروحمون وقت گذاشتیم ؟ 😢 چقدر واسه اینکه به چشم امام زمان بیایم ، رفتیم جلوی آینه و یه سر و سامونی ؛ به خودمون دادیم؟😓
میگفت : پاک بودن‌ به این نیست که🖇 تسبیح برداری وذکر بگی پاکی به‌ اینه که تو موقعیت گناه از گناه فاصله بگیری اون لحظه ای که میتونی گناه کنی ولی نمیکنی ثوابش از هزاردور تسبیح 📿 انداختن بیشتره رفیق
‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مواظب‌زبونمـون‌باشیم... دروغ‌هایۍڪه‌بہ‌شـوخۍمیگیم... و اسمشوگذاشتیم‌خـالۍ‌بندے... گناه‌ڪبیـره‌است... دروغ‌دروغــہ... چه‌جدےوچه‌شوخۍ... بپا‌شوخۍ‌شوخۍ،گناه‌نکنۍ...!!
تو روضه امشب یک داستان سخنران گفت خیلی برام جالب بود . تعریف میکرد زمان قدیم یک بنده خدایی به نام محمد داشته تو خیابان راه میرفته ، تشنش شده و از جوب بغل خیابان آب نوشیده ، همین طور که مشغول بوده یک سیب رو که رو آب داشته میرفته دیده و گفته به عجب سیب خوشگل و خوشمزه ای ، ور میداره و یک گاز میزنه که ناگهان یاد یک چیزی میوفته و میگه واویلا نکنه صاحب باغ ناراضی باشه! پیش رو گرفت رسید به یک باغی و در زد خادم باغ اومد، بهش گفت بگو صاحب باغ بیاد ، خادم گفت صاحب باغ نیست و تا یک ماه دیگه هم نمیاد . گفت پس آدرس بده . آدرس رو گرفت و راه افتاد به سمت صاحب باغ ، شب رسید به آدرسی که داشت و در زد صاحب باغ اومد و گفت بفرمایید. محمد گفت بنده یک سیب در جوب بغل باغ شما پیدا کردم و ازش خوردم اومدم ، ببینم شما راضی هستی یانه. با تعجب گفت خب چرا الان وایمیستادی برگردم بعد میومدی . محمد گفت معلوم نبود تا اون موقع زنده باشم . بعد صاحب باغ گفت این پسر عجب آدم با ادب و سر لج بازی با محمد گفت من راضی نیستم . محمد بعد از پشیمانی داشت برمیگشت که صاحب باغ گفت برای اینکه راضی باشم یک شرط دارم . محمد گفت هرچی باشه قبول چون من دوست ندارم لقمه حرام در بدن من باشه . و میگه شرط شما چیه ؟ صاحب باغ میگه من یک دختر دارم کچل ، نابینا ، لال و لنگه و رو دستم باد کرده ، تو بیا این رو بگیر . محمد متعجب با خودش فکر می‌کنه و قبول می‌کنه . اینا باهم ازدواج میکنن و وقتش میرسه که هم دیگرو ببینن . محمد وارد اتاق شد ناگهان دختر پاشد و راه رفت ، محمد با تعجب گفت مگه لنگ نبود ، دختر چادرش را درآورد ، محمد با تعجب گفت مگر کچل نبود این که موهاش خیلی خوشگله ، به محمد نگاه کرد ، محمد گفت مگه کور نبود ، دختر به محمد سلام کرد ، محمد با گفت لال نبود ، آنقدر استرس و ترس داشت که از اتاق قرار کرد . تا اومد در رو باز کرد بابای دختر گفت کجا شب اول داری فرار میکنی ؟ محمد گفت آخه این دختره اونی نبود که شما گفتین ، فکر کنم اتاق رو اشتباه اومدم . بابای دختر گفت نه اشتباه نیومدی ، منم اشتباه نگفتم ، اگر من به تو گفتم دخترم کچله بخاطر این بوده که تا الان هیچ نامحرمی موهاش رو ندیده ، اگر گفتم نابیناست چون تا حالا هیچ نامحرمی چشمش به چشم دخترم نخورده ، اگر گفتم لنگه چون تا حالا تو هیچ مکان بدی پا نزاشته ، اگر گفتم لاله چونکه تا حالا با هیچ نامحرمی صحبت نکرده ....! رفقا مواظب نگاه مان باشیم ..... یاعلی
بیا یه چیزی بهت بگم: این واقعیت رو در نظر بگیر که شاید خدا اون درو بست چون میدونست تو لیاقتت خیلی بیشتره