🚘 در هنگام رانندگی از مشاجره با رانندگان دیگر خودروها شدیدا خودداری کنید.
شعار سال:
# جهش تولید با مشارکت مردم #
سال نو مبارک
🚘 با رعایت قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی پلیس راهور را در کاهش تصادفات یاری نمایید .
•┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈•
🚔 اداره آموزش و فرهنگ ترافیک
پلیس راهور ف.ا استان مازندران
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
🌹« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »🌹
🔵 امام حسن علیهالسلام کریم اهل بیت
🔻در سال سوم هجرت و در شب نیمه ماه رمضان، که بهترین ماه های خداست، خانه امیرالمؤمنین و فاطمه علیهماالسلام میزبان قدوم مولود مبارکی شد که شادی را با خود به خانه وحی آورد. در این شب فرخنده، سبط اکبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، حضرت امام حسن علیه السلام چشم به جهان گشود.
🔻هنگامی که کودک را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آوردند، حضرت رو به علی علیه السلام کرده، فرمود: «آیا او را نام گذاری کرده ای؟» عرض کرد: «من در نام گذاری وی بر شما پیشی نمیگیرم ». رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «من هم در نام گذاری بر خداوند سبقت نمی جویم».
در این هنگام جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای متعال به وی تهنیت گفت و سپس اظهار داشت: «خداوند تو را فرمان داده که نام پسر هارون، «شبر» را بر او بگذاری». حضرت فرمود: «زبان من عربی است». جبرئیل عرض کرد: نامش را «حسن» بگذار و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم او را «حسن» نامید.
🔻در روایات بسیاری نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم به امام حسن و امام حسین علیه السلام محبت فراوان داشت و میفرمود که آن دو سید جوانان اهل بهشت هستند. هم چنین در روایتی آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «هرکس دوست دارد به آقای جوانان اهل بهشت بنگرد، به حسن بنگرد».
🔻از امام صادق علیه السلام فرمود: «امام حسن علیه السلام هم عابدترین مردمان زمان خویش بود و هم با فضیلت ترین. چون به یاد مرگ و رستاخیز میافتاد. آن قدر میگریست تا بی حال میشد. پیاده و گاه پابرهنه، ۲۵ بار به خانه خدا رفت».
🔻کرم و سخاوت امام حسن مجتبی علیه السلام به حدی بود که در روایت آمده است که هیچ گاه سائلی را رد نکرد و در برابر درخواست او «نه» نگفت. به همین دلیل است که او را «کریم آل طه» میخوانند.
✍️ رجبعلی حسن نژاد
🌺 میلاد کریم اهل بیت بر شیعیان و محبان ایشان مبارکباد.
🔸سه شنبه ۷ فروردین ۱۴۰۳،
سال ۱۴۰۳؛ سال کریم اهل بیت (ع) است.هم شروع سال میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام است و هم پایان سال.
ختمهای گروهی قرآن امروز را که روز ولادت کریم اهل بیته، هدیه میکنیم به امام حسن مجتبی و همهی شهدا از نسل امام حسن (حضرت قاسم، حضرت عبدالله و...) و اموات مؤمنین و مؤمنات انشاءالله توجه ویژهی امام حسن مجتبی علیه السلام شامل حالمون بشه. جهت قرائت یک آیه و شرکت در ختمهای گروهی قرآن کریم 👇
https://leageketab.ir/khatme-quran
#یک_آیه_یک_ختم
🤲«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌕 نوری که میت با دیدن آن نور شگفتزده میشود!
🎙#استاد_انصاریان
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد. 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.
اخبار لفور
📗 داستانی کاملا واقعی از ضربالمثل: کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم میرسد " ✍ به قلم کارآگاه پلیس جن
📗 داستانی کاملا واقعی از ضربالمثل "کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد " :
✍ به قلم کارگاه پلیس جنائی #منوچهرقربانی
⭐️ قسمت چهارم ⭐️
🔶 ۲۰ روز از این جریان گذشت.
اینجا باید توضیح بدهم که من چون در دورۀ تیزیلان ارتش رتبه اول شده بودم به دعوت تیمسار سرلشکر بقراط جعفریان، فرماندۀ مرکز زرهی،برای تدریس به افسران و درجهداران جوان به مرکز زرهی بهعنوان استاد انتخاب شدم و از ۵ بامداد هر روز با لباس کار ارتش که رنگ خاکی داشت و با رنگ لباس سورمهای پلیس تفاوت وافر داشت تا ساعت ۷ به مدت ۲ ساعت در محوطۀ صبحگاه که نیمکتهای چوبی نصب کرده بودند به تدریس مشغول میشدم و ساعت ۷:۳۰ دقیقه در کلانتری حاضر و به امور کلانتری رسیدگی میکردم.بعد از ۲۰ روز با همان لباس کار خاکی رنگ به کلانتری میآمدم که استوار صابری با موتورسیکلت جلوی ماشین پیچید و به من گفت:
– قربان اگر امروز به کلانتری نیایید بهتر است.
– چرا؟
– سرلشکر بلندبالا و رشید با کادیلاک تنها آمده جلوی کلانتری و با فریاد و فحاشی زشت سراغ شما را میگیرد.فکر کنم پدر پسره است.
– صابری مرا از کی میترسانی؟ انگار که مرا درست نمیشناسی.من با لباسکار ارتش هستم او از کجا میداند که من رئیس کلانتری هستم؟ تو زودتر از من به کلانتری برو و به افسران و درجهداران بگو که وانمود کنند مرا نمیشناسند تا من بیایم و ببینم که سرلشکر چه میگوید.
از جلوی کلانتری رد شدم، کادیلاک توقف کرده بود و تیمسار سرلشکر در گوشۀ خیابان تند تند قدم میزد. اتومبیلم را دورتر پارک کردم و پیاده به سوی سرلشکر آمدم و با لباس کار ارتش احترام نظامی گذاشته و به عرض رساندم که داشتم از اینجا رد میشدم تیمسار را تنها دیدم. توقف کردم و به حضور رسیدم که چنانچه اوامری دارند اطاعت کنم.
با عصبانیت گفت: ممنون. فرماندۀ این کلانتری دختر یکی از اقوام و خویشانش را که فاحشه و هرجایی بوده با نقشۀ قبلی و ترفندی خاص به عقد پسر بیگناه من بسته.حالا آمدم اینجا که پدرش را در بیارم و نابودش کنم.
من گفتم اینجا که درست نیست، اجازه بدهید با هم داخل کلانتری برویم و پروندۀ آقازاده را مطالعه بفرمایید و زود قضاوت نفرمایید.شاید واقعاً موضوع را اشتباهی به عرض تیمسار رسانده باشند.عصبانی نباشید، انشاالله همه چیز درست میشود.
او آرام شد و درب کادیلاک را قفل کرد.با تیمسار وارد کلانتری شده و با زنگ اخبار پاس جلوی در کلانتری به اصطلاح قراول،افسران و درجهداران به محوطۀ کلانتری دویده، افسرنگهبان کلانتری ایستخبردار داد و تیمسار دست بالا برده و با عصبانیت دستور آزاد صادر کرد.من با حضور تیمسار رو به افسرنگهبان گفتم جناب سروان میشود از شما خواهش کنم که دستور بفرمایید لاشۀ پروندۀ آقازاده تیمسار را رئیس دفترتان از بایگانی بیاورد و تقدیم حضور تیمسار بشود که مطالعه بفرمایند؟
– بله چرا که نشود.
از آیفون به استوار رزمآرا،رئیس دفتر کلانتری ۴ دستوردادکه پرونده ازآرشیو خارج شده و به نگهبانی داده شود و پرونده به حضورتیمسار تقدیم شود.مدت ۳ دقیقه ایستاده و سرپایی تنهایی گزارش پرونده را که اصل آن به دادستانی ارسال شده بود مطالعه کرد.دقیقاً پرونده را پاره کرد و به صورت افسرنگهبان کوبید و او را زیر مشت و لگد گرفت.
دیگر مهلتش ندادم از پشت سر یقهاش را گرفتم و مثل یک گربه او را به طرف دریچۀ چوبی اتاق نگهبانی که بافت قدیمی داشت و معروف به ارسی بود پرت کردم و تیمسار و دریچه با هم به داخل حیاط پرتاب شدند. از همانجا بیرون پریدم و این تیمسار را زیر مشت و لگد گرفتم، آنجا هم رهایش نکردم. آن دوره خیلی ورزیده بودم و با لگد از درکلانتری بیرونش انداختم و بلند گفتم فلان فلان شده حالا گمشو هر غلطی توانستی بکن و به همه جا بگو که رئیس کلانتری، ستوان قربانی، حسابم را رسیده است!
به داخل کلانتری برگشتم و افسرنگهبانی را دلداری دادم و گفتم نگران نباش خودم جوابش را میدهم و دستور دادم با چسب نواری لاشۀ پرونده پاره شده را به حالت اول درآورند.وقتی آرام گرفتم متوجه اشتباهم شدم. داغ بودم، جوان و نادان بودم، عجب غلطی کردم، نمیدانستم چه اشتباه وحشتناکی مرتکب شدهام. در ارتش توهین و ایراد ضرب به درجۀ بالاتر عاقبتش شوم و دادگاه صحرایی و اعدام در پی دارد.
🔵 ادامه دارد...
#کوه_به_کوه_نمیرسد
#کارآگاه_پلیس_جنایی
#منوچهرقربانی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
به یاد مادر( سیدحمزه حسینی).mp3
5.66M
🎼 آهنگ مازندرانی " به یاد مادر "
🎤 با صدای سیدحمزه حسینی
🕯 بیاد مرحومه باجی گل خلیلی
جان مار تِ چَن سال مریضی دور
دتر شِ مامان دور
جان مار دَوِمه ته پَلی دور
دتر شِ مامان دور
من کِردمه تِه پَرستاری دور
دتر شِ مامان دور
مار ته چِش کنارِ اَسری دور
دِتر شِ مامان دور
مِن هَستمه ته کیجا تِسه عزادار
دتر شِ مامان دور
ازداغ تو مامان بَیمه بی قرار
دِتر شِ مامان دور
م دل تِسه مامان هسته نِخار
دتر شِ مامان دور
هرجا شومبه صدا زَمبه جان مار
دتر ش مامان دور
اون لحظه که از من بَوی جدا
دتر ش مامان دور
ته روبرو نیشتبیمه جان ماررا
دتر شِ مامان دور
هرچی تره مامان کردمه صدا
دتر شِ مامان دور
جان مار مره هیچ جوابی ندا
دتر شِ مامان دور
مامان بورده م دل بویه پاره
دتر شِ مامان دور
ت جدایی مره باور نونه
دتر شِ مامان دور
من و مامان بیمه خیلی وابسته
دتر شِ مامان دور
بدون تو مامان مسه خله سخته
دتر شِ مامان دور
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
📗 #داستان_آموزنده
🔆«زنگ بزن آتشنشانی!»
✍ از دو سه روز قبل از عید، عصبانی بود از اینکه خانوادهی پسرخاله احسان هم به افطاری روز اول عید دعوتند!
• اصلاً اعصاب این آدم را نداشت. آخر آنها مثل هم فکر نمیکردند، مثل هم به دنیا نگاه نمیکردند. سبک زندگیشان باهم فرق داشت و هر دو تحمل حضور کسی که اینقدر با او تفاوت داشته باشد را نداشتند و بارها در مهمانیهای مختلف دیده بودم که از وجود همدیگر در عذابند!
• از صبح چند نفری رفتیم کمک مامان.
نشسته بودیم روی ایوان خانهی مامان و سبزی پاک میکردیم که علی رسید. تقریباً «برجِ زهرمار» بود.
• نشست روی ایوان کنار مامان و دستش را بوسید. مامان سرش را به سینه گذاشت و فشرد و گفت: اینگونه سرخ نبینمت مامان!
دینِ ما دین محبت است! حتی با دشمنان. ما اجازه جهاد نداریم مگر برای دفاع .
✘ علی جان جنگ، جنگ است مامان، و ریشهاش هم دشمنی است! حالا میخواهد در جهان بیرون باشد یا در جهان درون. و دشمنی را شیطان ایجاد میکند!
• اینکه تو بخاطر بعضی موضعگیریهای سیاسی و مذهبی با احسان همسو نیستی نمیتواند باعث شود که در درونت با او بجنگی!
• علی گفت: من نمیجنگم که ! حوصلهاش را ندارم.
مامان گفت: وقتی کسی در درونت آنقدر «شلوغی و فشار» ایجاد میکند که نمیتوانی در جایی که هست آرام باشی و این نشاط و شادی را به دیگران انتقال دهی، قطعاً در درونت با او جنگ داری! جز این است؟
اگر جنگ نداری چرا دائماً آمادهباش هستی تا او یا همسرش یک حرکتی بکنند یا حرفی بزنند و تو بخواهی حالشان را بگیری و ثابت کنی اشتباه میکنند.
• گفت : چکار کنم مامان؟ بشینم این کارهایش را تماشا کنم؟
مامان گفت: مهمانی جای دیدار است، جای گشایش احوال است و اجتماع مؤمنین و همدلی آنها برای خدا بالاتر از آن است که تو آن را تبدیل به مرکز مناظره کنی!
√ اگر بتوانی این قورباغه را قورت بدهی و وقتی آمد جوری در آغوشش بگیری که بفهمد قصد جنگیدن نداری و میخواهی این مهمانی را فقط از وجودش لذت ببری و اگر کار به بحثهای الکی رسید به بهانهای خود را مشغول کاری کنی تا ادامهدار نشود، یک سرِ این جنگ خاموش میشود!
و وقتی یک سر خاموش شود، سرِ دیگر ناچاراً خاموش میشود دیگر...
• علی گفت: مامان این کارها که شما میگویی، از من برنمیآید!
من نمیتوانم او را بغل کنم! خیلی سخت است.
• مامان گفت: اگر آشپزخانه ما آتش بگیرد تو چکار میکنی ؟
گفت زنگ میزنم آتش نشانی!
مامان گفت : حالا هم زنگ بزن آتش نشانی...
• با حیرت نگاه کرد به مامان. مامان ادامه داد: نَفْس را هم باید زود خاموش کرد تا بگذارد تو نَفَس بکشی و سالم بمانی! وگرنه کم کم همهی جانت را فرا میگیرد و میسوزاند!
• گفت: الآن چه کنم؟ آتش نشانی از کجا بیاورم؟
مامان گفت: یک عالمه دعای آتش نشانی در صحیفه هست. یا از آنها استفاده میکنی و خاموشش میکنی یا این آتش درون تو را جزغاله میکند و فشارش را همه در جمع باید تحمل کنند.
• علی گفت : من حوصله ندارم مامان.
بعد سراسیمه بلند شد و گفت اصلاً میروم تا نباشم در این مهمانی!
و رفت!!!!!
• سر سفره افطار داشتم به این فکر میکردم چقدر از این آتشها میآید و ما خاموشش نمیکنیم و اجازه میدهیم گُر بگیرد و آنقدر بماند که تمام سلامت روحمان را جزغاله کند.... که در باز شد و علی آمد.
به احترام سفره کسی بلند نشد اما علی رفت نشست پیش احسان و گفت: «آتش نشانی بودم دیر کردم، داداش ببخشید» ....
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
42.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پویانمایی روایتی از زندگی امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در کودکی
🎥 کاری از گروه رسانه ای اوج 🇮🇷
⭐️ این قسمت: به رسم جوانمردی 💪🏻
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
25.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پویانمایی روایتی از زندگی امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در کودکی
🎥 کاری از گروه رسانه ای اوج
⭐️ این قسمت : معذرت خواهی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
34.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پویانمایی روایتی از زندگی امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در کودکی
🔅 مادربزرگ عمو رحمان، مدتی دایه ی حضرت بودند و عمو رحمان با امام هم بازی بود و خاطرات و قصههای پندآموز بسیاری از زمان کودکی امام برای بچهها روایت میکند.
⭐️ این قسمت : تولد امام حسین علیه السلام
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
33.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پویانمای روایتی از زندگی امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در کودکی
🔅 مادربزرگ عمو رحمان، مدتی دایه ی حضرت بودند و عمو رحمان با امام هم بازی بود و خاطرات و قصههای پندآموز بسیاری از زمان کودکی امام برای بچهها روایت میکند
⭐️ این قسمت : گلهای بهشتی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
34.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 پویانمایی روایتی از زندگی امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در کودکی
⭐️ این قسمت : افطار آسمانی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
🔶 متأسفانه تو برخی مجالس ولادت امام حسن شنیدم مداحان شعرهایی میخوندن مبنی بر اینکه امام حسن در جنگ با ایران حضور داشت و عامل مسلمون شدن ما امام حسنه. از اونجایی که از لحاظ تاریخی این مطلب غلطه، لازم دونستم مستندات تاریخی این موضوع رو بیارم. (عکسهارو ببینید)
🔻این دروغ و شبههای هست که دشمنان دین و ملیگراها برای جریحهدار کردن احساسات ایرانیها مطرح کردن و گفتن امام حسن و امام حسینتون به ایران حمله کردن و اجدادتون رو کشتن و حمام خون راه انداختن که اهل بیت رو تخریب کنن. ما نباید خودمون به این دروغها دامن بزنیم و تاییدشون کنیم.
🔻شاید این مداحان میخوان در جواب کسایی که میگن خلیفه دومِ اهل سنت مردم ایران رو مسلمون کرد این اشعارو بهکار میبرن که نفیش کنن. درحالیکه خلیفه دوم ایرانیا رو مسلمون نکرد. ایرانیها اگه حمله اعراب هم نبود بمرور زمان مسلمون میشدن، حتی با کیفیت بهتر.
ممنون میشم تامیتونید مطلبو بخاطر امام حسن علیه السلام منتشر کنید تا ذهنهایی که دچار اشکال شده، رفع شبهه بشه🙏
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید