#حکایت_های_سعدی
#حکایت_دهم
#دانشمندی را دیدم به کسی #مبتلا شده و رازش برملا افتاده جور فراوان بردی و #تحمل بی کران کردی. باری به #لطافتش گفتم دانم که ترا در مودت این منظور علتی و بنای محبت بر #زلتی نیست، با وجود چنین معنی لایق قدر علما نباشد خود را متهم گردانیدن و جور بی ادبان بردن. گفت ای یار دست عتاب از دامن روزگارم بدار، بارها درین مصلحت که تو بینی اندیشه کردم و صبر بر #جفای او #سهلتر آید همی که صبر از دیدن او و حکما گویند: دل بر مجاهده نهادن آسانتر است که چشم از مشاهده بر گرفتن
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org