🌴💢🌴حضرت کریم
امشب باز هم به یاد این شعر افتادم و صدای پای یأس را در کنار گوشم شنیدم: گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحبخانه چیست؟
🌴💢🌴آقا! بعد از این همه گدایی، حالا که دستم خالی است، همچنان باید تقصیر را در خودم جستجو کنم. یعنی هنوز هم گدای کاملی نشدم برای تو و پایم در گل کاهلی مانده است؟
🌴💢🌴چه کار باید کرد که نکردهام؟ چگونه باید باید التماس کنم؟ نالهام کوتاه است و فریادم نارسا و هنوز تو ردپای اضطرار را روی دلم ندیدهای؟ بیچارگی را با کدام واژهها باید فریاد بزنم؟ یعنی هنوز جز تو به کسی دیگر امید بستهام؟ این قدر حماقت به من میآید؟
باشد، قبول کاهلی از من است؛ ولی اگر این کاهلی تا عمر دارم با من باشد، تکلیف چیست؟ من از خودم ناامیدم؛ ولی بارها گفتهام که میترسم یأس از خویش به ناامیدی از تو مبدّل شود. نگفتم که بدانی، گفتم که دلم را آرام شود. بگذار این را هم بگویم تا آرامتر شوم. قصد جسارت در میان نیست؛ دلم کوچک است و تاب ندارد: من هر چه قدر هم که گدای کاهل باشم، تو کریم کاملی هستی. کاهل بودن من را کامل بودن تو جبران نمیکند؟
شبت بخیر حضرت کریم!
#بهانه_بودن🌴💎🌹💎🌴
#محسن_عباسی_ولدی 🌴💢🌴