eitaa logo
سید احمد وحیدی|آقای اجرا
26.1هزار دنبال‌کننده
595 عکس
245 ویدیو
24 فایل
سیداحمدوحیدی هستم (قاری،مداح،مجری) قراره این موارد رو خیلی ساده بهت اموزش بدم آموزش مداحی🎙 قرائت قرآن🤲🏻 ترحیم خوانی🖤 اجرا در عروسی مذهبی اگه سوال داشتی،اینجام 👇 (آی دی ادمین پاسخگو) @malakoott
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناگهان سجّاده را از زیر پایش می‌کِشند مثل حیدر در میان کوچه‌هایش می‌کشند    بی‌مروّت‌ها سوار مرکب و دنبال خود پیرمردی را پیاده، بی‌عصایش می‌کشند با طناب و آتش و سیلی و دست بسته‌اش لحظه‌لحظه عکس مادر را برایش می‌کشند    روضه‌ها را در خیالش هی مجسم می‌کنند از مدینه ناگهان تا کربلایش می‌کشند "زینت دوش نبی" افتاده بی‌سر بر زمین وای بر من از کجاها تا کجایش می‌کشند    شاه غیرت روی خاک افتاده و بی‌غیرتان  نقشه‌ی حمله به سوی خیمه‌هایش می‌کشند    چون نمی‌برّید خنجر حنجرش را از جلو  ناکسان این بار خنجر بر قفایش می‌کشند اشک دختربچه‌ای یک شهر را برهم زده  با سر بابا رمق را از صدایش می‌کشند در قنوتش رفته در فکر تمام روضه‌ها  ناگهان سجاده را از زیر پایش می‌کشند ... 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
ششم امامِ غریبی که جود کارش بود مدینه باز هم امروز بی قرارش بود اگرچه آخرِ عمری غریب و تنها شد ولی دقایق آخر پسر کنارش بود ملایکه همه پوشیده اند رخت عزا برون ز هجره اجل هم در انتظارش بود نبود در وسطِ آتشِ جفا جایش کسی که عالم هستی در اختیارش بود شکست حُرمتِ ریشِ سفید او افسوس به مجلسی که فقط آه، غم گسارش بود امامِ طاهرِ ما را تعارفِ مِیْ کرد همان کسی که نجاسات، زهرِمارش بود سه بار دشمنِ دون حمله کرد بر قتلش پیمبر آمد و اینجا خلاصه یارش بود ولی حسین خودش بود و نیزه و شمشیر که خواهرش نگران بود و داغدارش بود رسید شمر و سرش را برید و بر نی زد همان دقیقه که ارباب، احتضارش بود 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش اما لگد به تربت کرب و بلا نزن آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟ حداقل مقابل همسایه ها نزن با تازیانه ات به سر و صورتم بزن حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن بالای مرکبی و خجالت نمی کشی پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن موی سپید دارم و شیخ الائمه ام هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین" زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
سلام من به مدينه، به غربت صادق(ع) سلام من به بقيع و به تربت صادق(ع) سلام من به مدينه، به آستان بقيع سلام من به بقيع و کبوتران بقيع سلام من به مزار مطهر صادق(ع) که مثل ماه درخشد به آسمان بقيع سلام من به تو اي ماه فاطمي بقيع سلام من به تو ای ياس هاشمی بقيع ◾️شهادت امام جعفر صادق(ع) بر همه شما دوستداران اهل بیت علیهم السلام تسلیت و تعزیت باد◾️ https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🔴 داستان «اسکناس مچاله شده» یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک صد دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالا رفت. سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. و سپس در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز هم دست های حاضرین بالا رفت. این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید. و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیمــاتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچالــه می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم با ارزشی هستیم. 👉 🍃 🌺🍃 ✅️کانال ترحیم خوانی🥀🖤 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
زندگانيم و زمين زندان ماست            زندگاني درد بي درمان ماست راندگانيم از بهشت جاودان           وين زمين زندان جاويدان ماست گندم آدم چه باما كرده است       كآسياي چرخ سرگردان ماست جسم قبر و جامه قبر و خانه قبر           باز لفظ زندگان عنوان ماست جمع آب و آتشيم و خاك و باد        اين بناي خانه ي ويران ماست نور را ماني ، كه اندر لانه ها            روز باران هر نم طوفان ماست احتياج اين كاسه دريوزگي             كوزه آب و تغار و نان ماست آبروي مابه صددر ريخته است         لقمه ناني كه در انبان ماست جز به اشك توبه نتوان پاك كرد    لكه ننگي كه بر دامان ماست ميزبان را نيز با خود مي برد     مهلت عمري كه خد مهمان ماست 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
خوشا دلی که بر آن دل ، خدا نظر دارد خدا ز درد دل بندگان خبر دارد اثر مجو ، زِ دعا تا تو را نسوزد دل اگر که سوخت دلت پس  ، دعا اثر دارد به عیش و ماتم دنیا غمین و شاد مباش که هر پگاه ، شبی ، هر شبی سحر دارد خوشا کسی که در این روزگار وانفسا زِ دوش مردم افتاده، بار ، بَر دارد چه بوده ای و چگونه رسیدی  آخر کار به هوش باش که این راه ، بَس خطر دارد کسی نمانده به دنیا تو هم نمی مانی که این توقف کوته ، زِ پِی ، سفر دارد  در این مسیر "مُبَشِّر" به کف ندارد هیچ که آه سرد و رُخِ زرد و چشم تر دارد 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
خواستم زنده بمانم غم دوران نگذاشت خواستم غم نخورم قصه ی هجران نگذاشت خواستم دست به هر کار خلافی بزنم آیه ی خوف و فمن یعمل قرآن نگذاشت خواستم صاحب زر گردم و سر نیزه ی زور مرگ چنگیز به یاد آمد و میدان نگذاشت خواستم بهر دو نان منت دونان بکشم پاسخ مور به پیغام سلیمان نگذاشت خواستم از خم شادی دوسه جا می بزنم غم آن خسته دل بی سرو سامان نگذاشت خواستم کاخ بسازم که کشد سربه فلک دیدن کوخ نشینان  بیابان نگذاشت خواستم سفره ی شاهانه بچینم به طرب یاد آن گرسنه ی سربه بیابان نگذاشت خواستم شعر بگویم  که بخندند همه ناله ی بیوه زن و اشک یتیمان نگذاشت خواستم جامه ی نو پوشم و نوشم می ناب یاد لرزیدن  سرمای زمستان نگذاشت نفس می خواست مرا منحرف از راه کند فطرتم برسر عقل آمد و وجدان نگذاشت یاس آمد که برد از دل《 ژولیده 》امید رحمت  واسعه ی  خالق سبحان نگذاشت 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 زن فقیری که با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد. مرد بی‌ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می‌داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به دست آورد و به منشی‌اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: «وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.» وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و مشغول بردن خوراکی‌ها به داخل خانه کوچکش شد. منشی از او پرسید: «نمی‌خواهی بدانی چه کسی این خوراکی‌ها را فرستاده؟» زن جواب داد: «نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می‌برد.» 👉 🍃 🌺🍃 ✅️کانال ترحیم خوانی🥀🖤 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
🌺 یادم نمی‌رود که خدا هر زمان ز من قهرش گرفت، واسطه نام حسین شد «با یک سلام صبح به ارباب بی کفن» روزم پُر از جوابِ سلام حسین شد 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
حالا که تیره‌روزم و قلبم مکدر است شب‌های من از اشک غم تو منور است تا بوده، روزی‌ام در این خانه بوده است تا هست دیدۀ من از این روضه‌ها تر است پیراهنم ز کودکی‌ام تا زمان مرگ از عطر سرخ سینه‌زنی‌ها معطر است حتی کنار جسم کفن‌پوشم ای حسین گریه برای تو ز همه کار خوش‌تر است وقت طواف هم ز غمت اشک ریختم آخر طواف و دیدۀ تر با صفاتر است جانم بگیر، گریه و سوز مرا مگیر این اشک شور، هدیۀ شیرین مادر است هر کس مرا شناخت، به نام شما شناخت «نوکر به عرش هم برود، باز نوکر است 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e