شهیده مریم فرهانیان
تولد: آبادان _ ۱۳۴۲
شهادت: آبادان _ ۱۳۶۳
مزار: گلزار شهدای آبادان
خودسازی را قبل از انقلاب و با برنامه خودسازی امام خمینی شروع کرد. سکوت جزو برنامه اش بود و برای ترک گناه می بایست حرف زدنش را به حداقل می رساند. با خودش خلوت می کرد و سکوت و خلوت اش را هم دوست داشت. البته ذاتا هم آدم کم حرفی بود. اگر هم حرفی می زد، بوی دروغ یا غیبت نداشت. حرفش حرف خودسازی بود. عاشق کتاب های شهید دستغیب بود و از همه بیشتر کتاب اوج و ریای شهید. شاید بیشتر از ده بار خوانده بود. شیفته سوره قیامت هم بود. حظ میکردم، وقتی مینشست و با صوت قشنگش برایم میخواند. یک بار به شوخی بهش گفتم « تو که اسمت مریم باید سوره مریم رو دوست داشته باشی!» گفت «سینه! دوست دارم هر کجای دنیا بودم این سوره رو برام هدیه کنی.» همیشه برایم سوال بود چه ربطی ب این کتاب عجب و ریای شهید دستغیب و سوره قیامت است که مریم اول قیامت را می خواند و بعد کتاب عجب و ریا را.
توی هوای گرم و شرجی آبادان و در فصل خرما پزان روزه اش ترک نمی شد، افطار و سحر شد یک تکه نان بود و خرما. چشمان گود رفته و رنگپریده اش نشان بیداری های شبانه و روزهداری روزش بود. به حالش غبطه میخورم. میگفتم « اینقدر نگران نباش! برادر شهید از ازت شفاعت می کنه.» میگفت «نه، می خوام تو اون دنیا چراغ دست خودم باشه، به امید کسی نمیشه نشست.»
راوی: سنیه سامری
#خودسازی_ به_ سبک_ شهدا😍
🌺@aiealzoe🌺
شهید مهدی جعفریان
تولد: خراسان رضوی، خلیل آباد _ ۱۳۴۲/۱۲/۴
شهادت : عملیات کربلای۳! ارتفاعات قلاویزان
مزار: خلیل آباد
مسجدی بود، از آن مسجدی های قدیمی. آسمان هم به زمین میآمد باید میرفت و نمازش را به جماعت در مسجد میخواند.
هنوز انقلاب نشده بود. چند روزی میدیدم قبل از وقت نماز میرود مسجد و دیرتر از همیشه برمیگردد. کنجکاو شدم. یک روز تعقیبش کردم ببینم کجا میرود. از خانهمان تا مسجد دو مسیر بود، مسیر اصلی که از خیابان میگذشت و مسیر فرعی که به کوچه و پس کوچه میرسید. متوجه شدم در مسیر اصلی یک تعمیرگاه لوازم صوتی باز شده که صاحبش برای امتحان کردن ضبطهای تعمیر شده، داخلشان نوار ترانه میگذارد. روشن که میکرد خیابان پر میشد از صدا، تا چند متری دکانش هم شنیده میشد. مهدی هم برای نشنیدن صدای آهنگ ترانه مسیرش را فرعی می کرد وراهش را طولانی.
#خودسازی_ به_ سبک_ شهدا
🌺@aiealzoe🌺