eitaa logo
اخبار لفور
1.8هزار دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
27.7هزار ویدیو
234 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
📗 : 🔆ارزش و اهميّت خوردنى ها محمّد بن وليد كه يكى از دوستان و اصحاب امام محمّد باقر عليه السلام است ، حكايت كند: روزى به قصد زيارت آن حضرت حركت كردم ، وقتى نزديك منزل امام عليه السلام رسيدم ، جمعيّت بسيارى را ديدم كه براى زيارت آن حضرت آمده بودند. به همين جهت برگشتم و فرداى آن روز دوباره براى ديدار آن حضرت به راه افتادم و چون تنها بودم دوست داشتم كه رفيقى با خود مى يافتم تا با يكديگر به محضر شريف امام باقر صلوات اللّه عليه شرفياب مى شديم . آن روز هوا بسيار گرم بود؛ و من همچنان تنها حركت مى كردم ، در بين راه خسته و تشنه و گرسنه شده بودم ، مقدارى آب كه همراه داشتم آشاميدم و در گوشه اى نشستم . پس از لحظاتى ، غلامى آمد و طَبَقى ، كه در آن غذاهاى متنوّع وجود داشت ، به همراه آفتابه اى برايم آورد. و هنگامى كه طَبَق غذا را جلوى من گذاشت ، گفت : سرور و مولايم فرمود: پيش از غذا دست هايت را بشوى - و با نام خدا - غذايت را تناول كن . پس چون مشغول خوردن غذا بودم ، مولايم امام باقر عليه السلام تشريف آورد و من به احترام حضرت ، از جاى بر خاستم و ايستادم ، حضرت فرمود: - سر سفره - حركت نكن ، بنشين و غذايت را ميل نما. به همين جهت نشستم و غذايم را خوردم . پس از آن ، غلام مشغول جمع آورى ريزه هاى غذا شد كه اطراف ظرف غذا ريخته شده بود. حضرت فرمود: چنانچه در بيابان غذا خوردى ، اضافات آن را جمع نكن و آن ها را در گوشه اى رها نما - تا مورد استفاده جانوران و حيوانات قرار گيرد -. ولى اگر در منزل غذا خوردى ، آنچه را كه اطراف سفره و يا اطراف ظرف غذا مى ريزد، تمام آن را جمع كن و تناول نما، چون كه رضايت خداوند متعال در چنين كارى است ؛ و نيز سبب توسعه روزى و مانع از فقر و بيچارگى مى باشد، و همچنين شفاى هر دردى در آن ريزه هاى غذا خواهد بود.(1) همچنين مرحوم شيخ صدوق آورده است : روزى امام محمّد باقر عليه السلام وارد خلوت گاه - مستراح - شد، لقمه نانى را مشاهده نمود(2)، آن را برداشت و پس از تميز كردن به غلام خود داد و فرمود: آن را نگه دار تا من بازگردم . پس از آن كه حضرت خارج شد و لقمه نان را از غلام تقاضا نمود، غلام گفت : اى سرورم و مولايم ! من آن را خوردم . حضرت فرمود: چنانچه كسى تكّه نانى پيدا كند و آن را تميز نمايد و بخورد، موجب دخول در بهشت خواهد شد.(3) همچنين از امام جعفر، حضرت صادق آل محمّد عليهم السلام وارد شده است كه فرمود: جمع كردن و تناول نمودن خورده ها و ريزه هاى نان و غذائى كه اطراف سفره يا اطراف ظرف مى ريزد موجب جلوگيرى از درد خاصره (4) مى شود.(5) 📚1- مستدرك الوسائل : ج 16، ص 288، ح 2. 2-در متن تصريح نشده است كه آيا لقمه نان در راهرو بوده و يا در جائى ديگر. 3- وسائل الشّيعة : ج 1، ص 361، ح 957، نقل از كتاب من لا يحضره الفقيه : ج 1، ص 18، ح 49. و ضمناً مشابه همين داستان به امام حسين عليه السلام نيز نسبت داده شده است . 4-خاصره به معناى استخوان لگن مى باشد. 5-بحارالا نوار: ج 59، ص 170، ح 5 و 6 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📝 شعـر طنز : مـش ابراهیم سِلام علیک مش ابراهیم خان سِلام نِشنــاسِنــی من هسّمـه مـش غِـلام من هسّمِــــه مـش غِــــلامِ مـازِنـــی حــق تِــره دِمبِــه مِــره نِشنــاسِنــی تِــه اون بــالا هِـــوا هِــوا سـر دری فِـــرشـتــــــــــه و مِــلائـک ور دری مـن این پاییـن جنّــمِ چــال درِمبِه قـرض و قـولِـه فکر و خیال درمبِه من این پایین مه ور همِش دی دمه مه سفـره سر همیشـه ات چی کمه وعــده یِ بِلبِلِ بِهــــار ره داشتــی دغدغه ی امـه نهــار ره داشتـــی گِتــــی امـــه دردا بِــلا رِه دونّــی کِـلاسِ شِش تـه دکتــراره خونّی گِتـی اِنـی همّـه چی ارزون بونه غرسِه شـونِه تِکاپِه خنـدون بونِه ای چه اتـی مـردمِ وضع خِـرابِـه همّه چی انگار بی حساب کتابِه؟ مِـلّاحسـن گِمــی منـافق بیئــــه همــــون بِنـا تـرامپِ رفِق بیئــه خواسّه  بوره کاخِ سفیـد بمـونّه اونجـه بـورِه نمــاز عیـد بخـونّه هفــش سـالــی دِرو دِونگاکِــرده دِرو بـزو مردمّـه رنگـــــاکِــــرده خِـــداوری تـه که مسلمـان بیئی مسلمون و با دین و ایمان بیئی کـاخِ کِرملیـن تـه نمــاز هاکـردی خِـدایِ جـا راز و نیــاز هاکِـردی حاجی پوتین ته پشتِ سر هِرِسّا ایلیچ لنین ته پشتِ سـر هِـرِسّـا اونجه دئی خداره جِـر نیاردی؟ اتّـا دونِـه خــوِرِ خِــر نیـــاردی؟ خِــدا نتِـه امــه هِـواره داریـن؟ یـا بتِـه شِـه سـرِ کِـلاره داریـن؟ نتِــه امــه سـر ره بِـلا نیـارین؟ امِسّــه گت گتِ کِـلا نیـاریــن؟ خِــدا نتِـــه مردمِ بالّ بیـــرین؟ یا بتِـه نـا؛ وشـونِ حـالّ بیرین؟ اتّـه چـی مِسّـه همیشِک سئواله هچّـی فِکِـر کِمّـه جـواب مِحـالِه تـه لینـگِ بِـن ضــدّ گلیلــــه دره تـه دس چـه ای مـردمِ پیله دره؟ سیّـد و ســالارِ فقیــر؛ نوینّـــی؟ همّه چی دونایی و پیر؛ نوینّـی؟ سفره سرِ بکوشتِ کـرک پرهایته مِرغنـه کِـل نـاز و ادا سرهایتِــه اتّائـه دل وشنیِ جـا غش شـونه اتّـا دیگه حجّـه هزار کش شـونه اتّـا دره وشنــیِ جـا لاب بـونِــه اتّی دیگه روز به روز ارباب بونه "مش ابراهیم مردمِ دل خون دره وشـون جیف پیله زمسّون دره" تـه هـم امه دلِ سّه ارمـون نئی درد فقیـــری وسّه درمـون نئـی وسّـه دیگه چنّـه سیاسـی گِمِــه هرچن که دومّه درمِه راسّی گِمِه وسّه دیگه ؛ بِتّــرِ که لال بوئــم بِتّـر که شیر نـواشِم شال بوئـم این شعرِ جا دومّه مه کار بساته مــه عمــر کــر نرسّیــه هِپـاتِـه مـه تنِ ککّـه دومّـه جِـر کِـرِنّه وِشون مِـره عاقبت بِخِر کِرِنّه ♻️ : سلام علیک؛ مشهدی ابراهیم خان سلام نمی شناسی؟ من هستم مشهدی غلام من هستم مشهدی غلام مازندرانی حق داری مرا نشناسی تو در آسمانها سیر می کنی با فرشته ها و ملائک من این پایین در جهنم هستم فکر و خیالاتم قرض و قوله های من است در این پایین همیشه بورانی است از دود سر سفره ام همیشه یک چیز کم است وعده ی آواز خواندن بلبلان بهار را داده بودی دغـدغه ی نهار ما را داشتی می گفتی از دردورنج ما خبر داری با شش کلاس سواد دکترا را می خوانی می گفتی باآمدنت همه چیز ارزان می شود غصّه می رودولبها خندان می شود باز چرا وضع مردم خراب است همه چیز انگار بدون حساب کتاب است؟ ملّاحسن گیرم منافق بوده از همان ابتدا با ترامپ رفاقت داشته می خواست درکاخ سفید بماند آنجا نماز عید برپا کند هفت هشت سالی دروغ گفت با دروغهایش مردم را رنگ کرد خدایی توکه مسلمان بودی مسلمان وبا دین وایمان در کاخ سفید نماز برپا کردی با خدای خود رازونیاز کردی حاجی پوتین پشت سرت ایستاد ایلیچ لنین پشت سرت ایستاد آنجا بودی خدا را پایین نیاوردی؟ یک خبر خوش(برای مردم ) نیاوردی؟ خدا نگفت هوایمان را داشته باشید؟ یا گفت محکم کلاه سرتان را بچسبید؟ نگفت سر ما (ملت) بلا نیارید؟ سرمان کلاه گشاد نزارید؟ خدا نگفت دست مردم را بگیرید؟ یا گفته نه؛حالشان را بگیرید؟ یک چیز همیشه برایم سئوال است هرچه فکر می کنم جوابش از محالات است اینکه زیر پایت ضدگلوله باشد و دستانت توجیب مردم سیّدوسالار مردم ؛نمی بینی؟ همه چیز داناوپیر؛نمی بینی؟ مرغ سر بریده از سفره ها پرکشید تخم مرغ هم نازوادا سر گرفته یکی دلش از گرسنگی به ضعف می رود یکی دیگر هزاربار به حج مشرف می شود یکی دارد از گرسنگی نصف می شود یکی دیگر روز به روز پولدارتر می شود مشهدی ابراهیم دل مردم خون شده ودر جیبشان زمستان است تو هم آرزوی دل ما نبودی برای درد فقرمان درمان نبودی بس است دیگر؛چقدر سیاسی می گویم هرچند می دانم حرف حق را می زنم بس است دیگر؛بهتر است لال باشم بهتر است شیرنباشم وشغال باشم می دانم بااین شعر کارم ساخته وحاصل عمرم رانرسیده به بادمی سپارند می دانم کک های تنم را می گیرند(کنایه از کتک زدن) آنها مرا عاقبت بخیر خواهند کرد ✍ شاعر : @akhbarelafoor
📗 : 🔆كشاورزى و كار افتخار است امام جعفر صادق عليه السلام حكايت فرموده است : محمّد بن منكدر(1) معتقد بود كه پس از حضرت سجّاد، امام زين العابدين عليه السلام كسى در فضل و علم و عبادت ، هم رديف آن حضرت نخواهد بود. تا آن كه روزى از روزها، در يكى از باغستان هاى اطراف شهر مدينه ، حضرت باقرالعلوم عليه السلام را مشاهده كرد كه مشغول كارگرى و كشاورزى است . با خود گفت : بايد او را نصيحت كنم تا خود را در اين كهولت سنّ و سنگينى بدن به زحمت نيندازد، پس در حالى كه امام محمّد باقر عليه السلام در اثر خستگى بر دو غلام خود تكيه زده بود محمّد بن منكدر جلو آمد. و چون نزديك امام عليه السلام رسيد، سلام كرد و حضرت با حالتى گرفته و ناراحتى ، جواب سلام او را داد. سپس محمّد بن منكدر حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! خداوند امور تو را اصلاح نمايد، شما در اين كهولت سنّ؛ و با اين كه يكى از بزرگان قريش هستى ، در اين گرماى سخت ، در طلب و تحصيل دنيا مى باشى ؟! اگر در چنين حالتى مرگ فرا رسد چه خواهى كرد؟ و در پيشگاه خداوند چه جوابى دارى ؟ امام باقر عليه السلام خود را از آن دو غلام كنار گرفت و آزاد روى پاى خود ايستاد و سپس فرمود: به خدا سوگند، چنانچه در اين حالت ، مرگ سراغ من آيد در بهترين حالت ها خواهم بود؛ چون كه مشغول طاعت خدا هستم و مى خواهم خود را از افرادى همانند تو بى نياز گردانم و سربار جامعه نباشم ؛ زيرا هر كه سربار جامعه باشد، گناه و معصيت خداى تعالى را كرده است . امام جعفر صادق عليه السلام افزود: در اين هنگام محمّد بن منكدر اظهار داشت : خداوند تو را مورد رحمت خويش قرار دهد، خواستم تو را نصيحتى نمايم ؛ وليكن تو مرا ارشاد و نصيحت نمودى .(2) 📚1- محمّد بن منكدر از سران صوفيّه بود كه تنها اوقات خود را به عبادت و بطالت مى گذراند و اهل كار و تلاش نبود و خود را نيازمند ديگران و سربار جامعه قرار مى داد. 2- أ عيان الشّيعة : ج 1، ص 652. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
3.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا قدرت حمله به ایران را دارید ؟ جواب رئیس جمهورهای ادوار آمریکا، روسیه و ترکیه. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
چرا رفراندوم برگزار نمی‌کنید؟ برخی از نخبگان سیاسی و روشنفکران ما فهم بسیار بسیط و در مواقعی درکی فانتزی از سیاست و حکمرانی دارند و این فهم ناقص خود را به جامعه انتقال می‌دهند. سال‌های پس از آغاز پرونده هسته ای عده ای از همان نخبگان اصرار داشتند در موضوع هسته ای از مردم نظر خواهی شود! آیا انرژی هسته ای با این هزینه میخواهید یا نه! یا در زمینه سیاست خارجی ایران از مردم نظرخواهی شود‌. پشت واژه مردم و مردم‌خواهی مخفی می‌شدند. آن دسته ما را در الگوبرداری به غرب ارجاع می‌دادند که همانند دولت های غربی رفراندوم برگزار کنید!!!!! حال باید این پرسش را طرح نمود چرا غرب برخلاف نظر اکثریت مردم خودش! از سیاست حمایتی از رژیم اسرائیل دست نمی‌کشد؟ چرا یک رفراندوم برگزار نمی‌کنند؟ چرا از اصول سیاست خارجی‌شان کوتاه نمی‌آیند؟ فهم بسیط از سیاست، افراد را به این ادارک فانتزی و رمانتیک از حکمرانی می رساند‌. ✍علیرضا‌ زادبر 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
10.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اتفاق پی درپی در آمریکا و اروپا توسط جنبش دانشجویی به حمایت از مردم فلسطین اسم محوطه دانشگاه رو گذاشتن «میدان شهدا» 🔰 به کانال اخبار بپيونديد. 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید.
⭕️اعمال محدویت ترافیکی در مسابقه فوتبال مابین نساجی مازندران و پرسپولیس در شهرستان قائم شهر 🔴پلیس راهنمایی و رانندگی ف.ا.استان مازندران در اطلاعیه ای ازشهروندان و دوستداران فوتبال خواستار رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی در بازی لیگ برتر فوتبال در شهرستان قائم شهر شد . 🔻با توجه به برگزاری بازی فوتبال نساجی مازندران و پرسپولیس در ورزشگاه شهید وطنی و جهت روان‌سازی ترافیک و ایمنی در عبور و مرور تمهیدات و محدودیت‌ها ی ترافیکی از ساعت ۱۴۰۰ لغایت پایان مسابقه مورخه ۱۴۰۳.۰۲.۱۷ در خیابانهای اطراف ورزشگاه برقرار می گردد: ✅۱-خیابان کارگرحدفاصل میدان شهرداری تا حسینیه عاشقان ثارالله بصورت مقطعی محدودیت تردد بنا به وضعیت ترافیک و تردد ✅۲-خیابان شریعتی (خیابان جویبار) حدفاصل چراغ قرمز سینا تا انتهای خیابان ✅۳_خیابان خزر ۶ محدودیت کامل برقرار می باشد. ✅۴-خیابانهای منتهی به ورزشگاه ✅۵- انتهای خیابان مدرس روبروی نساجی شماره یک به سمت میدان طالقانی 🔻فلذا از همه شهروندان و تماشاگران فهیم خواهشمند است برای تماشای بازی فردا با توجه به اینکه ورزشگاه شهید وطنی در هسته مرکزی شهر واقع می‌باشد از مسیرهای جایگزین استفاده نموده و برای حضور در محل مسابقه ضمن استفاده از وسایل نقلیه عمومی ، همکاری لازم رابا پلیس داشته باشند. اداره آموزش و فرهنگ ترافیک پلیس راهور ف.ا استان مازندران 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
11.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠سخنرانی شب سوم ستاد انتخاباتی دکتر عمران عباسی کالی _ بخش اول در راستای بلندای نام ایران کد انتخاباتی:۱۱                                     کد انتخاباتی:۱۱ ┄┅☫🇮🇷 مدیرمیدان ☫┅┄                                        🔹️ ما به عمران می اندیشیم 🔹️                     کد انتخاباتی:۱۱ ▫️گفتمان عمران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :🔻 🔹️گروه ایتا: کلیک نمایید @goftemaneomran 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠سخنرانی شب سوم ستاد انتخاباتی دکتر عمران عباسی کالی _ بخش دوم کمترین پشتوانه، بیشترین تلاش کد انتخاباتی:۱۱                                     کد انتخاباتی:۱۱ ┄┅☫🇮🇷 مدیرمیدان ☫┅┄                                        🔹️ ما به عمران می اندیشیم 🔹️                     کد انتخاباتی:۱۱ ▫️گفتمان عمران را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :🔻 🔹️گروه ایتا: کلیک نمایید @goftemaneomran 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : ✨شب بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه  سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد. در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد. خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد. - آهای، آقا پسر! پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.پسرک  با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید: - شما خدا هستید؟ - نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم! - بله، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید! خوشبخت ترین فرد کسی است که بیش از همه سعی کند دیگران را خوشبخت سازد.. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : 🔆زائيدن گرگ باوفا مرحوم شيخ مفيد رحمة اللّه عليه به نقل از محمّد بن مسلم - كه يكى از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهماالسلام و از راويان حديث است - حكايت كند: روزى به همراه حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقر عليه السلام از شهر مدينه طيّبه به سوى مكّه معظّمه حركت كرديم ؛ من سوار الاغ بودم و حضرت بر قاطرى سوار بود. در بين راه ، ناگهان گرگى از بالاى كوهى نمايان شد و كم كم جلو آمد تا نزديك ما رسيد و حضرت متوقّف شد. گرگ نزديك تر آمد و سپس دست هاى خود را بلند كرده و بر زين قاطر نهاد و سر خود را تا نزديك گوش امام باقر عليه السلام بلند كرد و حضرت نيز سر خود را فرود آورد؛ و گرگ لحظاتى در گوش حضرت سخنانى را مطرح و نجوا كرد. آن گاه امام عليه السلام گرگ را مخاطب قرار داد و فرمود: برو، مشكل تو را حلّ كردم . پس از آن ، گرگ با سرعت برگشت و از آنجا دور شد. من از مشاهده چنين صحنه اى در حيرت و تعجّب قرار گرفته و به امام محمّد باقر عليه السلام عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! چيز بسيار عجيبى را ديدم ، جريان چه بود؟! حضرت فرمود: گرگ به من گفت : اى پسر رسول خدا! جفت - همسر - من در اين كوه مى باشد؛ و باردار است و هم اكنون درد زائيدن بر او بسيار سخت شده است . از خداوند متعال بخواه تا زائيدن را بر آن آسان و ساده گرداند. و همچنين از خدا درخواست نما، تا نسل مرا بر هيچ يك از دوستان و شيعيان تو مسلّط نگرداند. و در نهايت ، من به آن گرگ گفتم : خواسته ات را انجام دادم ، و حاجتش برآورده شد. 📚اختصاص شيخ مفيد: ص 300. 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید
📗 : 📗 حکایت پادشاه و خدمتکار 📗 پادشاهی خدمتکاری داشت که بسیار شاد بود، از او علت را پرسیدند. خدمتکار گفت: قربان همسر و فرزندی دارم و غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم. پادشاه موضوع را به وزیر گفت. وزیر هم گفت: قربان چون او عضو گروه ۹۹ نیست بدان جهت شاد است.پادشاه پرسید گروه ۹۹دیگر چیست؟! وزیر گفت قربان یک کیسه برنج را با ۹۹ سکه طلا جلو خانه وی قرار دهید. پادشاه چنین کرد. خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه ها بسیار شاد شد و شروع به شمردن کرد. ۹۹ سکه ؟! و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا ۱۰۰ تا نیست، همه جا را زیر و رو کرد ولی اثری از یک سکه نبود. او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردابیشتر کار کند تا یک سکه طلای دیگر پس انداز کند ، او از صبح تا شب سخت کار میکرد، و دیگر خوشحال نبود. وزیر هم که با پادشاه او را زیر نظر داشت گفت: قربان او اکنون عضو گروه ۹۹ است و اعضای این گرو کسانیند که زیاد دارند اما شاد و راضی نیستند. خوشبختی در سه جمله است: تجربه از دیروز استفاده از امروز امید به فردا. ولی ما با سه جمله دیگر زندگی را تباه میکنیم: حسرت دیروز اتلاف امروز ترس از فردا 🔰 به کانال اخبار بپيونديد 👇👇 @akhbarelafoor 👆 با ما همراه باشید