#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترکیب_بند
غزل فریضه ی عشق است و از نوافل نیست
بهشت با غزل مدح تو معادل نیست
به موی تو شب و باروی توسحرکردم
کسی که دل به تو نسپرده است بیدل نیست
تو نور نافله های شب حسینی، پس
بدون نور تو اصلا بهشت کامل نیست
تمام خلق برایت اگرعقیقه شوند
به تار موی تو سوگند باز قابل نیست
به اعتقاد من از روح پاک محروم است
به شأن عصمت تو هر کسی که قائل نیست
رسیدی و به نگاهی دل ازهمه بردی
تو ارث عصمت خود را ز فاطمه بردی
دو چشم مست تو دُكّان كيمیاگری است
به غمزه های نگاه تو ماه مشتری است
فرشته های موکّل تو را طواف کنند
که دستمزد طوافت حسین باوری است
زهیرها همه پایین پای تو جمعند
که کار خاک قدومت زهیر پروری است
برای ساحت ابروی تو سر آوردم
سرم فدا نشود حاصل سبک سری است
شده است نام تو ذکرهمه رجز خوانها
طنین نام علی مایه ی دلاوری است
رجز بخوان که شود حشر و خلق برخیزند
یلان ز چرخش تیغ تو زهره میریزند
سبو و ساغر و مستی و جام و مینا...تو
پیمبر و حسنین وعلی و زهرا...تو
غلام ترکی و جُوْن تو آسمان و زمین
تمام عالمیان بنده اند و آقا...تو
به خاک پای تو افتاده، بید مجنونم
و سرو خوش قد و بالای قوم لیلا تو
تو مجتبای حسینی و راه بندانِ
همیشگی سرکوچه و گذر با..تو
تو صفحه صفحه ی نهج الفصاحه ای، پس حال
بگو بهانه ی خلقت نبی شود یاتو!!؟؟
تو مس ذات خدايی تو مست توحيدی
ميان كرببلا چون علی درخشیدی
به پهنه ی گیتی پهن خوان تو باشد
زمین زمین تو و آسمان تو باشد
حسین را تو حدیث الست میخوانی
حدیثها چه خوش است از زبان تو باشد
عقیده دارم از اول، صدای مرد ظهور
به لحن و لهجه و صوت اذان تو باشد
به زیر قبه، سحر، غالبا دل مردم
کنار شش گوشه میهمان تو باشد
عقیق را لب تشنه به کام خود مگذار
عقیق تشنه ی آب دهان تو باشد
تمام کرببلا از تن تو سهمی برد
تمام کرببلا پس از آن تو باشد
عبای خود به زمین پهن کرده بابایت
که ذره ذره خودش روضه خوان تو باشد
کنار پیکر تو تا نداده بابا جان
بلند شو پدرت را به خیمه برگردان
#محسن_حنیفی
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#مربع_ترکیب
امشب دل نسل جوان دارد سرور دیگری
امشب خدا در هر سری افکنده شور دیگری
امشب به جان اهل دل تابیده نور دیگری
دل پیش دلبر یافته فیض حضور دیگری
ماه محمد طلعتی از برج زهرا آمده
یا بار دیگر در حجاز احمد به دنیا آمده
لیلا در آغوش سحر شمس الضحی آورده ای
قرآن گرفتی در بغل یا مصطفی آورده ای
زادی علی دیگری یا مرتضی آورده ای
حسن خداوند است این یا مجتبی آورده ای
یا لله عجب شوری تو در نسل بتول انداختی
الحق که آل الله را یاد رسول انداختی
تکرار کن و الشمس را عکس جمالش را ببین
بگشای قرآن را سپس خلق و خصالش را ببین
با بال جان پرواز کن اوج کمالش را ببین
در بین آل فاطمه قدر و جلالش را ببین
آری تو ثارالله را مرآت داور زاده ای
گوئی که همچون آمنه امشب پیمبر زاده ای
در بوستان فاطمه سرو روان است این پسر
جان رسول الله را آرام جان است این پسر
هم یک جهان جان است و هم جان جهان است این پسر
در پیشه قرآن و دین شیر ژیان است این پسر
هم اشرف الخلق است این هم اشجع الناس است این
هم در ره عشق و وفا همگام عباس است این
این است کاندر کودکی روح عبادت یافته
پا در جهان نگذاشته را سعادت یافته
نا کرده تر از شیر ، لب رمز شهادت یافته
رشد و نمو نایافته درس رشادت یافته
نسل جوان را این پسر در هر زمان رهبر بود
چشم و چراغ فاطمه نامش علی اکبر بود
در ماه شعبان کامده آئینه دل منجلی
بر زاده خیرالبشر زاده دو مادر دو علی
آن شمع بزم عارفان این شیر میدان یلی
آن در ولا حق را ولی این بربلا گفته بلی
ان ماه تابانی بود ، در دست لیلای عرب
این مهر رخشانی بود ز ان مام ایرانی نسب
یاد آرد از حسن نبی عشق رخ دلجوی او
تفسیر ایات نبی در خال و خط روی او
نور نبوت جلوه گر در خلق و خلق و خوی او
بس دل که گم گردیده در پیچ و خم گیسوی او
آری مه لیلاست این کز پرده بیرون آمده
وز شوق دیدارش جهان یکباره مجنون آمده
ماهی که می بخشد بجان فیض لقاء الله را
ماهی که برق خنده اش سورانده مهر و ماه را
ماهی که مجنون ساخته یادش دل آگاه را
ماهی که بر نسل جوان روشنگر آمد راه را
ماهی که خط سبز ، آن از وهم ها بالا شده
ماهی که در معراج خون ، مهر سپهر لا شده
ماهی که چشم مست دل گردیده و شد گردون او
دردا که با خون شسته شد رخساره گلگون او
روی حسین ابن علی شد لاله گون با خون او
لیلا به صحرای بلا از غصه شد مجنون او
مهری که از تیغ ستم فرق منیرش چاک شد
در محشر کرب و بلا یک نی بلند از خاک شد
تا پیکر صد چاک او گردید در خون غوطه ور
آمد کنار کشته اش ریحانه خیرالبشر
بگرفته همچون جان خود ، آن جسم خونین را ببر
آنسان که گویی داد جان آنجا پسر هم با پدر
بر بند لب خاموش شو "میثم" ز شرح ماتمش
ترسم که بگذارد جهان جان بر سردار غمش
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#غزل
می ایستم امروز خدا را به تماشا
ای محو شکوه تو خداوند سراپا
ای جان جوان مرد به دامان تو دستم
من نیز جوانم، ولی افتاده ام از پا
آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را
ای عشق مینداز از امروز به فردا
آتش بزن آتش به دلم ای پسر عشق
یعنی که مکن با دل من هیچ مدارا
با آمدنت قاعده ی عشق به هم خورد
لیلای تو مجنون شد و مجنون تو لیلا
تا چشم گشودی به جهان ساقی ما گفت:
«المنته لله که در میکده شد وا...»
ابروی تو پیوسته به هم خوف و رجا را
چشمان تو کانون تولا و تبرا
ای منطق رفتار تو چون خلق محمد(ص)
معراج برای تو مهیاست، بفرما!
این پرده ای از شور عراقی و حجازی است
پیراهن تو چنگ و جهان دست زلیخا
لب تشنه ی لب های تو لب های شراب است
لب وا کن و انگور بخواه از لب بابا
دل مانده که لب های تو انگور بهشتی است
یا شیرخدا روی لبت کاشته خرما
عالم همه مبهوت تماشای حسین است
هر چند حسین است تو را محو تماشا
چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان
شد گوشه ی شش گوشه برای تو مهیا
از گوشه ی شش گوشه دلم با تو سفر کرد
ناگاه درآورد سر از گنبد خضرا
مجنون علی شد همه ی شهر ولی من
مجنون علی اکبر لیلام به مولا
#سید_حمیدرضا_برقعی
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#ترکیب_بند
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
هر جا تب عشق است، دل در به دری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقینا خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قدمت گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست
در غیبت شه روی به شهزاده می آرند
صد شکر که در خانه آقا پسری هست
هر جا قد وبالای رشیدی است، یقینا
دنبال سرش نیم نگاه پدری هست
یا حضرت ارباب،دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم،خانه ات آباد
داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی
تا خانه ی آباد شما بنده پذیر است
نامرد ترینم نکنم میل غلامی
ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت صد قد و بالای گرامی
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی
پس لطف بفرما وبفرما که کدامی؟
تو مفترض الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
هر کس که هوای پدری داشته باشد
خوب است که همچین پسری داشته باشد
انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است ،صدایی که تو داری
بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشت نمایی که تو داری
باید که برای تو کرم خانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری
از شش جهت کعبه دل لطف تو جاری است
از سفره ی پر جود و سخایی که تو داری
تو آنقدر از خویشتن خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری
کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند
بگذار که عشاق به پای تو بمیرند
ای سیر کمالات همه تا سر کویت
ای آب فرات لب من آب وضویت
ابن الحسنت گفته حسین بس که کریمی
مانند حسن جود بود عادت و خویت
عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند
ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت
پایین قدمهای حسین جای کمی نیست
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
اینقدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود اینهمه بویت
حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانند
ای زاده ی زهرا جگرت میرود از دست
امروز که دارد پسرت می رود از دست
ای کاش که بالای سرش زود بیایی
گر دیر بیایی ثمرت می رود از دست
بد نیست بدانی اگر از خیمه می آیی
با دیدن اکبر کمرت میرود از دست
افتادنت از زین پدرت را به زمین زد
برخیز و گرنه پدرت می رود از دست
برخیز که عمه نبرد دست به معجر
بر خیز به جان من و این عمه ات، اکبر
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#مناجات
#ترکیب_بند
از این خاکدان پر زدن لازم است
و پرواز دور از چمن لازم است
خلاصه از اینجا سفر می کنیم
خلاصه فراق وطن لازم است
بسوزان مرا تا بسازی مرا
برای همه سوختن لازم است
به خلوت میایم به تو می رسم
مناجات با خویشتن لازم است
گدا را غنی اش کنی می رود
برای خودم فقرمن لازم است
تو نه گفتنت همتم می شود
برای کمالات "لن" لازم است
به آوارگی ام ترحم نکن
نبی را اویس قرن لازم است
برای کمالات روحت علی
حسین لازم است و حسن لازم است
بخواهم صفات تو را بشمرم
صفات همه پنج تن لازم است
نصیب حسین از دو عالم علی ست
پدر که علی و پسر هم علی ست
دلم را به زلفت اگر می دهم
بدست نسیم سحر می دهم
بدون تو سودم ضرر می شود
بدون تو حتما ضرر می دهم
بیا خون دل را به گردن بگیر
که دارم دلم را هدر می دهم
سرم سر نه سرمایه ی عاشقی ست
به وقتش در این راه سر می دهم
تو ابرو بیاور به میدان، خودم...
سرم را دو شب زودتر می دهم
ندادم هرآنچه گران خواستند
دلم را تو ارزان بخر...می دهم
برای دو تا مشت از خاک پات
دو زر می دهم...بیشتر می دهم
به پای پدرها پدر داده ام
به پای پسرها پسر می دهم
پرم را به گهواره ات می زنم
ازینجا به فطرس خبر می دهم
در این کوچه دستم به تو سر زده
کرم هم اگر رد شده در زده
ندیدم کسی را در عالم چنین
شباهت بگیرد به خاتم چنین
ندیدم کسی را صدایش کنم
و فیضش بیاید دمادم چنین
خدا پهن کرده بساط تو را
ندیدم بساطی فراهم چنین
کرمخانه ات کار و بارش گرفت
پس از آن نگفتند "حاتم چنین"
دمت مرده را زنده کن می کند
مسیحا ندیده دمش دم چنین
تو با آدمی، آدمی نیستی
مگر می شود صلب آدم چنین؟!
می ارزد دل و دین به ابروت داد
کجا دیده ایم ابروی خم چنین!
تو نازت زیاد است، پس ناز کن
پدر می خرد، عمه هم همچنین
قد ام لیلا به پایت خمید
نکرده خداییش مریم چنین
غم عشق خوردن می ارزد علی
به پای تو مردن می ارزد علی
دلم سوخته پس حرم را بده
سرم را بگیر و پرم را بده
سرشب پر و بال من را بگیر
دم صبح خاکسترم را بده
بیا توشه بردارم از دیدنت
بیا توشه آخرم را بده
لبم را به فیض لبت وصل کن
افاضات پیغمبرم را بده
همه تشنه ی تشنگی تواند
بیا رزق انگشترم را بده
توحالا که رفتی روی نیزه ها
اذان غروب حرم را بده
من و لشگرم را بهم ریختی
بیا و من و لشگرم را بده
پاشو، آبروی مرا جمع کن
پاشو، چادر خواهرم را....
خدایا علی اصغرم را بگیر
بجایش علی اکبرم را بده
خدایا درخت امیدم شکست
عصایم بدست که افتاده است؟!...
#علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترکیب_بند
یک جهان عشق و دل و نام علیِ اکبر
یک جهان حُبُ من و جام علیِ اکبر
از ازل تا به ابد جمله ی ذرات وجود
عاشق روی دل آرام علیِ اکبر
اهل عرش و فلک و عالم قدس و ملکوت
همه روزی خورِ اِکرام علیِ اکبر
رزق و روزی خدا واسطه اش چیست به جز
صله و بخشش و اِنعام علیِ اکبر
همه جا از کرمت خوان تو گسترده شده
تا ابد سفره ی احسان تو گسترده شده
برده دل از همه ی مُلک بقا پیغمبر
جلوه کرده ز خدا در همه جا پیغمبر
اشبه الناس به پیغمبر اعظم بودی
مو نمی زد عَلیا روی تو با پیغمبر
گر نشینی به برش ، هست به حیرت جبریل
که دهد وحی خدا را به تو یا پیغمبر
تاکه شدی عازم میدان همه با هم گفتند
وای ظاهر شده در کرببلا پیغمبر
تا که دلتنگ تماشای پیمبر می شد
باز چشمان حسین ، زائر اکبر می شد
دیدنت همچو تماشا و ملاقات علی
می رسد از لب تو صوت مناجات علی
خُلق و خویت نبوی ، جام و سبویت علوی
روی زیبای تو آیینه و مرآت علی
ذوالفقار نگهت زَهره بَرَد از دشمن
هیبت حیدری ات نغمه ی هیهات علی
سفره ی بخشش و احسان تو بر جمله ی خلق
بود یادآور اکرام و کرامات علی
آرزو کرد جنان تا که ببیند رویت
گره خورده دل عالم به سرِ گیسویت
بی شمارند که از عشق تو دیوانه شدند
فارغ از جام و می و ساغر و پیمانه شدند
درِ خانه منشین راه همه بسته شده
بس که مردم به گل روی تو پروانه شدند
صد هزاران همه چون حاتم طایی آیند
جملگی طالب یک لطف کریمانه شدند
دلبرانی که دل از اهل دو عالم بردند
جان فدای تو نمودند که جانانه شدند
کاش می شد به سرِ کوی تو مهمان گردیم
جان سپاریم و فدایی تو جانان گردیم
می رود قلب حسین پای به پای دل تو
همچنین قلب حسین ، قبله نمای دل تو
کودکی بودی میلَت که به انگور افتاد
خوشه ای دست پدر بود برای دل تو
تا که در کرببلا عازم پیکار شدی
ناله ی اهل حرم شد به نوای دل تو
خیمه ای آه ز پشت سر تو محزون است
جان بگیرد ز همه زمزمه های دل تو
تا ابد ذکر تو را بر سر لب می گیرم
آخر از داغ و غم و غصه ی تو می میرم
#محمد_مبشری
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مناجات
#ترکیب_بند
ما را سرشته است گرفتارمان کند
خلق از اضافهء گِل دلدارمان کند
از خاک کربلا و نم اشک فاطمه
خلقت شدیم تا که علی وارمان کند
با یک نگاه، حضرت ارباب زاده ای
ما را خرید تا که خریدارمان کند
یوسف که آفریده شد آن گه نوشته شد
با یک کلاف، راهی بازارمان کند
بازار رفته بندهء یوسف شدیم ما
میثم شدیم تا که سر دارمان کند
هر بار، بارِحسرت ودردی به دل نشست
دستی رسید تا که سبکبارمان کند
نازم به چشم مست همان شاهزاده ای
که یک نگاه کرد که بیمارمان کند
از آن نگاه وصل به دریا شدیم ما
مجنون کوی اکبر لیلا شدیم ما
بر زد دوباره شاخهء طوبی جوانه ای
تکثیر گشت هیبت پیغمبرانه ای
تصویری از حسین به دامان فاطمه
سوزانده عمه بر سرت اسفند دانه ای
خورده گره به قلب ابالفضل زلف تو
ام البنین کشد چو به موی تو شانه ای
دل می برد ز هاشمیان خنده های تو
گشته برای بوسه ز رویت بهانه ای
با هر تبسمت که در باغ جنت است
ای دلربا ، تو عطر بهشتی خانه ای
ای موج گیسوان تو دریایی از امید
بر موج آرزوی جوانان کرانه ای
یا ایها العزیز به ما هم نگاه کن
صف بسته ایم تا که بگیریم اعانه ای
اکبرترینِ حلقهء باب شفاعتی
حیدرترین شعاع چراغ هدایتی
اى يكه تاز عرصه ى پيكار يا على
اى ترجمان آيه ى ايثار يا على
آيينه ى حسينىِ زهرا كه مى شود
هر لحظه با وجود تكرار يا على
يك لشكراست برق نگاهت كه مى زنى
چون صاعقه به قلب شب تار يا على
پا درركاب و دست به شمشير،كرده اى
در كارزار ، كار همه زار يا على
از رزم حيدرى تو پاشيده شد سپاه
فرياد زد ز شوق، علمدار يا على
بازوى لافتايى تو ذوالفقار شد
اى هيبت تو حيدر كرار يا على
اى قله ى غرور و قرار دل حسين
تنها مؤذن حرم يار يا على
اى حامى رقيه ز خيمه سفر نكن
گر مى روى برو جگرم را خبر نكن
وقتی تن تو طعمهء شمشیر می شود
آیینهء وجود تو تکثیر می شود
هر کس که از هراس هجوم تو می گریخت
برگشته و به کشتهء تو شیر می شود
اى نازنين جوان رشيدم، كمان شدم
داغ تو بر دل پدرت تیر می شود
برخیز ای تمام ادب، پیش پای من
دارد کنار تو پدرت پیر می شود
اى كه مدافع حرمى ، كوه غيرتى
بعد تو خيمه ها همه تسخير مى شود
سرو امید من ، همهء آرزوی من
برخيز خیمه بى تو زمینگیر می شود
بعد تو خاک بر سر دنیای دون علی
بی تو ز زندگی دل من سیر می شود
اى آيه ى مقطعه ى مصحف عبا
اى قاب تكه تكه ى تصويرمصطفى
#سعيد_نسيمى
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
هرجاکه حرف ناز بیاید نیازهست
هرجا که حرف سوز بیاید گداز هست
هرجا که حرف چاره شود چاره ساز هست
هرجا که حرف مأذنه باشد نمازهست
گفتیم اذان و زود قیامت درست شد
درآسمان نماز جماعت درست شد
امشب خوش است رفتن زیر عبای عشق
باید گداشویم تماما گدای عشق
دل را سپرده ایم به قبله نمای عشق
قبله رسیده است به پایین پای عشق
هرکس سرش به پای حسین است اعلم است
پایین پای شاه همان عرش اعظم است
عیسی به خواب آمد و تو جلوه گرشدی
با یک حضور شاهد حرف پدر شدی
در مسجد النبی تو نبی دگر شدی
با جلوه های احمدی ات رهگذر شدی
سنگی بزن به شیشه دلتنگی حرم
پیغمبر همیشه دلتنگی حرم
از بین سنگ تاک کشیدی به یک نگاه
طعم شراب ناب چشیدی به یک نگاه
از مسجدی به باغ رسیدی به یک نگاه
هرچه ندیده بود تو دیدی به یک نگاه
انگور را به دین لبانت بکش سریع
این شیره دل است بجانت بکش سریع
تو مصطفای طایفه ای مصطفی ترین
تطهیر شاهدست تویی انما ترین
ای لطف دستهای شما هل اتی ترین
ماییم خاک پای شما!خاک پا ترین..
امشب تمام روح و تن ما شدی علی
تو یا حسین و یا حسن ما شدی علی
درپیکر وقار نجابت چه دیدنی ست
پشت سر امام نیابت چه دیدنی ست
اقرار دشمنان به مقامت چه دیدنی است
بر قامتت ردای خلافت چه دیدنی ست
ارث از علی گرفت وجود بهاری ات
سیاس ها فدای سیاستمداری ات
امروز با نقاب نیا بی نقاب باش
سایه بگیر برسر ما آفتاب باش
حالا که شعله ایم کریمانه آب باش
عمه سوار محمل اگر شد رکاب باش
زانو خوش است یاور این بازوان شود
پله برای رفتن این بانوان شود
طرزنگاه کردن بابا به حسرت است
حالا اذان بگو که زمان شهادت است
دور و برت به خیمه زنها قیامت است
دل کندن از پیمبر خیمه مصیبت است
با انقطاع ازهمه دامن کشیده ای
چه دیده ای که از دل من دل بریده ای
میترسم اینکه پخش به صحرا ببینمت
از بغض نیزه ها صد و ده تا ببینمت
با زخم های پهلوی زهرا ببینمت
هرجا سرم بچرخد و هرجا ببینمت
در وقت احتضار پدر را صدا بزن
رحمی به حال من کن و کم دست و پا بزن
دلواپسم که تیر دراین سینه جا کنند
آرام بند بند تنت را جدا کنند
جسم تورا حواله به کهنه عبا کنند
باهلهله نگاه به احوال ما کنند
خون لخته ای مزاحم اگرشد به من بگو
انگشت دست لازم اگر شد به من بگو
#سید_پوریا_هاشمی
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ولادت
#مدح
#ترکیب_بند
یا که گوهری زیر قدم های تو باشد
یا حور و پری زیر قدم های تو باشد
وقتی که ملائک به قدوم تو می افتند
باید خبری زیر قدم های تو باشد
از هشت در جنت اعلای خداوند
شاید که دری زیر قدم های تو باشد
باید بنشینند ملائک سر راهت
تا بال و پری زیر قدم های تو باشد
کافی است که لب تر کنی و بعد ببینی
قرص قمری زیر قدم های تو باشد
این سرو رشید قد تو حاصل یک عمر...
خون جگری زیر قدم های تو باشد
آهسته کمی راه برو چون ضربان...
قلب پدری زیر قدم های تو باشد
پشت تو دعا های حسین است مبادا
شر و خطری زیر قدم های تو باشد
چشمان حسودان دو عالم کف پایت
جان پسر فاطمه! جانها به فدایت
افتاده دل خلق به دام علی اکبر
هستند ملائک سر بام علی اکبر
هرچند به ظاهر نه پیمبر، نه امام است
کمتر ز نبی نیست مقام علی اکبر
حق خواست به احمد بدهد نام علی را
پیغمبری آورد به نام علی اکبر
در منطق و گفتار همانند محمد(ص)
از جانب وحی است کلام علی اکبر
جمعاند سر سفره او اهل مدینه
هستند نمکگیر طعام علی اکبر
هیهات اگر پس بزند دست کسی را
اینها نمیآید به مرام علی اکبر
جان خودش و جان پدر وقف عمو بود
زیرا که حسن بود امام علی اکبر
آنقدر که در حق برادر پدری کرد
شد حضرت سجاد غلام علی اکبر
بیش از همه در روز ازل دست خداوند
از جام بلا ریخت به جام علی اکبر
این زاده حیدر اسدالله پدر بود
اول پسر کشته در راه پدر بود
تو داغ نزن بر جگرم بیشتر از این
بردار قدم دور و برم بیشتر از این
بدجور دل عمه برایت نگران است
پس دور نشو ای پسرم بیشتر از این
رفتی به دل دشمن و از تو خبری نیست
مگذار ز خود بی خبرم بیشتر از این
با دیدن تو جان ز تنم رفت چرا که
بود از بدنت در نظرم بیشتر از این
باید که بیایند کمک تا بدنت را
شاید بتوانم ببرم بیشتر از این
بر روی زمین پا مکش اینقدر علی جان
اینگونه نزن نیشترم بیشتر از این
دیگر چه از این پیر کمر خم شده خواهید
دیگر چه بیاید به سرم بیشتر از این؟
گفتی بروم، رفتی و من هیچ نگفتم
برخیز ببین بی تو روی خاک میفتم
#آرش_براری
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#چارپاره
بر جلوه ی خلقت پیمبر صلوات
بر چهره ی غرق نور اکبر صلوات
تقدیم به آن جوان رعنا که بود
سر تا به قدم شبیه حیدر صلوات
گر ذکر ابوتراب بردارد علی
از چشم حریف خواب بردارد علی
سلمان محمدی شود نصرانی
از چهره اگر نقاب بر دارد علی
از خانه ی ارباب خبر می آید
بر آل علی تازه پسر می آید
در خُلق و مرام و منطق و حُسن و جمال
انگار محمدی دگر می آید
می بارد از این جمال دلجو صد ماه
سر تا به قدم، علی میاید از راه
حق است اگر کعبه ترک بردارد
لا حول و لا قوة الا بالله
#وحید_محمدی
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح
#ولادت
#ترکیب_بند
سر خوشم باز در هوای علی
در هوای پر از خدای علی
قلم آورده ام که بنویسم
چند خطی فقط برای علی
چند خطی سفارشی نذر
برق زیبای چشم های علی
ناگهان عطر نور نازل شد
همه جا پر شد از صدای علی
و لبی غرق در تبسم شد
شکر صد بار از خدای علی
بوسه باران شد از لب ارباب
صورت مصطفا نمای علی
سیب سرخ حسین بارید از
بوسه هایش به گونه های علی
سیب سرخ بهشتیان آمد
روز زیبای هر جوان آمد
به علی جلوه ی خدا دادند
به جمالش چه جلوه ها دادند
به لبانش کمی عسل دادند
و به چشمش نمک، جدا دادند
و به تیزی ابروانش هم
خمی از تیغ مرتضی دادند
و به اشک نماز نیمه شبش
خوف دادند و هم رجا دادند
و به یمن حضور محترمش
خانه ی نور را صفا دادند
به خرامیدنش برای پدر
رنگ لبخند شوق را دادند
به علی هر چه خوبها دارند
همه را یک به یک، به جا دادند
و به حق نور عالمین آمد
پسر ارشد حسین آمد
رسم و آداب دلبری دارد
شیوه ی رزم حیدری دارد
بیشتر تا دل از پدر ببرد
قد و بالای مادری دارد
نور سیمای فاطمی دارد
خلق و خوی پیمبری دارد
بی سبب نیست اینکه حسنش با
حسن یوسف برابری دارد
شیر مرد عشیره ی خورشید
چند تا فتح لشکری دارد
مثل حیدر فقط نه یک شیوه
شیوه های دلاوری دارد
مثل عباس مرد میدان است
بین سرها علی سری دارد
اسد الله یا علی اکبر
جان ارباب ما علی اکبر
شب شب مستی و گدایی شد
باز هم هر دلی خدایی شد
باز باران نور می بارد
چه شب خوب و با صفایی شد
دل دیوانه ام به شوق علی
به هوای حرم هوایی شد
کربلا یک علی فقط کم داشت
با حضورش چه کربلایی شد
نسل خورشید با دو تا اکبر
غرق در نور و روشنایی شد
یک علی اکبرش حسینی و
یک علی اکبرش رضایی شد
یک دلم مرغ کربلایی بود
یک دلم مشهد الرضایی شد
من گدای همیشه بی تابم
یا امام الرئوف دریابم
#وحید_محمدی
https://eitaa.com/joinchat/2086010880Cfe957a58a0