#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
باز کن اغوشت ای غفار، من برگشته ام
سربه زیرو بی کس وبی یار،من برگشته ام
دل به هرکس غیر تو دادم غرورم راشکست
زخمی از بی مهری وآزار ، من برگشته ام
ای رفیق ِ روزهایِ سخت دستم رابگیر
کن نظر خورده گره در کار، من برگشته ام
پیشِ این وآن بیا ودستِ من را رو مکن
آبروداری کن ای ستار، من برگشته ام
یادُرُستم کن همین امشب ویا مرگم رسان
خسته ام از این همه تکرار ،من برگشته ام
بارها و بارها شرمندة آقا شدم
بازهم با لطفِ او این بار، من برگشته ام
تا زمین خوردم بلندم کرد آقای نجف
در پناهِ حیدرِ کرار، من برگشته ام
مادرِ آئینه ها قلبِ مرا تطهیر کرد
بادعایِ مادری غمخوار ،من برگشته ام
بالبانِ تشنه هر مغرب دلم کرب وبلاست
با سلامی لحظة افطار، من برگشته ام
اربعین زینب صدا زد : کو علمدارِ حرم
از میانِ کوچه وبازار ،من برگشته ام
بعد از آن مجلس سکینه قهر کرده با همه
گفت عمو : از مجلس اغیار، من برگشته ام
مادری باسینة پُر شیر روضه خوان شده
ای علی بایک دلِ غمدار، من برگشته ام
مادری در پیش چشمم کودکش را شیر داد
باامیدِ لحظه ای دیدار ،من برگشته ام
#قاسم_نعمتی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#یارب_العالمین
#ماه_رمضان
ای سفره دار ِ مهربان ای با محبت
امسال هم مهمان شدم با برگِ دعوت
در باز بود و آمدم اینجا نشستم
گفتی دعیتم ای کریم ِ با لطافت
از کودکی یک بار اَخمَت را ندیدم
دادی مرا بر مهربانی خود عادت
دنیا که یک لحظه نبُردی آبرویم
محتاج ستاری ات هستم قیامت
گفتی که اشکِ نیمه شب را دوست داری
با گریه هایم هر سحر کردم عبادت
دیگر رفاقت ها همه رنگ نفاق است
ما با دوروئی یادمان رفته صداقت
رفتارمان در ظاهر و باطن یکی نیست
عابد میانِ جمع و آلوده به خلوت
تهمت ، مَنیّت، ناسزا، غیبت ، تکبّر
تقوا ندارد این زبان ها وقت صحبت
با این بدی ها بازهم داریم اُمّید
امسال رنگِ دیگری دارد ضیافت
پایین دعوت نامه ام امضای آقاست
دارد برای صاحب اش هر بنده ، زحمت
بالای سفره مهدی زهرا نشسته
بر ریزه خواران ِ حرم کرده کرامت
با اسم ، تک تک ، سائلانش می شناسد
سلطان نظر دارد به احوال رعیّت
مثل امیرالمومنین سائل نواز است
بر خاک زیر پای خود دارد عنایت
ما با دعای فاطمه عبدالحسینم
نام و نشان داریم هنگام ِ شفاعت
ای کاش امسال اربعین پایِ پیاده
قسمت شود همراهِ با آقا زیارت
او روضه ها را با دو چشم خویش دیده
در ناحیه گودال را کرده روایت
دیده چگونه گرگ ها با چنگ و دندان
پیراهن ِ ارباب را کردند غارت
دربین سنگ و نیزه و شمشیر دیدی
یک پیرمردی زد عصا باقصدِ قربت
آقای مارا نیزه داران غسل دادند
باآب نه والله با خونِ جراحت
در پیش چشم خواهرش سر را بریدند
کُندی ِ خنجر ذبح را کرده اذیّت
پرده نشین ِ کبریا را دوره کردند
با شمر و خولی می رود زینب اسارت
آن محملی که پرده دارش بود عباس
در کوچه و بازار شد بر او جسارت
#قاسم_نعمتی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
ای که با آلوده ای چون من مدارا می کنی
دردهایم را به یک ناله مُداوا می کنی
تو کریم ِ سفره داری من گدایِ دوره گرد
باگدایِ خود همیشه با کرم تا می کنی
منکه امروزم همیشه بدتر از دیروز شد
راحتم کن پس چرا امروز وفردا می کنی
تاجوانی دیده گریان عذر خواهی می کند
باملائک مینشینی و تماشا می کنی
هرکسی را دوست داری همنشین خود کنی
پایِ اورا یک سحر صحنِ نجف وا میکنی
لایق لطفت نبودم ، منکه میدانم اگر
لطف بر ما می کنی با عشقِ مولا میکنی
تاکه می گویم حسین، عرشِ تو میریزد بهم
گوئیا درسینه ام شش گوشه بر پا میکنی
هرکه بر پیشانی اش بنوشته «زوّارالحسین»
در قیامت زود میگردی وپیدا می کنی
گریه کن هایِ حسین محشر مُعَطّل نیستند
راهشان را جانب باب ُ الحسین وا می کنی
شک ندارم هرکسی شد بیشتر خرجِ حسین
عاقبت اورا جنان مهمان ِ زهرا می کنی
هرکه آمد صحنِ سلطان ، گوشة باب الجواد
کربلایش را همان لحظه تو امضا می کنی
یعنی امسال اربعین من هم خدائی می شوم؟
از نجف پایِ پیاده کربلایی می شوم
#قاسم_نعمتی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
گریم نمی گیرد بُکا را دادم از دست
یعـنی کـلـید خـیـرهـا را دادم از دست
تحسین یک عدّه مرا در عُجب انداخت
رفـتـم پی مـردم خـدا را دادم از دست
چندیست که سجـاده را بازش نکردم
چندیست که حال دعا را دادم از دست
مسـتی بعد از معـصیت دارم! نه توبه
از بس گنه کردم حیا را دادم از دست
دیگر مناجات سحـرهـایم به هم خورد
آن لحـظههای باصفا را دادم از دست
نـابـابهــا دور بـر من را گـرفـتــنــد
بـودن کــنـار اولـیــا را دادم از دسـت
تا مـیـهـمان حـضرت عـبـدالعـظـیـمـم
اصلا که گفته کربلا را دادم از دست؟!
بـا قـد خـم آقـا ز مـیـدان آمـد و گـفـت
زینب!عموی خیمهها را دادم از دست
با بچـهها رخـت اسیـری را بـپـوشـیـد
دیگـرعـلـمـدار شـما را دادم از دست
#محمد_مبشری
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
اشکـی برای چـشم ما گـهگـاه دادید
مـا را مـیان شـهـر گـریه راه دادید
ما ذرّهای بـودیم لـیکـن از عـطـایی
کـوه کـرامـت را بـه پَـرِّ کـاه دادیـد
نـالایـقـیـم امـا گـهـی نـجـوا و نـالـه
گاهی ز سوز جان به دلها آه دادید
گر چه بدیم اما به خوبیِّ خود ازلطف
همواره ما را پاسـخی دلخـواه دادید
بـر قـلـبهای تـیـرۀ ما از رخ خود
بر شـام تـار ظـلـمتِ دل مـاه دادیـد
در روضۀ اربابـمان ما را نشانـدید
یعنی گـدا را رخصتی بر شاه دادید
مـا قـدر نـشـنـاس شـمـا بـودیـم امـا
با این هـمه ما را دوبـاره راه دادید
#محمد_مبشری
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س_اسارت
بیچارهام، دل خستهام، زارم، نزارم
باز آمدم چون ابر بارانی ببارم
قلب سیاه و چشم خشک آوردهام من
اشکم نمیآید، گره خورده به کارم
غیر از گناه و معصیت انگار اصلاً_
کاری نمیآید از این چشمان تارم
حرف جدایی را نزن، دق میکنم من
من که به جز این خانه جایی را ندارم
چیزی به جز بار گنه بر شانهام نیست
بار مرا بردار که افتاده بارم
هی قول توبه میدهم اما چه سودی
دیگر به قول خویش اطمینان ندارم
من را بسوزان اعتراضی که ندارم
نا اهلم و میدانم اصلاً اهل نارم
بد جور دلتنگ غروب کربلایم
ای کاش میشد سر بر آن تربت گذارم
این روزهها، روضه بهپا کردند در من
این روزها یاد لب خشک نگارم
**
قربان آن خواهر که پای نیزه میگفت:
حالا ببین بر ناقهی عریان سوارم
یک روز عباسِ علی دور و برم بود
حالا به شمر و حرمله افتاده کارم
#وحید_محمدی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#ماه_رمضان
بر عفو بیحسابت، این نکتهام گواه است
گفتی که یَأس از من، بالاترین گناه است
من غرق در گناهم، مسکین و رو سیاهم
تنها تویی پناهم، «لا تَقنَطُوا» گواه است
هرگز نمیپسندی، دَر بَر رویم ببندی
آخر کجا گریزد، عبدی که بیپناه است
در دیده اشک سُرخم، بر چهره رنگ زردم
مویم شده سفید و، پروندهام سیاه است
بازآمدم به سویت، برگشتهام به کویت
این بندۀ فراری، محتاج یک نگاه است
من عهد خود شکستم، من راه خویش بستم
ور نه به جانب تو، هر سو هزار راه است
یک جمله با تو گفتن، ذکر هزار سال است
یک لحظه بیتو بودن، یکعمر اشتباه است
یک یا اِلهی اَلْعَفو، جبرانِ جُرمِ یک عمر
یک شام قَدر با تو، بِهْ از هزار ماه است
#استاد_غلامرضا_سازگار
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_رمضان
سفره دارد جمع می گردد، گدا را عفو کن
باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن
دیگر از این توبه ها دارم خجالت می کشم
یا رب این شرمنده غرق خطا را عفو کن
بر در این خانه من بهر امیدی آمدم
پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن
دست خالی آمدم، با دست خالی می روم
یا کریم این روسیاهِ بی نوا را عفو کن
پیش مردم آبروی بنده ات را حفظ کن
خوب و بد، در هم بخر، ای یار، ما را عفو کن
جان آقای خراسان، جان سلطان غریب
هم وطن های علی، موسی الرضا را عفو کن
من گنهکار و تویی غفار، یا رب الحسین
جان اربابم بیا این بنده ها را عفو کن
بوده ام این روزها مصداق فابک للحسین
گریه کن های غم کرببلا را عفو کن
جان آن که دست و پا می زد میان قتلگاه
حُرّ توبه کرده ی بی ادعا را عفو کن
#وحید_محمدی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_رمضان
اندکی مانده که این ماه به پایان برسد
آخرمغفرت ورحمت وغفران برسد
جمع شد سفره احسان ووداع نزدیک است
رفت تاسال دگر نوبت احسان برسد
ای خوش آن بنده که باتوبه به درگاه خدا
بعدیک ماه عبادات به سامان برسد
حمد وتسبیح سزاوار خداوندکریم
میزبانی که به دلداری مهمان برسد
درشب قدربه درگاه خداناله زدیم
طلبیدیم ،خدایا!شَه خوبان برسد
گریه کردیم زدلتنگی بین الحرمین
تابرات ازطرف شاه خراسان برسد
چه مبارک سحری بود وچه احوال خوشی
حیف این شام وسحرزود به پایان برسد
دردمندیم وکویراست فضای دلمان
کاش الساعه خودحضرت باران برسد
درفراقش همگی کلبه احزان داریم
به امیدی که مگریوسف کنعان برسد
#رقیه_سعیدی_کیمیا
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#وادع_با_ماه_رمضان
روز های آخر و پایانی است
آخرین ساعات این مهمانی است
لطف کردی پر نمودی کاسه را
باده غیر از عشق نابت فانی است
لطف کردی که نمک گیرت شدم
لطف هایت روشن و پنهانی است
سجده از جنس خودت آورده ام
کن قبول انگار که طولانی است
آمدم با رمز یا زهرا مدد
ذکر یا زهرا یقین ، طوفانی است
چونکه دادم بر حسین یا رب قسم
بخشش من کار بس آسانی است
سجده دارم در کنارت یا حسین
جای مهرت روی این پیشانی است
قبل تکبیر نمازم ، السلام
اینچنین است هر نماز عرفانی است
#روح_الله_دانش
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_رمضان
با گریه این شبها ببندم بارِ خودرا
من می روم اما ندیدم یارِ خودرا
شبهای خوبی بود حیف از دست دادم
قدری نشد زیبا کنم رفتار خودرا
من توبهٔ شبهای قدرم را شکستم
پیچیده ام در هم دوباره کارِ خودرا
شاهد میاور من گنهکارم قبول است
اسبابِ تخفیفی کنم اقرار خودرا
زانو بغل ؛ ساکت؛به پشت در نشستم
خالی مکن از پشت من دیوار خودرا
تو آن طبیبِ مثل مادر مهربانی
باورکنم ؟!ردمیکنی؟ بیمار خودرا
نور دعا قلب و زبانم شستشو داد
تطهیر کردم هر سحر گفتار خودرا
یک عمر پای سفره زهرا نشستم
بامادرم گفتم کمی اسرار خودرا
سنخیّتی بین من و آقای من نیست
تطبیق دادم با علی کردار خودرا
رو به نجف جان دادنِ ما کیف دارد
وعده به ما داده علی دیدار خودرا
زهرا رسانَد یاری ما در قیامت
آقای محشر حیدر کرار خودرا
شبهای آخر سائل سلطان طوسم
دارد هوای نوکر دربار خودررا
وقتی دم ِ مغرب عطش آمد سراغم
باگریه واکردم فقط افطار خودرا
گفتم حسین و آب خوردم گریه کردم
یادی نمودم غربت دلدار خودرا
#قاسم_نعمتی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#گریز_روضه_جوادالائمه_علیه_السلام
فرصت کم است ، اهل دعا را خبر کنید
جامانده های ماه ِ خدارا خبر کنید
جانم خدا...چه ریخت و پاشی نموده است
پایانِ سفره ؛هرچه گدارا خبر کنید
قدرِ تمامِ ماه ؛ گنهکار می خرند
آلوده هایِ بی سروپا را خبر کنید
من گُم شدم زقافله ها دور مانده ام
لطفی کنید و راهنما را خبر کنید
خیلی دلم ز مردم دنیا گرفته است
هم ناله های من ؛ شهدا را خبر کنید
تاقبل از عید ... کاش منادی ندا دهد
دلداده هایِ کرببلا را خبر کنید
فردا که سوی ِ آتشِ دوزخ مرا بَرَند
آقام سیدالشهدا را خبر کنید
در روز ِ حشر ، وقتِ حساب و کتابِ مان
با احترام مادرِ مارا خبر کنید
آب از سرم گذشته ، نفسهایِ آخرم
قبل از همه امام رضا را خبر کنید
بی شک همینکه ناله زنم« یا ابالجواد»
بی معطلی امام رضا می رسد به داد
اما نبود گوشه حجره به چشم تر
جان دادن ِ عزیز دلش را کند نظر
بستند روی او همه درهای حجره را
می زد به کام تشنه غریبانه دست و پا
آنکه ظهور اسم ِ خدای ِ عزیز شد
اسباب رقص و شادی چندتا کنیز شد
او هرچه داد زد جگرم آب آب آب
دادند با دهن کجی و کف زدن جواب
لعنت به همسری که دهد شوهرش عذاب
ای جان فدای ِ معرفتِ حضرت رباب
تا دید روی خاک ، عزیزِ ابوتراب
یک عمر گریه کرد و نشست زیر آفتاب
با آنکه داغدیده شد و خارجی خطاب
پای حسین رفت به آن مجلس شراب
#قاسم_نعمتی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_رمضان
رمضان می رود و اشک و دعا می ماند
ذکرِ خیرِ تو در اندیشه ی ما می ماند
دلِ ما روشن از آن پنجره ی نورانیست
که سحر تا به سحر رو به تو وا می ماند
گر چه تلخ است عبور از سحرِ ماهِ صیام
دلِ ما در به در ماهِ خدا می ماند
بار الها! تو ببخشا بدی ام از کرَمت
گر بشویی گنه ام نیک به جا می ماند
درد از توست دوا نیز تویی بی تردید
از تو در جانِ من ای عشق شفا می ماند
با مناجات سحرگاهِ نسیمِ سحری
شرحِ اوصافِ تو در اشک رها می ماند
آه! همچون دلِ جا مانده ی ما در رمضان
از تو تا روزِ ابد خاطره ها می ماند
فیضِ این ماه همین بس که با ذکرِ دعا
در گلستانِ دلم عطرِ خدا می ماند
یارب امیدِ دلِ ماست که تا سالِ دگر
سایهی لطف تو بر شاه و گدا می ماند
گوید از عرش به من فاطمه با صوتِ حزین
این نداهای شبِ قدرِ شما می ماند
زیرِ لب زمزمه کردم بعلی و به حسین
گریه ام در نجف و کرببلا می ماند
#هستی_محرابی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_رمضان
من بندگی نکردم، تا بنده ام بخوانی
تو کی بدین کرامت، از خود مرا برانی
بار گنه به دوشم، لا تقنطوا به گوشم
عفوت نمی گذارد، در دوزخم کشانی
این نامه ی سیاهم، این اشک صبحگاهم
من حال خویش گفتم، تو کار خویش دانی
تو برتری که سوزی، در آتش جحیمم
من کمترم که گویم، از آتشم رهانی
مولای من ، من از تو، غیر از تو را نخواهم
تو نیز رحمتی کن، کز من مرا ستانی
پا در دو سوی گورم، دردا که از تو دورم
شاید تو از کرامت، خود را به من رسانی
عفو از کرامت توست، قهر از عدالت توست
هم عفو از تو آید، هم قهر می توانی
از بس کریم هستی، با من قرار بستی
من اشک خود فشانم، تو خشم خود نشانی
در عین رو سیاهی، خواهم از تو الهی
هم من تو را بخوانم، هم تو مرا بخوانی
میثم به در گه حق، باشد دو ارمغانت
شعری که می سرایی، اشکی که می فشانی
#غلامرضا_سازگار
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت...
نام من را بین مهمانهای تو آخر نوشت
دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت
دعوت من را برای این دو چشم تر نوشت
جای نان میخواستم قدری تماشایش کنم
حیف باشد محضر صاحب کرم از زر نوشت
هرقدَر من معصیت کردم به روی من نزد
قصهام را تا ابد در خانهی دلبر نوشت
به من بی آبرو چه آبرویی داده است
من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت
دست من را داد در دست علی مرتضی
بعد ازآن نام مرا در دفترش قنبر نوشت
یک علی گفتم تمام سیئاتم پاک شد
سرنوشتم را خداوندِ علی، از سر نوشت
آخر خط بودم و زهرا به فریادم رسید
بعد ازآن بخت مرا از هرکسی بهتر نوشت
کل دارایی من این است... عشقم به حسین!
بین ثروتمندها اسم مرا مادر نوشت
چشم وا کردم که دیدم ناگهان در هیأتم...
دست زهرا در حسینیه مرا نوکر نوشت
از همانموقع چه کیفی میکنم من با حسین!
شرح آن را باید از امروز تا محشر نوشت
چندوقتی میشود دور از تو ماندم، وای من
فطرست را دست تقدیر عاقبت بی پر نوشت
**
ای فدای اسم شیرینت «حسین جان» کز ازل
حق به تقدیر گلویت کندی خنجر نوشت
نیزهها روی تنت یکجور رفته کج شده
مزد "هَل مِن ناصرت" را با سنان لشکر نوشت
شمر روی سینهات مشغول ذبحت بود آه...
قاتلت را مقتل اما، غُصهی معجر نوشت
#سیدپوریا_هاشمی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#یا_اله_العاصین
#وداع_با_ماه_رمضان
با گریه این شبها ببندم بارِ خودرا
من می روم اما ندیدم یارِ خودرا
شبهای خوبی بود حیف از دست دادم
قدری نشد زیبا کنم رفتار خودرا
من توبهٔ شبهای قدرم را شکستم
پیچیده ام در هم دوباره کارِ خودرا
شاهد میاور من گنهکارم قبول است
اسبابِ تخفیفی کنم اقرار خودرا
زانو بغل ؛ ساکت؛به پشت در نشستم
خالی مکن از پشت من دیوار خودرا
تو آن طبیبِ مثل مادر مهربانی
باورکنم ؟!ردمیکنی؟ بیمار خودرا
نور دعا قلب و زبانم شستشو داد
تطهیر کردم هر سحر گفتار خودرا
یک عمر پای سفره زهرا نشستم
بامادرم گفتم کمی اسرار خودرا
سنخیّتی بین من و آقای من نیست
تطبیق دادم با علی کردار خودرا
رو به نجف جان دادنِ ما کیف دارد
وعده به ما داده علی دیدار خودرا
زهرا رسانَد یاری ما در قیامت
آقای محشر حیدر کرار خودرا
شبهای آخر سائل سلطان طوسم
دارد هوای نوکر دربار خودررا
وقتی دم ِ مغرب عطش آمد سراغم
باگریه واکردم فقط افطار خودرا
گفتم حسین و آب خوردم گریه کردم
یادی نمودم غربت دلدار خودرا
#قاسم_نعمتی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
بهترین فصل دعا بود نمیدانستم
مرغ آمین همه جا بود نمیدانستم
یا كریم دل من سی شب و سی روز تمام
در قفس بود و رها بود نمیدانستم
«ندهد فرصت گفتار به محتاج، کریم»
لطف، بیچون و چرا بود نمیدانستم
عابر كوچه دلتنگی و حیرت بودیم
خانهی دوست كجا بود؟ نمیدانستم
و خدا را به علی! باز قسم خواهم داد
صحبت از عشق خدا بود نمیدانستم
#یوسف_رحیمی
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_رمضان
چه شبهای خوبی که با تو سحر شد
نه سختی کشیدم، نه عمرم هدر شد
نگفتی گنهکار بیرون بماند
همین شد که شوقم به تو بیشتر شد
نه منت کشیده، نه زحمت کشیده
خجالت کشیده گدا معتبر شد
همه بار بستند، جز من که ماندم
چه خاکی به روی سر رهگذر شد
جز اینجا دگر سرپناهی ندارم
ببین سائلت باز هم دربه در شد
همه فرصتم رفت و دستم تهی شد
دوسر سود خالص برایم ضرر شد
چه خوش بودی ای سی شب افطار و گریه!
بسوزد فراق تو که دردسر شد
بنا بود در بین آتش بسوزم
علی تا که فهمید، فوراً سپر شد
گناه مرا بین چادر نهان کرد
عجب مادری! جای من خونجگر شد
فقط دست من می رسد به محرم
حسین جان بیا فرصتم مختصر شد
صدا زد بیا خواهرم، وقت تنگ است
بغل کن مرا باز، وقت سفر شد
برو کهنه پیراهنم را بیاور
برو که حسینت دگر محتضر شد
چرا خیره ماندی به زیر گلویم
ببین شمر از غصه ات باخبر شد
بکش دست بر موی پر پیچ و تابم
که تقدیر من خنجر از پشت سر شد
#رضا_دین_پرور
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
به پایان میرسد ماه ضیافت
هنوز اما دلم در بین ظلمت
الهی بالحسین! دریای رحمت!
نجاتم ده از این گرداب غفلت
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#کوفه
#تنور_خولی
گنهکارا مپنداری برای من ضرر داری
خب عِصیان کن اگر از لحظه ی بعدت خبر داری
زمانی مرگ می آید که غافل بوده ای از آن
چرا وقت خطا کردن تو اینگونه جگر داری
به امواتت بزن یک سر، کمی سر در گریبان کن
چرا سرگرم دنیایی، سری پر شور و شر داری
علیرغم شلوغی ها، کسی دورت نمی ماند
اگر سنگ لحد آمد، تو دیگر دردسر داری
برای قبر تاریکت چراغی را مهیّا کن
پس از بیراهه رفتن ها، تو راهی پر خطر داری
بجای اینهمه طغیان، کمی با خویش خلوت کن
چقدر این وقت ها بنده! خدا را در نظر داری
اگر دست تهی داری خریدارم، بزن در را
گدا باش و تصور کن، علی را پشت در داری
اگر که مطمئن هستی عقب ماندی ضرر کردی
نباشی ناامید اصلاً، مُحرّم تا صفر داری
توئی که باز هم اسم حسین آتش به جانت زد ...
برو آتش نمی بینی، اگر این یک نفر داری
کنارش مادری با آه سوزان گفت عزیز من
چرا می سوزی عطشانم! چرا درد کمر داری
من از هُرمی که زخم سینه دارد سوختم ای شمر
من اینجایم که پایت را ز روی سینه برداری
حسینِ بین خورجین از تنوری سر در آورده
روی آتش سیاه! آنجا لگدها زد به سرداری
#رضا_دین_پرور
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#اربعین
گرچه عمری از جهالت با تو هم دارم ستیز
از همین حالا پشیمانم گناهم را بریز
باز دارد ای خدا آنچه نباید میشود
بنده ی شرمنده ات رسوا شود، بد میشود
آمدم از بی پناهی تا به اینجا سر به زیر
یا بکاء الفاقدین اشکی که دارم را نگیر
سالها از رحمتت غافل شدم اما تو نه!
این منم که زیر قول خود زدم اما تو نه!
خوب و بد فرقی ندارد، چونکه از دَم می خری
با همین بیچارگی، عجز مرا هم می خری
با گرفتاری مرا امشب ببخشی عالی است
کوله ام را بسته ام اما دو دستم خالی است
اربعین دارد می آید، روبراهم با حسین
لا وطن الاّ نجف، لا مقتدا الاّ حسین
السلام ای آنکه در آورده ای سر از درخت
السلام ای سر! که خوردی خیزران بر پایِ تخت
در مسیرم، آن مسیری که دگر خاری نداشت
دختری از درد پهلو گریه و زاری نداشت
هر عمودی یاد من انداخت نیزه دار را
در شلوغی گذر، دیدم غم بازار را
گرچه راه زینبت را هرکس و ناکس گرفت
با همه جنگید و آخر معجرش را پس گرفت
#رضا_دین_پرور
#صلوات 👉
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#حضرت_عباس_ع_شهادت
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم
نمانده باطنی اصلاً به ظاهر دینم
نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم
هنوز جاهلم و بندهی شیاطینم
گناه کردم و از رو نرفتم و حالا
مرا زمین زده این کولهبار سنگینم
قساوت دل آلودهام سبب شده است
امام عصر خودم را اگر نمیبینم
خودم اگر چه خودم را دگر نمیبخشم
ولی به رحمت پروردگار خوش بینم
درست نیست بیایم به خانه، میدانم!
اجازه هست کمی پشتِ خانه بنشینم؟
اگرچه شیعه نبودم تمام عمرم را
خوشم به لطف علی در صف مُحبینم
شنیدهام که علی همدم فقیران بود
در آرزوی علی سالهاست مسکینم
خدا کند که بیاید کنار من باشد
خدا کند که بیاید زمان تلقینم
مرا به مرهم و طب و طبیب حاجت نیست
که اشک روضهی عباس هست تسکینم
* *
هزار شکر که ام البنین نمیبیند
چقدر غنچهی تیر از تن تو میچینم
✍ #محمدجواد_شیرازی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
پر از اندوه هجران است اوقاتی که من دارم
چه سنگین است این بار مجازاتی که من دارم
طلای قلب من آخر بدل از آب در آمد
عوض شد عاقبت با هر گنه، ذاتی که من دارم
الهی لا تودّبنی، مرا رسوا نکن در شهر
که میخندند مردم بر مکافاتی که من دارم
به من گفتی بیا شبها چراغ اشک روشن کن
دلم روشن شده حالا ز مشکاتی که من دارم
مرا آوردهای پای دعاهای شبانگاهت
خودت دادی به من حال مناجاتی که من دارم
مناجات امیرالمومنین، ایوان طلا و من
ندارد عالم این کنج خراباتی که من دارم
نجف هر سال من با تو قرار آشتی دارم
نگیری از دلم ای عشق! میقاتی که من دارم
✍ #محسن_ناصحی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
با آنكه حدّ جرمم، بالاتر از عذاب است
جرم مرا حساب و، عفو تو بی حساب است
با لطف بی کرانت، در پيشگاه عفوت
العفو يك گنهكار، بالاترين ثواب است
عفو تو كوه خجلت، بر شانهام نهاده
بر روي دوشم اين كوه، سنگينترين عذاب است
دستم به بند عصيان، پايم به دام شيطان
قلبم هماره بيمار، چشمم هميشه خواب است
چون لالهی خزاني، رفت از كفم جواني
شرمنده پيریِ من، از دورهی شباب است
با اين گناه بسيار، گويي گنه نكردم
برهر گناهم از تو، صد پردهی حجاب است
مگذار تا بريزد، بر خاک آبرويم
بی آب رحمت تو، اين آبرو سراب است
اشک خجالت از من، لطف و عنايت از تو
جرم من است ظلمت، عفو تو آفتاب است
هر ناله شعلهی دل، هر شعله شاخهی گل
هر قطره اشك خجلت، دريايي از گلاب است
باران اشك "ميثم" از ابر رحمت توست
اين ابر آسمانش، از چشم بوتراب است
✍ #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
ندای الهی...
#مناجات_با_خدا
به غیر مهر و محبت چه دیدهای؟ برگرد
کبوترانه چرا پَر کشیدهای؟ برگرد
تمام عمر قدم در ره خطا زدهای
به جز تباهی و ذلت چه دیدهای؟ برگرد
اگر چه عبد من آلوده و سیه رویی
کجا ز رحمت من دل بریدهای؟ برگرد
چرا اسیر شب تیرهی گنه شدهای؟
اگر که چشم به راه سپیدهای برگرد
هوای نفْس، تو را میبَرَد به سوی جهیم
«ز برزخی که خودت آفریدهای برگرد»
چقدر فاصله داری میان خود با من!
نَفَس بُریده شدی بس دویدهای، برگرد
دوباره تشنهی لاتقنطوی من شدهای
همیشه از میِ رحمت چشیدهای، برگرد
ره انابه و توبه به روی تو باز است
اگر که میوهی ممنوعه چیدهای، برگرد
خدای توبه پذیر توأم! کجا رفتی!؟
اگر به آخر خط هم رسیدهای برگرد
«وفایی!» از چه ز درگاه من گریزانی
صدای دعوت من را شنیدهای، برگرد
✍ #سیدهاشم_وفایی
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
برون شد از حد و اندازه، عصیانی که من دارم
مَلَک عاجز شد از ثبت گناهانی که من دارم
نه با خالق سَر و سِرّی، نه با مخلوق احسانی
نمیارزد به کُفری، سُست ایمانی که من دارم
چنان این سینه مالامال از آمال و غفلت شد
که بوی دوزخ آید از گریبانی که من دارم
به شانه نظم دادم، گیرم این زلف پریشان را
چه سودی با چنین فکر پریشانی که من دارم؟!
چنان آلوده دامانم، ثوابی گر به جا آرم
ثواب آلوده میگردد ز دامانی که من دارم
ولی "لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله" اش صدایم کرد
قبولم کرد آخر ربّ رَحمانی که من دارم
دو قطره اشکِ بی ارزش ز من دیدی و بخشیدی
گران از من خریدی جنس ارزانی که من دارم
✍ #علی_مقدم
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
وقت خوش دعا شده ، دست مرا بگیر
درهای خیر وا شده دست مرا بگیر
کرده جواب ، هر کس و ناکس مرا خدا
این درد بی دوا شده ، دست مرا بگیر
این التماس هام به جایی نمی رسد
بی رنگ این حنا شده ، دست مرا بگیر
مثل قدیم از تو خجالت نمی کشم
این بنده بی حیا شده ، دست مرا بگیر
قربانی گناه شد اخلاص سابقم
قلبم پر از ریا شده ، دست مرا بگیر
بی آبرویی ام علنی شد ، نشانه اش
دوری کربلا شده ، دست مرا بگیر
جان همان که با لب تشنه دم غروب
سر از تنش جدا شده ، دست مرا بگیر
#محمد_حسین_رحیمیان ✍
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا؛ #دعای_کمیل
#امام_حسین_ع_شهادت
فرازی از یک #مثنوی
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
به آنان که محو نگاهش شدند
شهید سرافراز راهش شدند..
به مردانِ در عشق، ضربالمثل
به مرگی که شیرینتر است از عسل
به شیدایی مسلم بن عقیل
به اول شهید از تبار خلیل..
به دستی که در علقمه، شد قلم
وفایش به عالم، عَلَم شد عَلَم
به آبی که از چشمۀ مشک ریخت
به زینب که از روی تلّ اشک ریخت
به گودال بالاتر از طاقِ عرش
به خونی که پاشید بر ساق عرش
به «روز دهم» زیر چرخ کبود
که «خورشید بر نیزه گل کرده بود»
به قنداقهای که به معراج رفت
به پیراهنی که به تاراج رفت
به اسبی که کوبید سر بر زمین
به خونهای جاری در آن سرزمین
به ماهی که مهرش شده مشتری
به ایثار انگشت و انگشتری
به آیات کهف و به آیات نور
به مهمانی سر، میان تنور
به عاشقترین خواهر روزگار
که صبر و وفا را، شد آموزگار
به غمهای بانوی مَحمِلنشین
به ایراد آن خطبۀ آتشین
به شور مناجات مولا علی
به جانهای پیوسته با «یا علی»
به تأثیر شبنالههایِ کمیل
به سوز علی، در دعای کمیل
به دلهای عاشق، قراری ببخش
فروغی از آیینهداری ببخش
که نور دل اهل بینش تویی
سرآغاز هر آفرینش تویی
به راه تو آنان که سر دادهاند
ز فضل تو ما را خبر دادهاند..
ندارم کسی جز تو فریادرس
تویی دادخواه و تویی دادرس
الهی و ربی! پناهم بده
به سرمنزل عشق راهم بده
مرا جز تو، با کس سر و کار نیست
پذیرندۀ توبه غیر از تو کیست؟
نه چشمی نظر میکند سوی من
نه راه فراری فراروی من..
تو گرداندی از من بلا را به لطف
ندیده گرفتی خطا را به لطف
به صد مرحمت ای خدای جلیل
پراکندی از من ثنای جمیل
ثنایی که شایستۀ من نبود
سزاوار تشریف این تن نبود
ندیدی به کردار من جز قصور
مرا بردی از چاهِ ظلمت به نور
منم شرمسار از بَدِ حال خود
زمینگیرِ زنجیرِ اعمال خود..
نشد دامنم پاک از خارها
شکستم حریم تو را بارها
سزد گر ببارد بلا بر سرم
که در بند نفس جنایتگرم
نه این بددلی، در سرشت من است
حجاب دعا، فعل زشت من است
تو آگاهی از زشتی کار من
نباشد نهان از تو اسرار من
مرا اشکبارانتر از ابر کن
عقوبت اگر میکنی، صبر کن
مرا داد دنیا فریب از غرور
به زندانم از آرزوهای دور
نباشی اگر دستگیرم هنوز
به نادانی خود دلیرم هنوز
مرا خواب غفلت گرفتار کرد
مرا نفس فرمانروا خوار کرد
پی خواهش دل شدم سالها
شکستهست از من پر و بالها
هوای دلم گشت دام فریب
دچارم به این سرنوشت غریب
چرا بیاثر اشک و آه من است؟!
که سَدّ اجابت گناه من است
گناهم، زیان جای سود آورد
بَلا بر سر من فرود آورد..
به کف غیر اندوه چیزی نماند
ز مُلک تو راه گریزی نماند
الهی و ربّی! کرم کن کرم
بخوان چون کبوتر مرا در حرم..
تو پوشیدهای عیبهای مرا
ببین گریۀ هایهای مرا
من آنم که بَر خود ستم کردهام
و کسبِ رضای تو کم کردهام
دلم در حریم تو نااهل بود
دلیری من از سَرِ جهل بود
مرا نیست هر چند قلب سلیم
مکن چیره بر من عذاب الیم
الهی و ربّی! من آن بندهام
که اینک تهیدست و شرمندهام
ضعیفم من و دردمند و حقیر
ذلیلم من و مستمند و فقیر
ز بیم تو در چشم من خواب نیست
به روز عقوبت مرا تاب نیست
عقوبت ز اعمال خود میکشم
که طعم عذاب تو را میچشم
به جُرمی که کردم در آن سالها
اسیرم اسیر سیهچالها..
چو با یادت آوردهام شب به روز
امیدم تویی، هستیام را مسوز
اگر بر عذابت صبوری کنم
صبوری کی از داغ دوری کنم؟
به اکرام تو چشم اگر دوختم
به امید عفوت چرا سوختم؟
تو زنجیرِ جانِ مرا باز کن
در آتش، زبان مرا باز کن
که شیون برآرم در آن آستان
شوم با دل خسته همداستان
به حسرت بنالم ز دل مثل نای
بگریم بر احوال خود، هایهای
بخوانم تو را از سویدای جان
که اِی آرمانِ دلِ عارفان!
پشیمانم و سرپناهی نماند
به جز آستان تو راهی نماند
«عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم»
ندارم به جز لطف تو دادرس
تو بیچارگان را به فریاد رس
که غیر از تو بخشد گناه مرا؟
که رحم آوَرَد اشک و آه مرا؟..
نجاتم از این روسیاهی ببخش
به این بینوا آنچه خواهی ببخش
✍ #محمدجواد_غفورزاده
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
#مناجات_با_خدا
#امام_زمان_عج_مناجات
#برای_مسلمانان_فلسطین
خدایا به بیتابی کودکان
به شبهای بیخوابی کودکان
به دلهای لرزان، به چشمان داغ
به سوسوی لرزیدن هر چراغ
به زخم بدنهای رنجورشان
به چشمان مجروح و بینورشان
به اندوهشان گاه رگبارها
به فریادشان زیر آوارها
به آندم که آرامش خوابشان
شد آشفته با بمبهای گران
پر از ترس از خواب برخاستند
چو شمعی دمادم به جان کاستند
خدایا به این بیگناهان قسم
به این رنج بیحد انسان قسم
از این خواب ما را تو بیدار کن
جهان را مهیای دیدار کن
✍ #علی_محمد_مودب
http://eitaa.com/joinchat/2778791955Cff7b080a11
#مناجات_با_خدا؛ #حاجیان_بیت_الله_الحرام؛ #حج؛ #مکه_مکرمه؛ #خروج_کاروان_سیدالشهدا_ع_از_مکه_به_سوی_کربلا؛ #مناجات_روز_عرفه
#امام_زمان_عج_مناجات_روز_عرفه
#امام_حسین_ع_مناجات_روز_عرفه
لبیک که در دل عرفات است و منایم
لبیک که از خویش نمودند جدایم
لبیک که سر تا به قدم محو خدایم
لبیک که امروز ندانم به کجایم
پرواز کنان زین قفس جسم ضعیفم
گه در جبل الرحمه و گه مسجد خیفم
آن وادی سوزنده که دل راهسپارش
پیداست دو صد باغ گل از هر سر خارش
دارند همه رنگ خدایی ز غبارش
هرکس به زبانی شده همصحبت یارش
قومی به مناجات و گروهی به دعایند
از خویش سفر کرده در آغوش خدایند
این جا عرفات است و یا روح من آنجاست
دل هم شده آتشکده، هم دیده دو دریاست
پای جبل الرّحمه یکی زمزمه بر پاست
این زمزمه فریاد دل یوسف زهراست
این سوز حسین است که خود بحر نجات است
میسوزد و مشغول دعای عرفات است
دیشب چه شبی و چه مبارک سحری بود
ما غافل و در وادی مشعر خبری بود
در محفل حجاج صفای دگری بود
اشک شب و حال خوش و سوز جگری بود
هر سوختهدل تا به سحر تاب و تبی داشت
اما نتوان گفت که مهدی چه شبی داشت
ای مشعریان! دوش به مشعر که رسیدید
آیا اثر از گمشدۀ شیعه ندیدید؟
آیا دل شب نالۀ مهدی نشنیدید؟
آیا ز گلستان رخش لاله نچیدید؟
آن گمشده مه تا به سحر شمع شما بود
دیشب پسر فاطمه در جمع شما بود
امروز به هر خیمه بگردید و بجویید
گرد گنه از آینۀ دیده بشویید
در داخل هر خیمه بگردید و بجویید
یابن الحسن از سوز دل خسته بگویید
شاید به منی چهرۀ دلدار ببینید
از یار بخواهید رخ یار ببینید
::
امروز که حجاج به صحرای منایند
از خویش جدایند و در آغوش خدایند
لب بسته سراپا همه سرگرم دعایند
در ذکر خدا با نفس روحْ فزایند
کردند پر از زمزمه و ناله مِنی را
یک قافله بگرفته ره کرب و بلا را
این قافله از عشق به جان سلسله دارند
این قافله با قافلهها فاصله دارند
این قافله جا در دل هر قافله دارند
این قافله تا مسلخ خون هروله دارند
این قافله تا کعبۀ جان خانه به دوشند
از خون گلو جامۀ احرام بپوشند
هفتاد و دو حاجی همه با رنگ خدایی
از مکه برون گشته شده کرب و بلایی
از پیر و جوان در ره معشوق فدایی
جسم و سرشان کرده زهم میل جدایی
اصغر که پدر بوسه زند بر سرو رویش
پیداست شهادت ز سفیدی گلویش
خیزید جوانان که علی اکبرتان رفت
ریحانۀ ریحانۀ پیغمبرتان رفت
از مکه سوی کرب و بلا رهبرتان رفت
گوئید به اطفال علی اصغرتان رفت
ای اهل منا شمع دل ناس کجا رفت؟
از کعبه بپرسید که عبّاس کجا رفت
ای اهل مِنی کعبه پر از نور و صفا بود
دیروز حسین بن علی بین شما بود
سیلاب سرشکش به رخ و گرم دعا بود
از روز ازل کعبۀ او کرب و بلا بود
امروز به هجرش همه گریان بنشینید
فردا سر او را به سر نیزه ببینید
در مکّه بپرسید ز زنهای مدینه
زینب به کجا رفت؟ کجا رفت سکینه
کلثوم چرا ناله برآورده ز سینه
کو دختر مظلومۀ زهرای حزینه
ای دخترکان یکسره با شیون و ناله
خیزید و بپرسید کجا رفته سه ساله
زین قافله روزی به مدینه خبر آید
از کرب و بلا زینب خونین جگر آید
با آتش هفتاد و دو داغ از سفر آید
از منبر و محراب نبی ناله برآید
تا حشر از این شعله بلرزد دل میثم
تنها نه دل میثم، جان همه عالم
✍ #غلامرضا_سازگار
https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e