eitaa logo
[ عجیب ولی واقعی ]
8.2هزار دنبال‌کننده
42.6هزار عکس
13.2هزار ویدیو
39 فایل
خدایا جهان را پادشاهی توراست... ✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ᠀᠀ ܟ߭ܠ‌ߊ‌ࡅ࡙ܨ ܭܘ ࡅ߲ߺߐ ࡄ݅ܝܠ‌ࡅߺ߳ࡉ ࡏߊ‌ܦ߭ࡅ࡙ܚܚࡅߺ߳ࡉ! 🔴 تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/1871446027C496dce5861 • • • • • •
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟 یه کیــــ🌈ـــوت و 🌟 و یه رو رویــــ🌈ـــایی داریــــــــ🙃ــ بعد از ورود به پیج🌟 https://eitaa.com/joinchat/3052667159C3dec95ee74
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه... بیست سالم بود که به عقد پسرخاله م دراومدم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله م زندگی کنیم،شب عروسی یک ساعت بعد از رفتن مهمونها شوهرم از پیش من رفت تو خاله و تا صبح برنگشت... وقتی از خاله علتش رو پرسیدم بهم گفت تو... 😰👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
1.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... بیست سالم بود که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم با اجازه دادگاه منو به عقد پسرخاله م درآورد. من واقعا بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! 😰 تا صبح منتظرش موندم اما برنگشت😔، وقتی هم از خاله علتش رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو... 😰👇 https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
2.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... بیست سالم بود که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم با اجازه دادگاه منو به عقد پسرخاله م درآورد. من واقعا بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! 😰 تا صبح منتظرش موندم اما برنگشت😔، وقتی هم از خاله علتش رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو... 😰👇 https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
1.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... کم سن بودم که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم با اجازه دادگاه منو به پسرخاله‌م درآورد. من واقعا بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله‌م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! 😰 تا صبح منتظرش موندم امابرنگشت😔، وقتی هم از خاله علتش رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو... 😰👇 https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
1.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... کم سن بودم که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم با اجازه دادگاه منو به پسرخاله‌م درآورد. من واقعا بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله‌م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمونها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! 😰 تا صبح منتظرش موندم امابرنگشت😔، وقتی هم از خاله علتش رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو... 😰👇 https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
3.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... کم سن بودم که عاشق پسرخاله م شدم و عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم با اجازه دادگاه منو به درآورد. نابودی عشق بین ما از شب عروسی شروع شد. یک ساعت بعد از رفتن مهمونها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! تا صبح منتظرش موندم اما برنگشت، وقتی هم از خاله علتش رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو... 😰👇 https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
1.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... کم سن و سال بودم که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم بدون اطلاع ازش با اجازه دادگاه منو به عقد پسرخاله م درآورد. من واقعا بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! 😰 تا صبح منتظرش موندم اما برنگشت😔، وقتی هم از خاله علتش رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو... 😰👇 https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
1.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... کم سن و سال بودم که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم بدون اطلاع ازش با اجازه دادگاه منو به عقد پسرخاله م درآورد. من واقعا بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! 😰 تا صبح منتظرش موندم اما برنگشت😔، وقتی هم از خاله رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو... 😰👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1783824717C85cf54a460
هدایت شده از تبلیغات همسران💓
1.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... کم سن و سال بودم که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم بدون اطلاع ازش با اجازه دادگاه منو به عقد پسرخاله م درآورد. من واقعا بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! تا صبح منتظرش موندم اما برنگشت، وقتی هم از خاله رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو........ https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf