#ماجراهای_من_مایک_و_آقایTeacher
#قسمت_هشتاد_و_هفتم
# شاگرد : استاد خدایی سوالهای #امتحان خیلی سخت بود با #مکافات #جواب دادم ولی بعد امتحان از دست مایک اینقدر خندیدم که سختی #امتحان یادمون رفت
#استاد: بگو ببینم چی شده باز؟ انشالله همیشه بخندی
#شاگرد:یکی از سوالها خیلی سخت بود بعد امتحان داشتیم در موردش حرف میزدیم یهو مایک گفت:
It was #as_clear_as_mud
ما مغزمون هنگ کرد آخه یعنی چی که میگه سوال به شفافی گِل است؟ گِل مگه شفافه؟ تازه #شفاف هم باشه سوالی که مورد #بحث ما بود اصلا #شفاف_نبود والا خیلی هم #گیج کننده بود
#استاد: خب اینکه میگی سوال #گنگ بود که البته درست نیست چون سوالش سخت نبود ولی اون مایک دوستت هم مثل تو فکر میکرده و فکر میکرده که سوال #گُنگ بوده اون #اصطلاح هم که بکار برده همین معنی میده و منظورش این بوده که سوال #گنگ بوده
#شاگرد: این خارجیها کلا انگار نمیتونن #درست حرف بزنن والا وقتی مایک اینو گفت ما مُردیم از #خنده
#استاد: من از دست تو کجا برم #راحت شم ؟ برو بچه برو درس بخون بجای این حرفها
#شاگرد:#شرمنده استاد با اجازه من فعلا برم یه جا که جلو چشمتون نباشم
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
#آموزش_زبان
لینک کانال 👈 @ajs_org