eitaa logo
اخبار لفور
1.6هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
18.6هزار ویدیو
221 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ع ⭐️ ذکر روز یکشنبه : 🌹 یا ذالجلال و الاکرام 🌹 🙏 صبح یکشنبه مون رو با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز می کنیم و صلوات امروزمون رو به پیشگاه امیرالمؤمنین علی ع و حضرت زهرا سلام الله علیها هدیه می کنیم. ⭐️ به کانال اخبار لفور بپیوندید 👇👇👇 https://eitaa.com/akhbarelafoor 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹 مزین می کنیم کانال اخبار لفور رو به یاد شهدای لفور 🌹 🌹 هر روز یک شهید 🌹 🌹 شهید امروزمون هفتاد و ششمین شهید منطقه لفور 🌹 🌹 شهید بهرامعلی فرهادی🌹 🌹 نام شهید : بهرامعلی فرهادی 🌹 نام پدر : اسرافیل 🌹 تاریخ تولد : سال ۱۳۴۴/۱۲/۲۰ 🌹 محل تولد : شارقلت 🌹 تاریخ شهادت : ۱۳۸۵/۰۱/۲۵ 🌹 محل شهادت : جراحات شیمیایی 🌹 مزار شهید : گلزار امامزاده سید ملال قائمشهر 🌹 شهدا را یاد کنید با ذکر یک صلوات 🌹 ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
: 🌸 محبوبم ! خورشيد تابنده ات را شكر... تو را سپاس ميگويم، كه نور اميدی تازه بر قلبم تاباندی... كمک كن تا سپاسگزارانه زندگی كنم و قدرشناس مواهبت باشم. 🌸 ای مونس ترین ! من هيچم و تو همه چيزی. مسير سبز انسان بودن را نشانم ده... مرا قلبی گشاده و پاک ببخش... تا با همه كس و همه چيز با عشق و احترام روبرو شوم و ديگران را از خود جدا ندانم 🌸 ای مهربانترین ! میان این همه چشم ، نگاه تو تنها نگاهی ست،که مرا از هر نگهبان و محافظی بی نیاز می کند.... یقین دارم که حواست به من هست ... 🌸 خدایا شکرت ... من چه سربلند هستم ... زیرا همواره از تو میخواهم ... وقتی از تو می‌خواهم و تو عطا می‌کنی‌ ، این محبتی است میان «منِ» بنده , و پروردگاری که رحمتش و منّتش تمام عالم را فرا گرفته است 🌸 امروز هم مثل همیشه آرام هستم ، توکل کرده ام و نیز از قوه تفکرم ،که نعمت توست استفاده کرده ام و بسوی اهدافم پیش میروم‌ ، یقین دارم ، دستان تو زودتر از من دست به كار شده است. ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✳️ نگاهی به زندگی شهید بهرامعلی فرهادی : 🌹 هفتادوششمین شهید دهستان لفور آزاده و جانباز سرافراز شهید بهرامعلی فرهادی فرزند اسرافیل در تاریخ ۱۳۴۴/۱۲/۲۰ در روستای شارقلت دیده به جهان گشود . این شهید بزرگوار در تاریخ ۱۳۸۵/۰۱/۲۵ بر اثر شدت جراحات شیمیایی در قائم شهر به فیض شهادت نایل شد.  آزاده شهید اردوگاه 11 تکریت و نویسنده دو کتاب، بهرامعلی فرهادی، همسر و فرزندانش هنوز یکبار هم در جمع همرزمان این شهید حضور نداشته اند آیا همرزمان او در خانه این شهید حضور پیدا کرده اند؟شهید فرهادی که حدود 4 سال د را ردوگاه یازده تکریت رنج اسارت را تحمل کرد بالاخره در سال ۱۳۸۵ به دیدار معبود شتافت و بر اثر بیماری صعب العلاج به شهادت رسید و در گلزار شهدای قائمشهر مازندارن دفن شد . 🌹 شهید بهرامعلی فرهادی قبل از شهادت یک کتاب از خاطرات اسارت خود را چاپ کرد و کتاب دوم هنوز از نیمه نگذشته بود که او به سوی ملکوت اعلی پرواز کرد روحش شاد . آزاده اردوگاه 11 که کتابش زنده است و خودش در زیر خاک دومین آزاده ای که از بین بچه های اردوگاه یازده تکریت که کتاب خاطرات خودش رو منتشر کرده ولی خودش دیگر در بین ما نیست. آزاده سرافراز شهید بهرامعلی فرهادی که مدتها در بیمارستان تکریت بستری بود و تا سر حد شهادت هم پیش رفته بود ولی قسمتش و تقدیرش این بود که نسبتا خوب شود و آزاد بشود و چندین سال در کسوت معلمی به نوگلان ایران عزیز درس بدهد و بعد از ازدواج و دو فرزند تربیت شده اسلامی در حالی بر اثر یک بیماری سخت جان به جان آفرین تقدیم کند که اسمش هنوز در لیست شهدا نباشد و حتی حقوق او بعد از وفاتش نصفه و نیمه به خانواده اش برسد و در حالی که خانواده عزیزش در مشکل بسر میبرند او در زیر خاک خفته باشد و ما سایر آزادگان نیز گویا خفته ایم و از غم خانواده او بی خبریم. 🔵 ادامه دارد ... ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 👆👆👆👆👆👆👆
✳️ نگاهی به زندگی شهید بهرامعلی فرهادی : ⭐️ قسمت دوم و پایانی ⭐️ 📖 معرفی کتاب «1271 روز اسارت» روایتگر روزگار تلخ و شیرین اسارت به نقل از بهرام علی فرهادی رودباری کتاب «1271 روز اسارت»، مجموعه‌ای از خاطرات شهید بهرام علی فرهادی رودباری است. وی در این کتاب با بیان خاطرات تلخ و شیرین خود، اوج ایمان، ایثار و استقامت شهدا و اسرا در غربت را به تصویر کشیده است. 📚 کتاب «1271 روز اسارت» به قلم بهرام علی فرهادی سواد رودباری است و وی در این کتاب خاطرات خود در دوران اسارت را برای علاقمندان به تصویر کشیده است. این کتاب از سوی نشر شاهد برای اولین بار در سال 1383 و در 3 هزار نسخه چاپ شده است. در ادامه بخشی از خاطرات نقل شده در این کتاب را باهم می خوانیم: ...عصر روز دوازدهم اسفند سال 1365، در مقر حمزه سیدالشهداء واقع در جاده هفت تپه اهواز بودیم. یک روز قبل، از هفت تپه برای شرکت در یک عملیات به این مقر منتقل شده ایم و لحظات انتظار حرکت  برای شرکت در عملیات به سختی سپری می شد. فرمان حرکت کی صادر خواهد شد و به چه منطقه ای؟ کسی نمی دانست. شاید حتی فرمانده هان گردان ها ! باران شروع به باریدن کرد و هر لحظه بر شدت آن افزوده می شد. تجهیزات نسبتاً کامل، ما را در مقابل باران و سرما محافظت می کرد؛ اما آن چه که همه را بی تاب کرده بود، باران و سرمای آن نبود؛ بلکه شور انتظار بود... ... روی خود را به سمت صدا برگرداندم. چند عراقی را دیدم که سراسلحه شان به سویم  است و با اشاره دست از من می خواهند تا به طرف آن ها بروم. دیگر کاری از دستم ساخته نبود. شاید عمر خود را چندان نمی یافتم تا به دفاع از آن برخیزم و یا این که از مشکلات اسارت بی اطلاع بودم. شاید هم به آن تن در دادم تا مورد مداوا قرار گیرم و از درد و رنج مجروحیت نجات پیدا کنم. به هر حال، وضعیتی بود که به وجود آمد و راهی جز قدم برداشتن به سوی آن نداشتم... ...خوابیدن در اسارت هم مشکلات خودش را داشت. هر نگهبان به سلیقه خود دستوراتی برای خواب صادر می کرد. جالب آن بود که خواب دیدن هم در آن جا قانون داشت. گاهی کتک می خوردی که چرا خواب دیدی؟ چرا در خواب صحبت می کردی؟ و چی خواب می دیدی؟ و حتی مدتی بین نگهبانان مرسوم شده بود که اگر فردی خواب می دید و نیاز به آب واجب پیدا می کرد می بایست ابتدا فرد، رؤیای خود را تعریف کند، بعد به او اجازه حمام کردن را بدهند و بچه ها از این کار شرم شان می آمد، تنبیهات را تحمل می کردند و چون نیاز به آب داشتند، مجبور بودند چیزی سر هم کنند و تحویل شان بدهند تا اجازه حمام بگیرند. ...در اسارت، بهترین زمان، وقتی بود که درب های آسایشگاه پس از آمار عصر بسته می شد؛ زیرا تا صبح روز بعد تا حد زیادی در امنیت قرار داشتیم. همیشه آرزو می کردیم شب باشد تا مورد ضرب و شتم قرار نگیریم. بهترین لحظات هم هنگام خواب بود و به خصوص زمانی که در خواب، به کشور خود می رفتی و در بین خانواده و دوستانت بودی و با گپ و صحبت به خوردن انواع خوردنی ها مشغول می شدی. در خواب هم از آزادی بهره می جستی و هم شکمی از عزا درمی آوردی و سیر می شدی! بدترین لحظات، هم لحظه ای بود که از خواب بیدار می شدی و کابوس اسارت را حس می کردی. دیوارها، سقف ها و سیم های خاردار. علاقمندان این کتاب می‌توانند با مراجعه به کتابخانه تخصصی ایثار و شهادت شهرستان های استان تهران این کتاب را تهیه نموده  و یا با شماره تماس 54132240-021 تماس حاصل نمایند. 🗃 منبع : نوید شاهد ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ این مرد را افشاگری‌هایش ترور کرد! 🔹 صبح‌گاه ۱۴ مرداد ۱۳۶۰، صدای جمهوری اسلامی خبر از ترور مردی می‌دهد که کلیدی‌ترین نقش را در تثبیت و بقای مهمترین اصل قانون اساسی داشت. 🔸 از افشاگری علیه جریان لیبرال، جبهه ملی و نهضت آزادی تا تصویب و واگذری ساعت 8 صبح روز چهارشنبه 14 مرداد 1360 صدای جمهوری اسلامی ایران این خبر تکان‌دهنده را پخش کرد: « نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی صبح امروز در مقابل منزلش توسط ضدانقلابیون به رسید»؛ و بعدازظهر همان روز، روزنامه‌ها نوشتند که ضدانقلابیون و کینه این فریب‌خوردگان و مزدوران بیگانه در مقابله با یکی از بهترین فرزندان و پویندگان راه امام امت پی برد. ▪️دکتر آیت در نطق‌های خود و یادداشت‌هایی که می‌نوشت می‌کوشید رابطه بنی‌صدر با منافقین را عیان کند. او تلاش زیادی در جهت تصویب عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس مبذول داشت. یکی از کسانی که نقش مهمی در برملا شدن چهره اصلی بنی‌صدر ایفا کرد این بزرگوار بود. ▪️ که میرحسین موسوی را گزینه مناسبی برای تصدی وزارت امور خارجه نمی‌دانست، در یکی از جلسات مجلس، به انتقاد از کابینه معرفی شده پرداخت و اعلام کرد که اسنادی از ارتباط موسوی با فراماسونری در اختیار دارد و در جلسه بعدی مجلس آنها را در اختیار نمایندگان خواهد گذاشت. ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 👆👆👆👆👆👆👆
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ دعای جالب قنوت رهبر انقلاب از نوجوانی 🔺آرزوی جالب رهبر انقلاب که محقق شد! 🔺خاطره شنیدنی رهبری از دوران طلبگی ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 👆👆👆👆👆👆👆
🌕 با خورشید انقلاب ( خاطراتی از رهبر معظم انقلاب ) : 🌟 همت بلند از دوران بلوغ : یک‌بار ما خدمت حضرت آقا بودیم و اجازه داشتیم که سؤال کنیم. یکی از حاضرین سؤالی پرسید که ما رویمان نمی‌شد بپرسیم و یا پرسیدن آن سخت بود. پرسید حضرت آقا اصلا شما فکر می‌کردید رهبر بشوید؟ مثلا دوازده یا سیزده سالتان بود و در مدرسه علمیه‌ای در مشهد داشتید درس می‌خواندید اصلا می‌توانستید تصور کنید که یک روزی شما رهبر می‌شوید؟ ایشان قدری فکر کردند بعد فرمودند اگر اجازه می‌دهید به شما جوابی بدهم که سال‌ها پیش به دوستم دادم. (این دوست حضرت آقا مرحوم شده‌اند و شاید صلاح نباشد در این جلسه نامش را ببریم و حالا که خاطره را بیان کنم علتش را می‌فهمید) ایشان گفتند: من در مدرسه (اگر اشتباه نکنم) سلیمان‌خان مشهد داشتم درس می‌خواندم، روزها می‌رفتیم درس و شب‌ها باید درس فراگرفته را مباحثه می‌کردیم. روزی یکی از نکات درس را من متوجه نشده بودم. هرچه تلاش می‌کردم متوجه نمی‌شدم، در حجره مرتب می‌رفتم چپ و راست و شرق و غرب. هرچه می‌خواندم باز متوجه نمی‌شدم، هم حجره‌ای ما آن شب نوبتش بود که شام درست کند، یک مرتبه عصبانی شد و گفت: آقا سید علی آقا، بگیر بنشین دیگه، چکار دارید می‌کنید، هی می‌روید این طرف هی می‌روید آن طرف. این املت از دهان افتاد. خب یک مطلب را نفهمیدید دیگه، من هم نفهمیدم، هیچ‌کس توی کلاس نفهمید، هیچ‌کس سر درس نفهمیده است. اصلا در این مدرسه سلیمان‌خان چند نفر قرار است بعدا معمم بشوند؟ چند نفر از آن معممین قرار است بعدا در آن لباس باقی بمانند. (چون قضایای رضاشاه پیش آمده بود و یک چنین تصوراتی هم بود) چند نفر ما اگر در لباس روحانیت باقی ماندیم می‌توانیم امام جماعت مسجد سرکوچه بشویم؟ چند نفر ما اصلا مجتهد می‌شویم؟ چند نفر ما می‌خواهیم مرجع بشویم؟ که اصلا واجب باشد ما این مسئله را بدانیم؟ کسی به ما کاری ندارد که الان شما به جای اینکه شامت را بخوری هی می‌روی این طرف، هی می‌روی آن طرف و می‌گویی این مسئله را نفهمیده‌ام!  حضرت آقا فرمودند: من یک جوابی به آن دوستم دادم که امروز همان جواب را به شما می‌دهم. من آن زمان تازه بالغ بودم و قبل از بلوغ، نماز می‌خواندم و هر روز در قنوت نمازم این دعا را می‌خواندم: 🤲 «اللهم اجعلنی مجدد دینک و محیی شریعتک» 🤲 خدایا مرا تجدید‌کننده دینت و احیاگر شریعتت قرار ده. و بعد‌ اشاره کردند به ما که نرسیدیم به آنجاها، ما دوست داشتیم به جاهایی برسیم اما نرسیدیم. و این خیلی برای ما شیرین بود که آدم یک آرزویی قبل از بلوغش داشته باشد که بعد از هزار اتفاق عجیب در عالم، یک روزی بعد از اینکه رهبر شدند تازه بگویند ما به آن آرزو نرسیدیم. * رضا امیرخانی- در شبستان خاطره‌ها ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 👆👆👆👆👆👆👆
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت نهم ⭐️ جنوب شرقی ام جلب
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه: اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت دهم ⭐️ شبی آقا محمدخان قاجار ز روی کینه گسترد دام غدار بر آن روستای وندچال حمله ور شد حصار لشکر او بارور شد همه باوندیان کردی گرفتار ره تبعید به تبریز راه دشوار یکی زن از حصار شاه قاجار رها شد وندچال در آن شب تار؟! زنی آبستن و تنها و بی کس به جز یزدان ندارد دادرس کس یکی فرزند زادی نیک و پیروز که نامش لطفعلی بنهاد آن روز زمان چو باد بگذشتی در آن کوه یلی شد لطفعلی خان سوادکوه حشم بگزید او دامپروری کرد ز مادر پرس و جوی کودکی کرد گهی از باب جد و از نیاکان بر او مادر شمردی چشم گریان چو بگذشتی چهل عمرش در آن کوه کمر بستی ز کین آن مرد نستوه گرفتی توشه ی ره کوله باری که تا گیرد ز شاهنشه دماری به سوی شهر تبریز راه پویید سر ره کودکی امداد جویید یکی باتلاق بودی زان نواحی در او یک کودکی حال تباهی بدان آن طفل در باتلاق گرفتار نیایش فتحعلی بود شاه قاجار محمد ناصرالدین را پدر بود بر آن عباس میرزا او پسر بود محمد چون ز باتلاقش رها کرد به همراه لطفعلی خان تا سرا شد چو مهر لطفعلی بر دل نشانید مقامی بهرش از دربار ستانید در آن ایام بر آن خان باوند سه تا پور دلیر دادش خداوند محمد اول و دوم مرادخان که سوم ابراهیم است شیر دوران به دربار کیانی جاه دارند شهی چون ناصرالدین شاه دارند از ایشان بیم دارد شاه قاجار ره کشتن همی جویید ناچار دگر سو در پی تصمیم سلطان شدند آگاه آن سه پور شیران ره موطن کنام شیر مردان گرفتندی به دور از چشم شاهان 🔵 ادامه دارد... ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 👆👆👆👆👆👆👆
✳️ شعر محلی برای لفوری های عزیز : لَپورِ تن خسوهه،کاهنه جِمِه پاروهه اون قدیما دورادور، دیو سفید لپور اِسارون کوه تک ، رستم بزوهه تور اسکندر مقدونی ، اسب بهیه زندونی کرسنگ پتاس بیه ، چریکهای لپوری ونداد هرمز دیه ، عرب ترمز دیه لپور سامون هدا ، ضد تجاوز دیه لپور تن خسوهه ، کاهنه جمه پاروهه اون دمال تر مازیار، عاشق کوه و دیار پشتبونه لپوری ، ایرانسه افتخار ای بی وفا کوهیار ،برو ته وه شه برار شاه بمرده غریبی ، یک هفته بالای دار ظلم و ستم بسیار ، بهیه به این دیار شکوه لپور بورده ، بکوشتنه مازیار عرب دکتنه دله ، تش هدانه سلسله زر بورده هزارهزار ، دکوشتنه تشکله وبا دکته راسی ، سر هشتنه درسی لپور رنگ زرد بیه، هر کجه که پرسی لپور تن خسوهه ، کاهنه جمه پاروهه سال بورده بسیار بمو ،هرکی شه دیار بمو جم بهینه دوباره ، خونش مار مار بمو کاسبی و گالشی ، بیه چنه دل خشی لپور ای جان بمو ، نداشتنه ناخشی بخت دگرسه اقبال ،شیر بهیته گور یال سد بزونه دئوتک ، مردم بهینه دمال لپور تن خسوهه، کاهنه جمه پاروهه پنجشنبه ای جموعه، لپور سد حوموهه مردم باغ کنار ، تهرانیه هیموهه پیر زنا کِنه فرار ، ماشین در اِنِه قطار کیجاونه بی حیا ، چارقد هدانه کنار ملک اغوز بچیه ، تلاره تش دچیه بابلی دِنِه شِوَنگ ، گالش کَلِّی نیه هاکردنه تش کله ، ولیک و کنس گله لپور سیو تیکا ، مجنه آشغال دله نیسون دارنه چو زنه، سوردار و کهلو زنه مامور جنگلبانی ، شه خده به خو زنه کامیون هم چو بزو ، جنگل جارو بزو مه برار چو خرین ، هتل با ویو بزو لپور تن خسوهه ، کاهنه جمه پاروهه شاعر : آقای علی فرهادزاده ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 👆👆👆👆👆👆👆
اخبار لفور
📽 مستند مازندرانی زیبای "کوچ " با خوانندگی استاد ابوالحسن خوشرو ⭐️ قسمت اول ⭐️ #مستندمازندرانی_کو
37.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 مستند مازندرانی زیبای "کوچ " با خوانندگی استاد ابوالحسن خوشرو ⭐️ قسمت دوم ⭐️ ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 👆👆👆👆👆👆👆
4_5871004505885115182.mp3
9.82M
🎼 آهنگ چاربیداری حال ( طلا ونگه حال) آواز : استاد نورالله علیزاده و استاد خوشرو ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 👆👆👆👆👆👆👆