🔵 واژه شناسی تبری ( مازندرانی ) مربوط به اصطلاحات خانوادگی :
🔹 مار = مادر
🔹 پِیِر / پی یِر / پی اِر = پدر
🔹 گَت پِر / بِبا = پدر بزرگ
🔹 گَت مار / گَت نا / گت نِنا / نِنا = مادر بزرگ
🔹 وَچِه = فرزند , به بچه ها و کودکان هم میگویند وچه
🔹 چِلّیک = به بچهِ تازه بدنیا آمده تا بچه تقریبا پنج ماهه رو میگن چلیک / به خیار و کدو و اینجور میوه ها هم که تازه از گُل جدا شده و ریز هست میگویند چلیک مثلا خیار چلیک یعنی خیاری که تازه از گُل جدا شده و داره رشد میکنه
🔹 بِرار = برادر
🔹 خاخِر = خواهر
🔹 بِرار زا = برادر زاده
🔹 خِر زا = خواهر زاده
🔹 کیجا = دختر , جنسیتِ مونثِ باکره را در کل میگویند کیجا
🔹 دِتِر = همان دختر ولی اکثرا پدر و مادرها به فرزند دختر خود میگویند دتر ولی به دختر دیگران میگویند کیجا . واژه دتر در اصل خودمانی تر هست .
🔹 ریکا = پسر
🔹 زِنا = مردها به همسر خود یا به همسرِ دیگر مردان میگویند زِنا / مثلا مِه زِنا یعنی زن من , خانم من / یا غِلامعلیِ زِنا یعنی خانمِ غلامعلی , زنِ غلامعلی
🔹 شی / shi = شوهر
🔹 بِرَی زن / زن داش = زن داداش / زنِ برادر
🔹 عاروس = عروس
🔹 پِسِر زن = زنِ پسر , که عاروس هم میگویند .
🔹 خِش = داماد / شوهر خواهر و شوهر دختر را میگویند خِش .
🔹 کَسِ خِش kase khesh = خانواده و فک و فامیل های نزدیکِ عروس یا دامادِ خود را کَسِ خش میگویند
🔹 دِداش = اصولا به داداش میگویند و بعضیا هم به پدر خود بجای بابا میگویند دِداش
🔹 میزداش = مخفف میرزا داداش که برای مردهای بستگان و فامیل بکار میرود و برای احترام گذاشتنِ طرف اینو صدا میزنن .
🔹 گُلداش goldash یا گِلداش geldash = این هم برای احترام به مردهای خانواده و فامیل مثلا برای برادر بزرگتر یا شوهرخاله یا شوهر عمه .. بکار میره .
🔹 اَن دوسّی / دوسّی = برای زن عمو بکار میرود / عمو زن و عامی زن هم میگویند
🔹 عَمبِه = عمه
🔹 کَل پِر = نا پدری
🔹 خُردِه مار = نا مادری
🔹 خالغازی = دختر خاله
🔹 خالغالی = پسر خاله
🔹 عَمغازی = دختر عمه
🔹عمغالی = پسر عمه
🔹 داغازی = دختر دایی
🔹 داغالی = پسر دایی
🔹 عامی دِتِر = دختر عمو
🔹 عامی پِسِر = پسر عمو
🔹 عَمبه شی = شوهر عمه
🔹 خاله شی = شوهر خاله
🔹 باجی , آجی = بیشتر برای احترام به خواهرِ بزرگتر بکار میرود که اسم خواهر را صدا نمیزنن و میگن باجی یا بعضا میگن آجی ولی بعضیا هم مادر خود را باجی صدا میزنن , کلا برای جنسیت زن کاربرد داره
🔹 دَدِه = این واژه هم بیشتر برای احترام به خواهر بزرگتر بکار میره ولی بعضیا مادر خود را دده صدا میزنن , کلا برای جنسیت زن کاربرد داره .
🔹 نِکِه نوه = تعدادی از نوه و نتیجه را کلی میگویند نکه نوه
🔺🔺
👆این واژه ها با این گویش محلی مربوط به بخش بابلکنار بابل هست و ممکن است در مناطق دیگر مازندران با گویش های دیگری باشد.
✍ گردآورنده : بانو " شعله " از بخش بابلکنار بابل / مازندران
#اصطلاحات_واژگان_مازندرانی
⭐️ به کانال #اخبارلفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
👆👆👆👆👆👆👆
✳️ نامهای ( کاس کَچِه ) به زبان تبری ( مازندرانی ) در بخش بابلکنار بابل و شاید دیگر مناطق مازندران ! :
🔺 قسمت نخست 🔺
👈 کاس کچه = انواع ظرفهایی که یکجا جمع شده باشد , مثلا چاشتِ کاس کچه یعنی ظروفی برای ناهار که شامل قاشق و بشقاب و پارچ آب و ووو باشد.
🔺خیلی از این ظرفها دیگر وجود ندارد و یا استفاده نمیشود ! این ظرفها از جنس چوب / برنز / مس / آهن / چدن و گِل بودند
🔺بعدها با پیدایش پلاستیک و استیل و روی و سرامیک , بعضی این ظرفها از این جنس هم ساخته شدند.
🔺به ظرفِ جنس برنز میگفتن برنجی و به ظرف جنس مس میگفتند مِرس و یا مرسِ پَر .
ظروف برنزی را برای براق و تمیز کردن , با کمی آب نارنج می شستن.
🔹 تَشتِک = tash tek / ظرفی از جنس برنز بود که همان قندان امروزی بود و گاها داخلش شکر سفت نیشکر ( لَلِه شکِر ) , بشتزیک, توت خشک, کشمش و این قبیل چیزها که با چای میخورن میریختن .
این ظرف در دو سایز بزرگ و کوچک بود. شکلش حالت گرد بود ولی مثل کاسه زیاد گود نبود. هم ساده و هم طرح دارش وجود داشت.
🔹 زیر دَسّی : از جنس برنز بود . از نعلبکی بزرگتر و در شکلهای مستطیل , مربع , بیضی بود . و استکان چای که گرم بود را توی زیردستی میذاشتن ( البته استکان با نعلبکی باهم )
زیردستی را بیشتر برای مهمون ها بعنوان احترام میذاشتن و روزمره در منزل زیاد استفاده نمیشد .
🔹 لَوِه = قابلمه کوچک که روزمره داخلش برنج یا خورشت درست میکنن.
🔹 دیگ = قابلمه بزرگ که اصولا در مراسم ها و جشنها مثل عروسی و عزایی استفاده میشد
این دیگ ها طبق وزن برنجی که داخلش پخت میشود نام دارد مثلا دیگِ پنج مِنِ پَج , یعنی دیگی که داخلش 5 مَن برنج میشود پخت کرد .
🔹 لاقِلی = امروزه میگویند تابه
که سایزهای مختلفی داشت و دسته اش خیلی بلندتر از دسته تابه های امروزی بود چون قدیم روی آتش غذا میپختن دسته را بلند میساختن تا هور و شعله آتش قسمت انتهای دسته نرسد و آشپز بتواند راحتتر حمل و نقلش کند.
🔹مَجمِعه = در قدیم چون زیاد بشقاب نبود , برنج را یکسره داخل مجمعه میریختن و خورشت را روی برنج میریختن و پدر و مادر و بچه ها دور مجمعه می نشستن و هر کدام از گوشه سمت خود شروع به خوردن غذا میکردن.
مجمعه گرد بود و دورش عاج دار بود که برنج از داخلش نریزد
بعدها بشقاب مد شد .
🔹 دوری = بشقاب
چون بشقاب های قدیم همه گرد بود آنرا دوری میگفتند , دوری یعنی دور تا دورِ یک شیِ گرد
🔹 کَچِه = اغلب جنس چوب بود . و کار قاشق امروزی را انجام میداد.
🔹 کِترا = ket ra
اغلب جنس چوب بود و از کچه بزرگتر بود / هم به ملاقه و هم به کفگیر امروزی , یکسره کترا میگفتند .
🔹 پیعَلِه / جام = همان کاسه امروزی . تلفظش احتمال همان مخفف پیاله در زبان پارسی ست.
🔹 جامبِلیک = یعنی جام کوچک که نمونه امروزی آن همان کاسه ماست است که برای هر شخص داخلش ماست میریزن و روی سفره غذا میگذارند
👌👌👌
✍ گردآورنده : بانو " شعله " از بخش بابلکنار بابل / مازندران
#اصطلاحات_واژگان_مازندرانی
⭐️ به کانال #اخبارلفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
👆👆👆👆👆👆👆
✳️ اصطلاحات و واژگان مختلف در زبان شیرین مازندرانی :
🛠 وسیله ها :
مِقراض : قیچی
کَمِل : کاه برنج
بینج : شلتوک ، برنج با پوست
سپوس : پوست برنج
گرواز : نوعی ابزار برای کشاورزی
فوکا : وسیله ای برای کشاورزی
چنگگ : وسیله ای برای نرم کردن خاک برای زراعت
چاقاله : وسیله ای جهت گودکی کوچک برای کاشت
داز: وسیله ای برای بریدن شاخه های کوچک درخت
دَرِه : وسیله ای برای درو در کشاورزی
تاشه : تیشه
تور : تَبِر
درزن : سوزن
کَلوش : نوعی کفش محلی
سرپایی : دمپایی
قوا : کت
جِرِب : جوراب
تُنِکِه : شورت
جِمِه : پیراهن
شونه : شانه
میرکا : دانه تسبیح
کوفا : انباشته شدن محصولات کشاورزی
چلکوم : چوب هایی که بر روی زمین مرتب بکارند
فیهه : وسیله برای کشاورزی
بَلو : وسیله برای کشاورزی
لت کش : وسیله ای برای جابجا کردن گل و خاک
سمبار : سماور
گوآلدوج : سوزن بزرگ برای بستن روی کیسه ها
کیله : وسیله برای پیمانه برنج یا گندم
کیله : نهر کوچک برای عبور آب
تِلِم : وسیله برای تولید دوغ و کره
دِشون : وسیله برای تولید دوغ و کره
سازه : جارو
گلیما سازه : نوعی جارو ساخته شده با گیاه محلی
فنر : فانوس
لَمپا : چراغ گرد سوز
قلیون : قلیان
سرنا : نوعی ساز سنتی
لَلِوا : نِی
کش دمبک : نوعی ضرب
کرفا : وسیله ماهی گیری
پیلکا : ظرف سفالی
چراغ سوتکه : وسیله قدیمی برای روشنایی منزل
لَوِه : دیگ پلوپزی
#اصطلاحات_واژگان_مازندرانی
⭐️ به کانال #اخبار_لفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال #اخبار_لفور رو به دوستانتون معرفی کنید
👆👆👆👆👆👆👆
📝 واژه های محلی تبری ( مازندرانی ) برای منزل , در منطقه بابلکنار بابل و شاید دیگر مناطق مازندران :
🔺 سِرِه : منزل
🔺 خِنِه : اتاق
🔺ایوون : اتاق پذیرایی
🔺 دالون : هال
🔺 کَل تِلار : جایی مخصوصِ نشستن در تراس خانه های قدیمی
🔺 دَروِن : تِراس / رِواق
🔺 سِـرِپـیش : حیاط
🔺 پِشتِ خِنه : پشت حیاط
🔺 طاقِ لو : روی طاقچه
🔺 بوم بِلو / بام بِلو : پشت بام
🔺 لوش : درِ ورودی منزل که با چوب ساخته میشود / الان دیگر برای منزل کاربرد ندارد چون همه از درِ آهنی استفاده میکنند.
🔺 دَروازِه : درِ ورودی حیاط که در شکل و ساختار ، با لوش فرق دارد و قدیما با چوب درست میشد و امروزه از آهن درست میشود .
🔺 کَت : دیوار منزل
🔺 وَر کَت : حیاطِ قسمتهای کناری دیوارهای منزل
🔺 دَسبِاب : دستشویی/سرویس بهداشتی
🔺 چاج : چهار گوشه بیرونِ سقف ( بین حلب و چوبِ چهارگوشِ منزل را چاج میگویند )
🔺 خِنه سَرون : رویِ ( بالای ) حلب های سقف منزل
🔺 روجین : پنجره کوچک / پنجره خانه های قدیمی
🔺 زِلفین : زنجیر آهنی که در قدیم موقع ساختن در به قسمت بالای در کار میگذاشتن و سر این زنجیر کمی پهن تر بود و با آهن کوچکی که در قسمت بالای چهارچوبِ در کار میگذاشتند بعد از بستن در این دو را بهم وصل میکردن و بعد قفل میزدن.
🔺 کِندا / دَرِ کندا / کِندا بِن : چهارچوب در
🔺 رف : طاقچه
🔺گردآورنده : بانو شعله از بخش بابلکنار بابل / مازندران
#اصطلاحات_واژگان_مازندرانی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپیوندید 👇👇👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
📝 نام اعضای بدن انسان و واژه هایی مرتبط با اعضای بدن به زبان تبری ( مازندرانی ) در منطقه بابلکنار ، بابل و شاید دیگر مناطق مازندران :
🔹می = مو
🔸کَـلِّـه = سر
🔹سوآل = پیشانی
🔸بِـرفِـه = اَبرو
🔹 مِجیک = مژه
🔸چِـش = چشم
🔹نَـنی = غوزه چشم
🔸وِنـی = بینی / دماغ
🔹 پاسکوت = جمع شدن گرد و غبار در بینی
🔸زِک = آب بینی که بیشتر موقع سرماخوردگی ایجاد میشود
🔹سیسِک = کک و مک روی صورت
🔸سِلیک = تراخم چشم
🔹 بِـرمِـه = گریه
🔸 حَصلی / اَسری = اشک
🔹چِشمِه غِـرو = نگاه کردن به طرف مقابل در جمع برای نهی از چیزی یا حرفی
🔸بِـج = اشاره کردن به یک نفر در جمع با چشم ، طوریکه فقط شخص مورد نظرِ اشاره ، این نگاه را میفهمد و اطرافیانش متوجه نمیشوند.
🔹زِمِـر = نگاه کردن با گوشه چشم با معنای خاص و تقریبا بحالت خشم
🔸غِلبِ چِش = چشم درشت
🔹مَمینِه = کاسه چشم
🔸دیم = صورت
🔹کِـتار / تِک / دِهون = دهان
🔸لوشه = لب
🔹چونِـه = چانه
🔸گَلی = گلو
🔹لامیزه = لوزه
🔸سِـقِـلمِـه = گیرکردن غذا در گلو
🔹باغمِه = بغض کردن
🔸 ریک = لثه
🔹 دَندون = دندان
🔸هِسِّـکا = استخوان
🔹ناک = سقف دهان
🔸خَـرِک = کتف
🔹بال = بازو
🔸اَلِسکین = غوزک ساق دست
🔹دَس = دست
🔸اَنـگوس = انگشت
🔹میس = مشت
🔸بِـتـیـم/ اِشـکِم = شکم
🔹کِنگ / کینگ = ماه تحت / کون
🔸کِنگِ تَل = سوراخ ماه تحت
🔹کَـپِّـل = باسن
🔸پوس = پوست بدن
🔹لینگ = پا
🔸چَـک = فاصله بین زانو تا پاشنه پا
🔹چَـکِ میون = لای پا
🔹کاب = پاشنه پا
🔸چِـنِک = معده
🔹کَـشِـه = بغل / آغوش
🔸 دوش = کول / دوش هَیته = کول کرد
🔹 کَـل تَـک = بالای سر / روی سر
گردآورنده : بانو " شعله " از بخش بابلکنار بابل / مازندران
#اصطلاحات_واژگان_مازندرانی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپیوندید 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
📝 اصطلاحات و واژگان مازندرانی :
🔹تِه خِنا بِدون = خانه ات آباد باد
🔸تِه دِل پاره بَوِّه = نوعی نفرین دلت پاره بشه
🔹تِه لِه بورده بینجِمه = معادل کوچیکتم فارسی
🔸تِه مخلِصِمِه = مخلصتم
🔹دَرِک کِه = به درک
🔸بیستا بَواش = ساکت شو
🔹تِه دَخیلِمِه = متوسل شدن به کسی
🔸زَنمار بَمِرد = مادر زن مرده
🔹تِه فِدا = فدای تو
🔸جوونی سر خیر بَوینی = خیر از جوونیت ببینی
🔹گت خی = نوعی ناسزا - 🦛خوک بزرگ
🔹تِه سر دور گِردِمه = دورت بِگردم
🔸همه عزبونه بَوِّه = عروسی همه مجردا بشه
🔹تِه آقایی کم نَوِّه = آقائیت کم نشه
🔸چِه دومِّه = چه میدونم
🔹زَوّاری خرج بَوِّه = خرج زیارت بشه
#اصطلاحات_واژگان_مازندرانی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپیوندید 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
✳️ اصطلاحات مازندرانی با برگردان فارسی :
🔷 چاشت گِدِر : موقع ظهر
🔶 چاشت : ظهر
🔷 نِماشون : غروب
🔶 شو : شب
🔷 شونیشت : شب نشینی
🔶 پِر توم نِیه : خیلی وقت نیست
🔷 کِلِش : سرفه
🔶 اَپچه : عطسه
🔷 وَل و ویاز : دهن دره
🔶 وِشنا : گرسنه
🔷 تِشنا : تشنه
🔶 دَکِت : افتاده
🔷 زالتو : تب شدید
🔶 گِس دَکِتِ : حالت ناراحت
🔷 وارش : باران
🔶 مِیاه : ابری
🔷 ورفی : برفی
🔶 مِرغِنه : تخم مرغ
🔷 رَندی : ته دیگ
🔶 خِرمِنی : خرمالو
🔷 پشته زیگ : نوعی شکلات محلی از دشو و گردو
🔶 کئی پلا : کدو برنج
🔷 باکله : باقلا
🔶 لینگ لو : لگدمال
🔷 چِمِر : صدا
🔶 وَنگ : صدازدن
🔷 شونگ : فریاد زدن
🔶 تی تی : شکوفه
🔷 تَلی : تیغ
🔶 چکر : برآمدگی روی چوب
🔷 کپتِل : پرتاب کردن
🔶 وَرز : شخم زدن
🔷 کتِل : به درازا
🔶 سَما : رقص
🔷 اوخار : آخور
🔶 لَچِک : سربند
🔷 پِچِلیک : ویشگون
🔶 گِذلاق : قلقلک
🔷 کِلِن : خاکستر آتش
🔶 لَم لَوار : بوته خاردار
🔷 آپچین : نایلون
🔶 ملیجه : مورچه
🔷 لل : پشه
🔶 نِسُّوم: سایه
🔷 جُول : گود ، عمیق
🔶 گِلام : برگ دوخت
🔷 ماشه : انبر آتشگیر
🔶 تندیر : تنور
🔷 شاب : قدم
🔶 سییو : سیاه
🔷 سِرخ : قرمز
🔶 کَهو : کدر رنگ تیره
🔷 گَلِی : گلو
#اصطلاحات_واژگان_مازندرانی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
📝 اصطلاحات و گویش و کلمات مختلف در زبان شیرین مازندرانی (به همراه برگردان فارسی)
🗓 زمان ها و اوقات ؛
🔶 اِسا : حالا ، اکنون
🔷 پینه ماز : عصر
🔶 صِواحی : صبح
🔷 چاشت گِدِر : موقع ناهار
🔶 چاشت : ناهار
🔷 نِماشون : غروب
🔶 شو : شب
🔷 شو نیشت : شب نشینی
🔶 پِر توم نِیهِه : خیلی وقت نیست
✅ حرکات ظاهری بدن :
🔷 کِلِش : سرفه
🔷 اَپچِه : عطسه
#اصطلاحات_واژگان_مازندرانی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید