eitaa logo
(راهی بسوی تکامل)
392 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
22.9هزار ویدیو
531 فایل
🌷اکبررحیمی 🌱(خیلی زود دیرمیشه):🌱 اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی،اعمال ونماز های تاکید شده،داستانهای مذهبی وبه اشتراک گذاش
مشاهده در ایتا
دانلود
32.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬شاهکاری زیبا و بسیار دلنشین ویژه فاطمیه🖤 🎼 گلدار ... 🎤 حاج محمود کریمی 🔺به همراه زیرنویس عربی (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
24.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬ماجرای دعای مادر در حرم علیه السلام 🎼با روایت گری صابر خراسانی 🍃 پیشنهاد ویژه برای دانلود (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
doua pedar-madar[karballa.ir].mp3
4.82M
❤️ داســـتان ❤️ 👌احترام به پدر و مادر. 🌹حتما این داستان رو گوش کنید. ❣برای دوستانتون بفرستید اگر حال و هواتون عوض شد مارو هم دعا کنید.یاعلی (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
13.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 بیان ماجرای وهب نصرانی و معجزه حضرت امام حسین (ع) 🎼با روایت گری صابر خراسانی 🍃 پیشنهاد ویژه برای دانلود علیه السلام (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرائت روزانه فراموش نشود .  (س) می فرماید: که فرمودند : خیر و برکت شما با خواندن افزایش می یابد (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
@karballa_ir - سید مجید بنی فاطمه (2).mp3
6.93M
🎧 فاطمیه 🎼 ریحانه 🎤 سید مجید بنی فاطمه 🎶 گلچین برترین نوحه ها و نماهنگ ها (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
چادر گلدارت.mp3
8.58M
🎼نماهنگ شنیدنی چادر گلدار 🔺با شنیدن این قطعه قطعا حال خوبی به شما دست میده👌 🎤 حاج محمود کریمی (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
14.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 اسناد حمله به خانه حضرت زهرا (س) با سند صحیح از کتب اهل سنت (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤کلیپ اگه مادر نباشه... 👤حاج‌سیدمجید بنی_فاطمه 🖤ایام شهادت حضرت_زهرا▪️ ‌‌‌‌‌‌‌‌(راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520
🔑🔓مکافات اعمال ( بخش دوم ) 🔓🔑 « یکی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط نقل می کند: مهندسی بود بساز و بفروش. صد دستگاه ساختمان ساخته بود، ولی به دلیل بدهکاریِ زیاد، شرایط اقتصادی بدی داشت. حکم جلبش را گرفته بودند. به منزل پدرم آمد و گفت: نمی‌توانم به خانه‌ام بروم، خود را پنهان می‌کنم تا کسی مرا نبیند. شیخ با یک توجه فرمود: برو خواهرت را راضی کن! مهندس گفت: خواهرم راضی است، شیخ فرمود: نه! مهندس تأملی کرد و گفت: بله، وقتی پدرم از دنیا رفت ارثیه‌ای به ما رسید. هزار و پانصد تومان سهم او می‌شد، یادم آمد که نداده‌ام. رفت و برگشت و گفت: پنج هزار تومان دادم به خواهرم و رضایتش را گرفتم. پدرم سکوت کرد و پس از توجهی فرمود، می‌گوید: هنوز راضی نشده. خواهرت خانه دارد؟ مهندس گفت: نه، اجاره نشین است. فرمود: برو و یکی از بهترین خانه‌هایی را که ساخته‌ای به نامش کن و به او بده، بعد بیا ببینم چکار می‌شود کرد. مهندس گفت: جناب شیخ ما دو شریک هستیم چگونه می‌توانم؟ شیخ فرمود: بیش از این عقلم نمی رسد، چون این بندۀ خدا هنوز راضی نشده است. بالاخره آن شخص رفت و یکی از آن خانه‌ها را به نام خواهرش کرد و اثاثیه او را در آن خانه گذاشت و برگشت. شیخ فرمود: حالا درست شد. فردای همان روز چند تا از آن خانه‌ها را فروخت و از گرفتاری نجات پیدا کرد. » [ کیمیای محبت، ص۱۲۴ ] « حکم اعدام چند نفر از جمله جوانی صادر شده‌ بود. بستگان او نزد شیخ می‌روند و با التماس چاره‌ای می‌جویند، شیخ رجبعلی خیاط می‌گوید: گرفتار مادرش است. نزد مادر وی رفتند، مادر گفت: هر چه دعا می‌کنم بی نتیجه است. گفتند: جناب شیخ فرموده است كه شما از او دلگیر هستید. گفت: درست است، پسرم تازه ازدواج کرده بود. روزی پس از صرف غذا سفره را جمع کردم و ظرفها را در سینی گذاشتم و به عروسم دادم تا به آشپزخانه ببرد. پسرم سینی را از دست او گرفت و به من گفت: برای شما کنیز نیاورده‌ام! سرانجام مادر رضایت داد و برای رهاییِ فرزندش دعا کرد. روز بعد اعلام کردند: اشتباه شده و آن جوان آزاد شد. » [ تنديس اخلاص، ص۶۷ ] « یکی از تجّار بازار، ورشکست شد و از وضع نابسامان خود می نالید. با اصرار دوستش نزد شیخ رجبعلی خیاط رفت. پس از توضیحات تاجر، شیخ در حالی که سرش را پایین انداخته بود، فرمود: تو آدم بی رحمی هستی. چهار ماه است که شوهر خواهرت از دنیا رفته و تو تا حالا سراغ خواهرت و بچه هایش نرفته ای. گرفتاریِ تو از این جهت است. تاجر گفت: با هم اختلاف داریم. شیخ فرمود: ریشۀ مشکلات تو آنجاست. حال خود می دانی. تاجر مقداری وسایل منزل خرید و به خانۀ خواهرش رفت و آشتی کردند و بعد از مدتی مشکلش حل شد. » [ کیمیای محبت، ص۱۲۵ ]
🔑🔓مکافات اعمال ( بخش اول ) 🔓🔑 « يك نفر سرش ضربه ای خورد و شکست . شیخ رجبعلی خیاط وقتی او را دید، گفت : در كارخانه بچه اي را اذيت كرده اي و اگر از او رضايت نگيري، قضيه دنباله دارد. آن مرد تاييد مي كند و مي گويد: پسر صاحب كارخانه ايراد نامربوطي گرفته بود كه به او گفتم: مگر فضولي ؟! شب هم كه براي گرفتن دستمزد رفته بودم دلخور شدم و پسرك را به گريه انداختم. شيخ فرمود: بيخود براي شما گرفتاري پيش نمي آيد. » [ تنديس اخلاص، ص ۶۶ ] یكی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط به نام آقای مؤمنی می‌گفت: من دستم زخم شده ‌بود، رفتم خدمت جناب شیخ، گفت: مؤمنی دستت چه شده !؟ گفتم: با آهن بریده. شیخ گفت: می‌دانی چرا این طور شده؟ برای اینكه دختر كوچولویت را دعوا كردی و توی اتاق انداختی و به مادرش گفتی؛ تا من نگفتم بیرون نیاید. آقای مؤمنی می‌گفت: من با تعجب به جناب شیخ گفتم: من او را نزدم! جناب شیخ گفت: اگر زده بودی كه بدتر می‌شد. بعد اضافه كرد: حالا می‌روی یك چادر كوچولو با اسباب بازی برایش می‌خری تا او دست‌های كوچكش را بالا كند و بگوید: ای خدا، من از سر تقصیرات پدرم گذشتم. » [ کیهان فرهنگی، شماره۲۰۶ ] « یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط نقل می کند: روزی همسرم تب شدیدی کرد و مجبور شدم او را به بیمارستان ببرم و آن موقع هزینۀ زیادی صرف کردم. باز هم خوب نشد و دوباره به بیمارستان دیگری رفتیم و باز هم خوب نشد. نگران بودم. روزی که همسرم هم در ماشین بود،جناب شیخ رجبعلی خیاط را سوار ماشین خودم کردم وگفتم: آقاجان، ایشان همسرم هستند که گفتم تب دارند. شیخ نگاهی کردند و به او فرمودند: خانم، بچه را که این طور نمی زنند، استغفار کن. از دل بچه در بیاور و دلش را به دست بیاور، خوب می شوی. همین کار را کردیم و خوب شد. همسرم کودک را به خاطر ادرار کردن در منزل آن چنان کتک زده بود که نزدیک بود نفس بچه بند بیایید. » [ کیمیای محبت، ص۱۲۱ ] « در منزل یکی از ارادتمندان شیخ رجبعلی خیاط، چند نفر از اداره دارایی خدمت ایشان می‌رسند. یکی از آنها اظهار می‌دارد که بدنم مبتلا به خارش شده و خوب نمی‌شود؟ شیخ پس از توجهی فرمود: زن علویه‌ای را اذیت کرده‌ای. آن شخص گفت: آخه این‌ها آمده‌اند پشت میز نشسته‌اند بافتنی می‌بافند، تا حرفی هم به آنها می ‌زنیم گریه می کنند! معلوم شد که آن زن علویه در ادارۀ آنها شاغل بوده و او با گفتار خود آن زن را آزرده است. شیخ فرمود: تا او راضی نشود، بدن شما بهبود نمی‌یابد. » [ کیمیای محبت، ص۱۲۸] مشابه این داستان را یکی دیگر از شاگردان شیخ نقل کرده ‌است. او می‌گفت: « در حیاط منزل یکی از دوستان در حضور شیخ نشسته بودیم. یک صاحب منصب دولتی هم که در جلسۀ شیخ شرکت می‌کرد نشسته بود. او که به دلیل بیماری پایش را دراز کرده ‌بود،رو به شیخ کرد و گفت: جناب شیخ! من سه سال است به این پا درد مبتلا شده‌ام و هر کاری می‌کنم نتیجه ندارد و دارو‌ها کار ساز نیست. شیخ مطابق شیوه همیشگی از حاضران خواست یک سوره حمد بخوانند. آنگاه توجهی کرد و فرمود: این درد پای شما از آن روز پیدا شد که زن ماشین نویسی را به دلیل این که نامه را بد ماشین کرده‌ است، توبیخ کردی و سر او داد زدی. او زنی علویه بود، دلش شکست و گریه کرد. اکنون باید بروی و او را پیدا کنی و از او دلجویی کنی تا پایت درمان شود. آن مرد گفت: راست می‌گویی، آن خانم ماشین ‌نویس اداره بود که من سرش داد کشیدم و اشکهایش درآمد. » [ تنديس اخلاص، ص۶۲]
🔰تمام حقیقت انسان 🔹امام خمینی(ره): فاطمه زهرا(س) یک زن معمولی نبوده است. یک زن روحانی ، یک زن ملکوتی ، تمام حقیقت زن ، تمام حقیقت انسان . او زن معمولی نیست ، او موجودی ملکوتی است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است. (راهی بسوی تکامل) ایتا https://eitaa.com/akbarrahimi520