eitaa logo
اخبار لفور
1.6هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
17.9هزار ویدیو
221 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 مصاحبه باشگاه خبرنگاران جوان با خانواده شهید جمعلی اکبری‌آری: ⭐️ قسمت سوم ⭐️ 📗 داوطلب بسیجی برادر شهید با اشاره به حضور شهید در جبهه‌های دفاع‌مقدس می‌گوید: جمعلی به عنوان داوطلب بسیجی سه بار به جبهه رفت. اوایل سال ۱۳۵۹ به کردستان رفت و با کومله جنگید. دومین بار به جنگل‌های بازرگان کردستان رفت. جمعلی در مواقعی که جبهه نبود، برای تأمین معاش در کارخانه نساجی قائمشهر کار می‌کرد و آخرین بار از نساجی شماره یک به جبهه اعزام شد. (نساجی قائمشهر پنج شهید دارد) در آخرین اعزام به منطقه صالح‌آباد غرب ایلام رفت. ۲۲ روز در منطقه بود و همزمان با عملیات محرم به شهادت رسید.  📗 آخرین اعزام آخرین بار که جمعلی به جبهه می‌رفت عروسی خواهر خانمم بود. اول مهرماه و موقع دروی برنج بود. هر موقع مردم محل عروسی داشتند مادرم مسئول دعوت اهالی روستا به عروسی می‌شد. جمعلی آمد صورت مادر را بوسید و از قصدش برای اعزام به جبهه گفت. بعد با بچه‌های کوچک بازی کرد و به آن‌ها پول داد. از دوستانش خداحافظی کرد و گفت این بار به جبهه بروم دیگر برنمی‌گردم و شهید می‌شوم. به او گفتند نرو! اما گفت ما به جبهه نرویم چه کسی از اسلام دفاع و پشتیبانی کند. مادرم مانعش شد و گفت نرو! جمعلی گفت مادر شیرت را حلالم کن و رفت! بعد از ۲۲ روز پیکرش آمد؛ ۲۴ ساله بود که شهید شد.  برادرم تا کلاس پنجم درس خوانده بود، اما خطاط خوبی بود. بینش و آگاهی‌اش زیاد بود. روابط عمومی خوبی با دیگران داشت. در جبهه تک تیرانداز بود. بسیار شجاع و واقعاً نترس بود. چون هیکلی بود و قد رشیدی داشت بیشتر نگهبان بود. به همرزمانش می‌گفت خسته هستید، بروید من نگهبانی می‌دهم. باراول سه ماه و بار دوم دو ماه در جبهه بود.  📗 شهادت هنگام نماز زمان شهادت برادرم، من اول دبیرستان بودم و در شیرگاه تحصیل می‌کردم. یک روز حدود ساعت شش به ما اطلاع دادند جمعلی به شهادت رسیده و فردای آن روز پیکرش را آوردند. دوستانش بعد‌ها تعریف کردند کومله‌ها که با ظاهر خودی سرسفره رزمندگان نشسته و غذا می‌خوردند، آمار رزمنده‌ها را به بالادستی‌شان می‌دهند. کمی بعد در حالی که جمعلی مشغول نماز بود، گلوله مستقیم دشمن به سرش اصابت می‌کند و براثر تیر مستقیم، قسمتی از سر جمعلی می‌رود. منتصر اسدی از همرزمان جمعلی بعد‌ها برای ما تعریف می‌کرد که خودم دیدم یک طرف سرجمعلی براثر اصابت گلوله دشمن رفت. بعد از شهادت جمعلی، شهید نادر محمودی‌عالمی و شهید حیدرامینی رزمندگان اعزامی از عالمکلا در جبهه به شهادت رسیدند. اولین شهید عالمکلا و اولین بسیجی که از سپاه به جبهه اعزام شد، برادرم بود.  روستای ما پایگاه بسیج مستقلی نداشت. بسیجیان بالای حسینیه (سقانفار) می‌نشستند و جلسه می‌گرفتند. گروه مقاومت بسیج روستا خیلی فعال بود. هرشب گروه مقاومت گشت‌زنی داشتند.  📗 مادر ۱۱۴ ساله برادر شهید از حالات مادر پس از شهادت جمعلی اینطور روایت می‌کند: روستای ما شهید پرور بود. بعد از شهادت جمعلی از ۳۰۰ خانوار روستای عالمکلا ۸۰ رزمنده به جبهه رفته بودند. جمعلی اولین شهید عالمکلا بود. وقتی به مرحوم مادرم خبر شهادتش را رساندند، گفت: پسرم در راه خدا و امام حسین (ع) به جبهه رفت. با روحیه این حرف‌ها را می‌زد. مادرم همیشه به مزار شهیدمان می‌رفت و آرام می‌شد. شهید ما خودش به سمت انقلاب اسلامی رفته بود و راه شهادت را انتخاب کرد. خانواده ما مستضعف و زحمتکش بودند. مادرم اهل نماز و توسل به اهل‌بیت (ع) بود. آدم ساده‌ای بود. اعتقادات قوی به ائمه اطهار و امامزاده‌ها داشت. مادرم نوش‌آفرین محمودی عالمی سال ۱۳۹۲ وقتی ۱۱۴ ساله بود از دنیا رفت. در فراق یوسفش مدام مویه می‌کرد و به زبان مازنی شعر می‌گفت. ۱۴ سال آخر عمرش نابینا شده بود. همسرم از او نگهداری می‌کرد. برادر دیگرم معلول بود و اواخر عمرش بیماری سرطان داشت. ۱۰ سال پیشم ماند و شب تاسوعا از دنیا رفت. پدرم سال ۸۶ مرحوم شد.  🔵 ادامه دارد.. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید