1.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه چیزی که باعث عاقبت بخیری میشه ☝️☝️☝️
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
16.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببین با پیراهن آقا چی دوخت🥰🥰🥰🥰
ما رو به دوستانتون معرفی کنید👇
🌱🌱🌱
805.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🌼🍃
✍یه روزایی هست
آدم انقدر حالش خوبه که هیچ اتفاقی
نمیتونه حال خوبشو خراب کنه
از این روزا واسه همتون آرزو میکنم ...🍁🍂🧡☕
🍃🌼🍃
لینک کانال و آیدی ادمین یاس👇
@AAddmiiiinn
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
05 - 05.mp3
زمان:
حجم:
455.8K
*🍃🍃🍃🌼🍃
خواهریا شبها قبل از خواب خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌
🌸 آیه الکرسی 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃
🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃
🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا
أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃
❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
🌈 رنگارنگ🌈
#در_جستجوی_آرامش #گلاویژ رفتم پایین که دیدم عماد ازماشین پیاده شده و به در ماشینش تکیه داده! با دی
#در_جستجوی_آرامش
#گلاویژ
کم کم چشم هام گرم خواب شد و نفهمیدم کی خوابم برد..
باتابش نور مستقیم آفتاب توی چشمم، چشم هامو باز کردم و با بدخلقی خطاب به خورشید گفتم:
_ای بابا چه خبرته این همه نور؟ خودتم هلاک نکنی همه میفهمن خورشیدی والا!
یه دفعه یادم اومد کنار عمادم وتوی ماشین تشریف دارم!
دستمو جلوی دهنم گذاشتم و باخجالت نگاهش کردم!
خندید و باحالت بامزه ای گفت:
_چه خبره دختر با خورشیدم دعوا داری؟
خجالت زده خندیدم وگفتم:
_نمیدونم چرا توخواب بد اخلاق میشم!
میون حرفش پریدم
_ واسه من بداخلاق نشی ها!
_اگه قول بدی همیشه موقع بازشدن چشم هام تورو ببینم منم قول میدم تموم روزو خوش اخلاق باشم!
لبخندی زدم به رو به رو خیره شدم واومدم چیزی بگم که نگاهم به تابلوی کنار جاده و اسم بابل افتاد..
_وا؟ این چرا نوشته بابل ۲۵کیلو متر؟ مگه ما تبریز نمیرفتیم؟
بدون اینکه نگاهشو از جاده بگیره گفت:
_اول میریم شمال یه کاری دارم فرداش میریم تبریز!
_بعداز اینکه اون انگشتر رو توی دستت کردم تصمیم گیرتو منم، فقط من، نه بهارو نه هیچکس دیگه!
_میدونم.. خب.. خب.. اونم خواهرمه تنها کسی که تودنیا دارم!
دیدم داره بداخلاق میشه خودمو به سمتش کشیدم وگونه شو بوسیدم وگفتم:
_تو خود همون دنیایی! همه دنیا ودلیل نفس کشیدنم!
╔═🍃♥️🍃══════╗
@ajayeb_rangarangg
╚══════🍃♥️🍃═╝
2.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ﭘﯿﺮﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻤﻌﯽ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﺮﺍﻧﺪ،
ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻀﺎﺭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ،
ﻫﻤﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ.....
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺍﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﻄﯿﻔﻪ
ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﻀﺎﺭ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ....
ﺍﻭ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪ.
ﺍﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ
ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺍﯼ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺑﺨﻨﺪﯾﺪ،
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ
ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ
ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﺪ؟
🪴🌳🌞🌿🪴🌳🌞🌿