eitaa logo
آقای اجرا | سید احمد وحیدی
24.1هزار دنبال‌کننده
649 عکس
260 ویدیو
28 فایل
🙋سیداحمدوحیدی هستم (قاری،مداح،مجری) قراره این موارد رو خیلی ساده بهت اموزش بدم آموزش مداحی🎙 قرائت قرآن🤲🏻 ترحیم خوانی🖤 اجرا در عروسی مذهبی اگه سوال داشتی اینجام 👇 (آی دی ادمین پاسخگو) @malakoott
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃 به سلیمان پیامبر گفتند: آب حیات در اختیار توست می‌خواهی بنوش. سلیمان با بوتیمار در این باب مشورت کرد و بوتیمار عرض کرد: اگر فرزندان و دوستان هم از این آب بهره‌ای داشته باشند چه بهتر، وگرنه چه ثمر دارد این زندگی که هر چهار روزی فراق و مرگ یکی از عزیزان را دیدن؟ بگو به خضر که از عمر جاودانه تو را چه حاصل است بجز مرگ دوستان دیدن 🍃 🌺🍃 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
آنقدر  که  از  ماه  زمین  فاصله  دارد از  محضرتان  دورم  و    قلبم   گِله دارد خیره  شده  چشمم   به دعای سحر تو کِی  اهل   دلی   همچو   شما  نافله  دارد عشق تو مرا گوشه نشین کرده به هر جا آواره ی    روی   تو    مگر    حوصله  دارد برسفره ی  اِطعام شما چشم  به  راهم لطفی   به   گدایت   که   امید   صِله  دارد 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
(عج) عمر خود را همه با ياد تو  سَر خواهم کرد شب غم  را به خيال  تو سحر خواهم کرد وصف  خال   لب  زيبای   تو  مجنونم  کرد از پی  ِ ليلی ِ حُسن   تو   سفر  خواهم کرد بر در  ميکده ی عشق  تو  آيم  شب  و  روز لب خود  را  ز  مِی ناب  تو   تَر  خواهم کرد دوری  وصل   و   فراق   تو   کُند   محزونم غم  هجران تو  را   اشک  بصر خواهم  کرد گر  چه  هر  دَم  بزند  دشمن  تو  طعنه  ولی دلخوشم  زانکه نگه بر  تو  قمر  خواهم کرد گردش  چشم   سياهت   دلم  از  کف  برده عاقبت  بر  رُخ   ماه   تو   نظر  خواهم کرد هر طرف  مينگرم  جلوه ی  روی  مَه توست چشم  کوته  نظر از  پرده  به درخواهم کرد گر    بيايی   و    قدم   بر  رخ  من   بگذاری ديده را  فرش رهت  وقت گذر خواهم کرد 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
🙏 🌹خداوندا ظهورش دیرگردید بســی عاشــــق دراین ره پیــرگردید بحق مادرش زهرای اطهر  بحق فرق اکبر، حلق اصغر مهیاکن تو اسباب ظهورش منورکن تو گیتی را زنورش 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃﷽❃༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ 🇮🇷 ❤️ دور از تو باد چـشـم بد اندیش روزگار ایــران من همیشــه ات آزاد و اسـتوار خاکت مـــباد عرصه ی بیداد شب شود کارونمــان مبـاد که شـط العـــرب شود گیـرم تمـام ســال مُحَـــرَّم شود خاکت مباد یک وجبش کم شود 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
گرچه یک عمر من از دلبر خود بی‌خبرم لحظه‌ای نیست که یادش برود از نظرم نه که امروز بود دیـــــده من بر راهـش از همان روز ازل منتظــــــرم منتظــرم 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
🌱حکایت شخصی در تاریکی شب، در حال دعا با سوز و گداز الله الله می گفت شخصی نزد آن دعا کننده آمد و گفت: آن قدر الله الله می گویی و جواب نمی شنوی. چرا اصرار می کنی؟ این همه سوز و دعای بی اثر بس است. آن شخص ناامید و افسرده شد و دلش شکست. در عالم خواب حضرت خضر را دید که به او فرمود: چه شده الله الله نمی گویی مگر از راز و نیاز پشیمان شده ای؟ آن شخص گفت: آخر هر چه می گویم، جواب نمی شنوم، بنابراین ناامید شده ام. حضرت خضر فرمود: مگر باید جواب خدا را از در و دیوار بشنوی؟ همین که الله الله می گویی معنایش این است که جذبه ای خدایی ، تو را خوانده و از جانب معشوق تو را به خود کشانده است. نی، که آن الله تو، لبیک ماست آن نیاز و سوز و دردت، پیک ماست. ترس و عشق تو کمند لطف ماست زیر هر یا رب تو لبیکهاست. پس از این معانی و هشدار، فهمید آن ندا از شیطان است و نباید ناامید از حق شد که این الله الله دلیل راه یابی و پذیرش به آن درگاه است. ✅️کانال ترحیم خوانی🥀🖤 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
غروب جمعه رسید و نیامدی آقا قدم ز غصه خمید و نیامدی آقا غروب جمعه دوباره دلم گرفته بیا نسیم غصه وزید و نیامدی آقا دوباره باز گرفته دلم نگاهی کن به صد هزار امید و نیامدی آقا شبیه اشک سحر های مادرت زهرا ز دیده اشک چکید و نیامدی آقا هوای ابری قلبم دوباره بارانی است دلم دوباره تپید و نیامدی آقا عزیز فاطمه ، یابن العلوم و آثار گذشت وقت مَدید و نیامدی آقا غروب جمعه و جمعی هنوز منتظرند که جمعه طول کشید و نیامدی آقا و عده ای که دوباره اسیر معصیت اند دلم ز غصه رمید و نیامدی آقا چه پیرها که کنون زیر خاک خوابیدند و عاشقان جدید و نیامدی آقا رسید زینب و آقا خودت که می دانی چه صحنه ها که ندید و نیامدی آقا رسید زینب و بر تَلِّ زینبیه وای چقدر ناله کشید و نیامدی آقا رسید زینب و خنجر به روی حنجر بود سر از جلو نبرید و نیامدی آقا 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برگدای خانه اش معصومه؛عصمت میدهد دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد برکسی که خاک شد؛تاثیر ِتربت میدهد قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته شک ندارم اصلا او معصومه را نشناخته مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند با تکان چادرش کافر مسلمان می کند دست او باز است و زینب وار، احسان می کند خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد سالهای سال در چشم انتظاری سوخته در فراق روی بابا دیده بر در دوخته اسم زندان در دل او شعله ها افروخته گریه های بی صدا را از کسی آموخته خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده در یتیمی احترامش را نگه می داشتند دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند داغ بابا دید اما داغی مسمار نه کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد مادرش زهرا ولی در زیر یک در گیر کرد سینه زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد بعد بابا با رضا جان بیشتر مانوس شد ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد موسم ناقه سواری های او آغاز شد تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است در دیار بی کسی داغ برادر دیده است سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام کوچه واکردند مردم در میان ازدحام می رسید از هر طرف تنها صدای السلام شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام» چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است گیسوی آقام دست آن و این افتاده است بی طهارت ، دست ،گردان آیهٔ تطهیر شد بسته دسته قافله در حلقهٔ زنجیر شد باتکان نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد بارها با نیزه داری مست او درگیر شد داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
با صد امید دربه دَرِ خانه ات شدم  محتاج یک نگاه کریمانه ات شدم روز ازل، نگاه شما شد نصیبِ ما  از این سبب کبوتر آستانه أت شدم نانی که می خورم همه از برکت شماست  مدیون لطف آب و همان دانه أت شدم عشق رضا، چو ارثیه ای، از شما رسید  مدیونِ ارثِ کامل و جاودانه ات شدم شمع محبتی که به ما نور می دهی  از لطف یک نگاه تو، پروانه أت شدم هستی شفیعه ی همه در موسم جزا دست مرا بگیر، تو ای خواهر رضا وقتی میان صحن شما می زنم قدم  انگار در بهشت خدا می زنم قدم آری بَدَم ، ولی به هوای تو آمدم  با ذکر تو، به صحن و سَرا می زنم قدم در باز کن ، رسیده گدا تا کرم کنی کنج حرم به شوق عطا می زنم قدم فرقی که نیست بین حریم تو و رضا  پیش تو در کنار رضا می زنم قدم شب های جمعه در حرم با صفای تو  انگار بین کرببلا می زنم قدم بانو میان لطف و عطای شما گُمیم شکر خدا که زائر معصومه در قُمیم    باز آمدم زیارتِ بالا سَرِ شما  با دست خالی آمده ام بر دَر شما این روزها که غرق عزای تو عالَمی است  شد روضه خوان ماتم تو، نوکر شما امّا اگر که جان شما روی لب رسید  دستی نداشت نیّت آن معجر شما از روی بام که سنگی به تو نخورد  یا خیزران نخورد، لبِ سرور شما گیرم که زهر تاب و توانِ تو را گرفت  امّا نشد کبود، که بال و پَرِ شما تا آمدی نثــارِ شما شد ســلام ها کِی؟ سنگ برتو زد کسی از پشت بام ها قم از نگاه لطف تو بانو بها گرفت  با مهر تو وجود مراهم خدا گرفت شب های جمعه در حرَمَت غلغله به پاست  آری دوباره از تو کسی کربلا گرفت 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e
دستی دوباره سوی حرم می کشد مرا شکر خدا دوباره شدم زائر شما بی بی چقدر نور و صفا دارد این حرم دل را چه می برد طرف مشهد الرضا چرخی میان صحن و رواق و قدم قدم پایین پای می برد این واژه ها مرا وقتی که قاب چشم ترم شد ضریح تو مجنون و مست قافیه دم زد ز کربلا حس می کنم دوباره دلم پر گرفت و رفت آری زمان اذن دخول است و وهل أتی از این به بعد واژه به دادم نمی رسد تا دم زنم ز نای نی و سوز نینوا بی بی دوباره بال خیالم گشوده شد آری دوباره سوی حرم می کشد مرا 👉 https://eitaa.com/joinchat/3428122659C786854d92e