#بشارت_امام_باقر_علیه_السلام
👈🏼👈🏼 مولف جلیل القدر کتاب کافی، مرحوم کلینی (م ۳۲۹ق) در روضه کافی جریانی را از امام باقر علیهالسلام نقل می کند که برای شیعیان و ارادتمندان به آن حضرت بسیار گوارا و نوید بخش است.☀️
🌿راوی این روایت حَكَمِ بْنِ عُتَیْبة است. او میگوید: در خدمت امام باقر علیه السّلام بودم و اطاق آكنده از جمعیّت بود.
👨🦳ناگاه پیرمردى كه بر عصاى خود تكیه داشت، پیش آمد تا به در اطاق ایستاد.
عرض کرد:
السلام علیك یا ابن رسول الله و رحمة الله و بركاته و بعد سكوت كرد.
امام پاسخ داد:
علیك السلام و رحمة الله و بركاته.
🌿بعد پیرمرد رو كرد به سایر جمعیت كه در آنجا بودند و به آنها نیز سلام کرد. همه جواب سلامش را دادند.
در این موقع رو به جانب حضرت نمود و گفت:
یا ابن رسول الله مرا نزدیك خود بنشان فدایت شوم.
❤️به خدا سوگند من شما و كسى كه شما را دوست داشته باشد را دوست دارم و این علاقه برای مطامع دنیایی نیست.
با دشمن شما دشمنم و از او كناره مى گیرم و به خدا سوگند این نفرت و دشمنی نیز بواسطه اختلاف شخصی نیست و با هم پدر كشتگى نداریم [به دلیل پیروی از شما از آنها کناره گیری می کنم].
به خدا سوگند حلال شما را حلال و حرام شما را حرام می دانم و در انتظار برپایی حکومت عدل خاندان شما هستم. با این عقیده و روشی که دارم آیا امید به نجات من هست؟🌱
🌿امام باقر علیه السلام دوبار به او فرمود:
نزدیک من بیا! پیرمرد جلو آمد و حضرت او را پهلوى خود نشاند.
🌿آنگاه فرمود: پیرمرد!
مردى خدمت پدرم على بن الحسین رسید و همین سؤال تو را از او پرسید. پدرم امام سجاد علیه السلام به او فرمود:
وقتى جانت به اینجا رسید- با دست اشاره به حلقوم خود نمود - با قلبی مطمئن، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشته هاى اعمال روبرو می شوى اگر [با این عقیده و روشی که داری] از دنیا رفتی خدمت پیامبر و على و حسن و حسین و على بن الحسین علیهم السلام خواهی رسید.
اگر هم زنده ماندی؛ خداوند در همین دنیا چشم تو را روشن میكند و در هر صورت تو در مقامات عالیه با ما خواهى بود.
🌿پیرمرد [که به نظر انتظار این همه لطف و کرامت را نداشت با تعجب] عرض کرد: چه فرمودید؟
امام باقر علیه السلام دو مرتبه سخنان خود را تكرار كرد.
😍پیرمرد از خوشحالى و تعجب گفت الله اكبر؛
اگر بمیرم خدمت رسول خدا و امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین و على بن الحسین می رسم و در وقت جان دادن با قلبی مطمئن، دلی آرام و با شوق فراوان با فرشته هاى اعمال روبرو می شوم
و اگر [هم تا وقت ظهور] زنده مانده و آن زمان را درک کردم خدا زندگى خوشى برایم فراهم می كند و با شما در درجات عالیه خواهم بود؟
🌿پیرمرد این را که گفت فریاد به گریه بلند کرد و شروع کرد به هاى هاى گریستن.
در نهایت اختیار از کف داد و بر زمین افتاد.
اهل مجلس نیز با دیدن این حال پیرمرد به گریه افتادند و آنها نیز شروع کردند به بلند بلند گریه کردن.
در حالی که امام باقر علیه السّلام با انگشت، اشک از دیدگان مبارک خود می زدود ؛
پیرمرد سربلند کرد و از امام علیه السلام خواست تا دست مبارک خود را به او دهد.
امام علیه السلام دست خود را به او داد. او دست امام علیه السلام را گرفت و بوسید و بر دو دیده و صورت خود گذاشت.
سپس جامه از روى شكم خود بالا زده دست امام را روى شكم و سینه خود نهاد. بعد از جاى خود بلند شد و با گفتن «السلام علیكم» از امام و اهل مجلس خداحافظی کرد و از خانه خارج شد.
🌿امام علیه السلام همان طورى كه پیرمرد می رفت به او نگاه می كرد. بعد رو به جمعیت فرمود:
« مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذا ، هر كه مایل است یك نفر بهشتى را ببیند به این پیرمرد نگاه كند.»
🌿حكم بن عتیبه راوى حدیث می گوید: من خانه مصیبت زده اى را ندیده بودم كه مثل این مجلس گریه كنند (چنان تحت تاثیر نیت پاك پیرمرد و لطف امام قرار گرفته بودند كه همه با صداى بلند گریه می كردند.)
📚 الكافی ، ج8، ص 77