#قصه_شب
😳 داستان سارا و یارا
سارا، دانشجوی سال آخر ادبیات انگلیسی، درگیر پروژهای سخت بود که تمام نمرهاش به اون بستگی داشت.
ساعتها اینترنت رو شخم زده بود، دریغ از نتیجه به دردبخور؛ درمانده و خسته، لپتاپش را بست.
"ای کاش یکی بود؛ کمکم کنه..."
زیر لب با خودش میگفت
یهو یاد اپلیکیشنی افتاد که چند روز پیش نصب کرده بود. اسم اپ "یارا" بود؛ یک مدل زبانی پیشرفته.
با تردید بازش کرد و نوشت: "چطور میتونم یه مقاله درباره نقش آواهای زبانی پروتستانها در ادبیات انگلیسی بنویسم؟"
در کمتر از چند ثانیه، یارا پاسخ داد:
"برای شروع، میتونیم یک ساختار کلی تنظیم کنیم. موضوع خاصی مد نظرتونه؟"
سارا متعجب به گوشی نگاه میکرد. هر سوالی که میپرسید، یارا جواب که میداد؛ هیچ، ایدههای خلاقانهای هم پیشنهاد میداد.
آخر شب، مقالهای داشت که باورش نمیشد خودش نوشته .
می خندید و می گفت:
"این دیگه رویا نیست؛ واقعیته!"
👇 بیاین پست بعدی
#هوش_مصنوعی
#مفاهیم_هوش_مصنوعی
🎯 مدرسه سواد هوش مصنوعی ایران
درگاه درک و خلق آینده ا @ailitiran