🌴ملاک اسلامی بودن یک حکومت،
رساندن جامعه به #جامعه_منهای_فقر است.
امام علی (ع)، کمتر از پنج سال خلافت کرد، و در این مدت کوتاه با وجود سه جنگ تحمیلی سخت و پر مشکل، و گرفتاری هایی بسیار که دشمنان مختلف و نفوذی های خطرناک معاویه می آفریدند، جامعه کوفه را به #جامعه_منهای_فقر رسانید.
او خود می فرمود: فقط کوفه در اختیار من است که می توانم در آن کار کنم...
📙 (نهج البلاغه، خطبه۲۵)
پس ملاک اسلامی بودن یک جامعه ،بنابر آیات و روایات و سیره عملی امام علی رسیدن به #منهای_فقر است. و جز چنین جامعه ای را، اسلامی خواندن، تجوز است؛ و اگر به ارزشهای ابدی اسلامی زیان برساند، جایز نیست.
پیامبر اکرم(ص) که می فرماید:
#فقر، دیوار به دیوار #کفر است؛ چگونه راضی می شود که در جامعه مطلوب اسلامی، #فقیر وجود داشته باشد!! تا چه رسد که #فقر و نیازمندی از سویی بیداد کند، و فاصله های معیشتی جهنمی از سویی دیگر؟!!
💡استاد محمد رضا حکیمی
📖حکومت اسلامی، ص۴۶
اندیشمند فقرستیز و مبارز ضدتبعیض
محمدرضا حکیمی نامدارترین متفکر تفکیکی قرن چهاردهم بود.
حکیمی از معدود روحانیونی بود که بسیار خوب مینوشت. سبکی خاص در نوشتن داشت، شیوا، بلیغ، انقلابی، بسیار اثرگذار و در عینحال عمیق و برخوردار از چارچوب فکری قدرتمند. من زمانی که متون مذهبی زیاد میخواندم از نوشتههای حکیمی بسیار لذت میبردم. قلمش با دیگران تفاوت معنیدار داشت.
بعدها وقتی با دیدگاههای پیتر سینگر در باب اخلاق فقر آشنا شدم، بیش از هر کسی یاد محمدرضا حکیمی افتادم. هیچ اندیشمند وطنی مانند حکیمی، به فقر به عنوان یک ابرمسئله نگاه نکرده است. هفتاد سال مبارزه او در یک کلیدواژه بسیار مهم خلاصه میشود: #منهای_فقر
حکیمی نه علامه بود، نه آیتالله بود، نه فیلسوف بود، نه فقیه بود و نه مفسر؛ او اندیشمند فقرستیز بود و مبارز ضد تبعیض. او برخلاف رویکرد عمومی اصحاب علوم انسانی، خود به هرچه گفت، عمل میکرد. کسی که میتوانست، در جایگاه رفیع قدرت بنشیند یا مدرسهای عریض و طویل و بیشمار مقلد و طرفدار داشته باشد، دهههای متمادی به کنج کتابخانه رفت و منتقد بیعدالتیها شد.
او جایزه فارابی را نپذیرفت و گفت؛ علوم انسانی باید برای خدمت به انسان، حفظ حقوق بشر و پاسداری از کرامت انسان باشد. حکیمی دانش خود را در خدمت فقرستیزی قرار داد و نجات #انسان_محروم را مهمترین وظیفه دین و مذهب دانست. او هرگز جامه عافیت نپوشید و مبارزه برای عادلت را واننهاد.
عدالت در اندیشه او انتزاعی، تعارف، مد و بازی سیاسی نبود. او به عدالت نگاه عینی داشت و به این دلیل با فقر مبارزه میکرد. او برخلاف بسیاری از همنسلان خود تا آخر بر عهد خود با آرمانهایش ایستاد و هرگز گذر زمان و «واقعیتها» او را با آرمان عدالت بیگانه نکرد. او تا همیشه انقلابی ماند.
حکیمی بسیار زیست اما هرگز افول نکرد و هرگز دچار تشتت فکری و برائت از گذشته خود نشد. او همیشه در اوج ماند و در آخرین دهه عمر خود، در اوج جولان هیولای فقر، بیش از گذشته مورد توجه نخبگان قرار گرفت. او بیدارگر اقالیم قبله بود. عاش سعیدا مات سعیدا.
#اصغر_زارع_کهنمویی
احمدی نژادی های انقلابی👇
@ahmdinzhadihaianghlabi
اندیشمند فقرستیز و مبارز ضدتبعیض
محمدرضا حکیمی نامدارترین متفکر تفکیکی قرن چهاردهم بود.
حکیمی از معدود روحانیونی بود که بسیار خوب مینوشت. سبکی خاص در نوشتن داشت، شیوا، بلیغ، انقلابی، بسیار اثرگذار و در عینحال عمیق و برخوردار از چارچوب فکری قدرتمند. من زمانی که متون مذهبی زیاد میخواندم از نوشتههای حکیمی بسیار لذت میبردم. قلمش با دیگران تفاوت معنیدار داشت.
بعدها وقتی با دیدگاههای پیتر سینگر در باب اخلاق فقر آشنا شدم، بیش از هر کسی یاد محمدرضا حکیمی افتادم. هیچ اندیشمند وطنی مانند حکیمی، به فقر به عنوان یک ابرمسئله نگاه نکرده است. هفتاد سال مبارزه او در یک کلیدواژه بسیار مهم خلاصه میشود: #منهای_فقر
حکیمی نه علامه بود، نه آیتالله بود، نه فیلسوف بود، نه فقیه بود و نه مفسر؛ او اندیشمند فقرستیز بود و مبارز ضد تبعیض. او برخلاف رویکرد عمومی اصحاب علوم انسانی، خود به هرچه گفت، عمل میکرد. کسی که میتوانست، در جایگاه رفیع قدرت بنشیند یا مدرسهای عریض و طویل و بیشمار مقلد و طرفدار داشته باشد، دهههای متمادی به کنج کتابخانه رفت و منتقد بیعدالتیها شد.
او جایزه فارابی را نپذیرفت و گفت؛ علوم انسانی باید برای خدمت به انسان، حفظ حقوق بشر و پاسداری از کرامت انسان باشد. حکیمی دانش خود را در خدمت فقرستیزی قرار داد و نجات #انسان_محروم را مهمترین وظیفه دین و مذهب دانست. او هرگز جامه عافیت نپوشید و مبارزه برای عادلت را واننهاد.
عدالت در اندیشه او انتزاعی، تعارف، مد و بازی سیاسی نبود. او به عدالت نگاه عینی داشت و به این دلیل با فقر مبارزه میکرد. او برخلاف بسیاری از همنسلان خود تا آخر بر عهد خود با آرمانهایش ایستاد و هرگز گذر زمان و «واقعیتها» او را با آرمان عدالت بیگانه نکرد. او تا همیشه انقلابی ماند.
حکیمی بسیار زیست اما هرگز افول نکرد و هرگز دچار تشتت فکری و برائت از گذشته خود نشد. او همیشه در اوج ماند و در آخرین دهه عمر خود، در اوج جولان هیولای فقر، بیش از گذشته مورد توجه نخبگان قرار گرفت. او بیدارگر اقالیم قبله بود. عاش سعیدا مات سعیدا.
#اصغر_زارع_کهنمویی
احمدی نژادی های انقلابی👇
@ahmdinzhadihaianghlabi
اندیشمند فقرستیز و مبارز ضدتبعیض
محمدرضا حکیمی نامدارترین متفکر تفکیکی قرن چهاردهم بود.
حکیمی از معدود روحانیونی بود که بسیار خوب مینوشت. سبکی خاص در نوشتن داشت، شیوا، بلیغ، انقلابی، بسیار اثرگذار و در عینحال عمیق و برخوردار از چارچوب فکری قدرتمند. من زمانی که متون مذهبی زیاد میخواندم از نوشتههای حکیمی بسیار لذت میبردم. قلمش با دیگران تفاوت معنیدار داشت.
بعدها وقتی با دیدگاههای پیتر سینگر در باب اخلاق فقر آشنا شدم، بیش از هر کسی یاد محمدرضا حکیمی افتادم. هیچ اندیشمند وطنی مانند حکیمی، به فقر به عنوان یک ابرمسئله نگاه نکرده است. هفتاد سال مبارزه او در یک کلیدواژه بسیار مهم خلاصه میشود: #منهای_فقر
حکیمی نه علامه بود، نه آیتالله بود، نه فیلسوف بود، نه فقیه بود و نه مفسر؛ او اندیشمند فقرستیز بود و مبارز ضد تبعیض. او برخلاف رویکرد عمومی اصحاب علوم انسانی، خود به هرچه گفت، عمل میکرد. کسی که میتوانست، در جایگاه رفیع قدرت بنشیند یا مدرسهای عریض و طویل و بیشمار مقلد و طرفدار داشته باشد، دهههای متمادی به کنج کتابخانه رفت و منتقد بیعدالتیها شد.
او جایزه فارابی را نپذیرفت و گفت؛ علوم انسانی باید برای خدمت به انسان، حفظ حقوق بشر و پاسداری از کرامت انسان باشد. حکیمی دانش خود را در خدمت فقرستیزی قرار داد و نجات #انسان_محروم را مهمترین وظیفه دین و مذهب دانست. او هرگز جامه عافیت نپوشید و مبارزه برای عادلت را واننهاد.
عدالت در اندیشه او انتزاعی، تعارف، مد و بازی سیاسی نبود. او به عدالت نگاه عینی داشت و به این دلیل با فقر مبارزه میکرد. او برخلاف بسیاری از همنسلان خود تا آخر بر عهد خود با آرمانهایش ایستاد و هرگز گذر زمان و «واقعیتها» او را با آرمان عدالت بیگانه نکرد. او تا همیشه انقلابی ماند.
حکیمی بسیار زیست اما هرگز افول نکرد و هرگز دچار تشتت فکری و برائت از گذشته خود نشد. او همیشه در اوج ماند و در آخرین دهه عمر خود، در اوج جولان هیولای فقر، بیش از گذشته مورد توجه نخبگان قرار گرفت. او بیدارگر اقالیم قبله بود. عاش سعیدا مات سعیدا.
#اصغر_زارع_کهنمویی
احمدی نژادی های انقلابی👇
@ahmdinzhadihaianghlabi
اندیشمند فقرستیز و مبارز ضدتبعیض
محمدرضا حکیمی نامدارترین متفکر تفکیکی قرن چهاردهم بود.
حکیمی از معدود روحانیونی بود که بسیار خوب مینوشت. سبکی خاص در نوشتن داشت، شیوا، بلیغ، انقلابی، بسیار اثرگذار و در عینحال عمیق و برخوردار از چارچوب فکری قدرتمند. من زمانی که متون مذهبی زیاد میخواندم از نوشتههای حکیمی بسیار لذت میبردم. قلمش با دیگران تفاوت معنیدار داشت.
بعدها وقتی با دیدگاههای پیتر سینگر در باب اخلاق فقر آشنا شدم، بیش از هر کسی یاد محمدرضا حکیمی افتادم. هیچ اندیشمند وطنی مانند حکیمی، به فقر به عنوان یک ابرمسئله نگاه نکرده است. هفتاد سال مبارزه او در یک کلیدواژه بسیار مهم خلاصه میشود: #منهای_فقر
حکیمی نه علامه بود، نه آیتالله بود، نه فیلسوف بود، نه فقیه بود و نه مفسر؛ او اندیشمند فقرستیز بود و مبارز ضد تبعیض. او برخلاف رویکرد عمومی اصحاب علوم انسانی، خود به هرچه گفت، عمل میکرد. کسی که میتوانست، در جایگاه رفیع قدرت بنشیند یا مدرسهای عریض و طویل و بیشمار مقلد و طرفدار داشته باشد، دهههای متمادی به کنج کتابخانه رفت و منتقد بیعدالتیها شد.
او جایزه فارابی را نپذیرفت و گفت؛ علوم انسانی باید برای خدمت به انسان، حفظ حقوق بشر و پاسداری از کرامت انسان باشد. حکیمی دانش خود را در خدمت فقرستیزی قرار داد و نجات #انسان_محروم را مهمترین وظیفه دین و مذهب دانست. او هرگز جامه عافیت نپوشید و مبارزه برای عادلت را واننهاد.
عدالت در اندیشه او انتزاعی، تعارف، مد و بازی سیاسی نبود. او به عدالت نگاه عینی داشت و به این دلیل با فقر مبارزه میکرد. او برخلاف بسیاری از همنسلان خود تا آخر بر عهد خود با آرمانهایش ایستاد و هرگز گذر زمان و «واقعیتها» او را با آرمان عدالت بیگانه نکرد. او تا همیشه انقلابی ماند.
حکیمی بسیار زیست اما هرگز افول نکرد و هرگز دچار تشتت فکری و برائت از گذشته خود نشد. او همیشه در اوج ماند و در آخرین دهه عمر خود، در اوج جولان هیولای فقر، بیش از گذشته مورد توجه نخبگان قرار گرفت. او بیدارگر اقالیم قبله بود. عاش سعیدا مات سعیدا.
#اصغر_زارع_کهنمویی
احمدی نژادی های انقلابی👇
@ahmdinzhadihaianghlabi