eitaa logo
امامت و امارت
185 دنبال‌کننده
85.3هزار عکس
47.8هزار ویدیو
4.2هزار فایل
گزارش شخصی امامت وامارت پردیسان
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀ایثارنسبت به همسایه ورشکسته 🍃🌺🍃🌺🍃 🍃يكي از فرزندان جناب شيخ نقل مي‌كند: پدرم يك شب مرا از خواب بيدار كرد و دو گوني برنج از منزل برداشتيم، يكي را من حمل كردم و ديگري را خودش. برديم در خانه پولدارترين فرد محل خودمان، ضمن تحويل آن به صاحب خانه گفت: « داداش! يادت هست انگليس‌ها مردم را بردند در سفارت‌خانه خود و به آن‌ها برنج دادند و در عوض هر يك دانه آن يك خروار گرفتند و باز هم آنها را رها نميكنند! » با اين شوخي برنج‌ها را تحويل او داديم و برگشتيم. صبح آن روز مرا صدا زد و گفت: « محمود! يك چارك برنج نيم دانه بگير و دو ريال هم روغن دنبه، بده به مادرت تا براي ظهر دم پختك درست كند »! در آن هنگام، اين گونه حركات پدر براي من سنگين و نامفهوم بود، كه چرا آن چه برنج در منزل هست را به پولدارترين فرد محل مي‌دهد در حالي كه براي نهار ظهر بايد برنج نيم دانه بخريم!؟ بعد فهميدم اين بنده خدا ورشكسته شده و روز جمعه مهماني مفصلي در خانه داشت. 🔰منبع:کیمیای محبت از 🥀 🥀
🍀یاری نابینا ونورانیت دل 🍃🌺🍃🌺🍃 🍃يکي از شاگردان شيخ نقل كرد كه: يك روز با تاكسي در «سلسبيل» مي‌رفتم، نابينايي را ديدم كه در انتظار كمك كسي كنار خيابان ايستاده است، بلافاصله ايستادم و پياده شدم و به او گفتم: كجا مي‌خواهي بروي؟ گفت: مي‌خواهم بروم آن طرف خيابان. گفتم: از آن طرف كجا مي‌خواهي بروي؟ گفت: ديگر مزاحم نمي‌شوم. با اصرار من گفت: مي‌روم خيابن هاشمي، سوارش كردم او را به مقصد رساندم. فرد صبح خدمت شيخ رسيدم، بدون مقدمه گفت: « آن كوري كه سوارش كردي و به منزل رساندي جريانش چه بود؟ » داستان را گفتم، گفت: « از ديروز كه اين عمل را انجام دادي خداوند متعال نوري در تو خلق كرده كه در برزخ هنوز هست. » 🔰منبع:کیمیای محبت از 🥀 🥀
🍀یاری نابینا ونورانیت دل 🍃🌺🍃🌺🍃 🍃يکي از شاگردان شيخ نقل كرد كه: يك روز با تاكسي در «سلسبيل» مي‌رفتم، نابينايي را ديدم كه در انتظار كمك كسي كنار خيابان ايستاده است، بلافاصله ايستادم و پياده شدم و به او گفتم: كجا مي‌خواهي بروي؟ گفت: مي‌خواهم بروم آن طرف خيابان. گفتم: از آن طرف كجا مي‌خواهي بروي؟ گفت: ديگر مزاحم نمي‌شوم. با اصرار من گفت: مي‌روم خيابن هاشمي، سوارش كردم او را به مقصد رساندم. فرد صبح خدمت شيخ رسيدم، بدون مقدمه گفت: « آن كوري كه سوارش كردي و به منزل رساندي جريانش چه بود؟ » داستان را گفتم، گفت: « از ديروز كه اين عمل را انجام دادي خداوند متعال نوري در تو خلق كرده كه در برزخ هنوز هست. » 🔰منبع:کیمیای محبت از 🥀 🥀