اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت ششم ⭐️ ضحاک ماردوش زنجیر دارد امیر
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه:
اثر : استاد باباتافته
⭐️ قسمت هفتم ⭐️
دبستانی است در شیرگاه امروز
خداوندا امیرم را بیامرز
سوادی را که سیمرغ آشیان داشت
سرش در زیرسقف آسمان داشت
بر آن خاک چراتش پایه دارد
سوادکوهی از او آوازه دارد
به بالایش روی یک تختگاه است
که فیروز را برادر جایگاه است
اَمُردادان دو خور گر بر فروزد
هوای سرد آنجا تن بسوزد
به یک ساعت ستادن را توان نیست
گمان داری که تن را استخوان نیست
نظام تن شود اندر تپیدن
کند روح از تنت میل پریدن
دگر سوی جنوبش واشی تنگ
که تاریخی نشسته بر رخ سنگ
ز شاهان نقش بینی کنده بر سنگ
جیوشان در شکار با یوز در جنگ
در آن تنگه که راه بی امان است
هزاران ساله راه کاروانست
سلام من به خاک کارسالارش
به مردان بزرگ آن دیارش
بر آن پیری که بودی میر مردان
به تقوا بوذر و در زهد سلمان
مبارک کودک و فرخنده زادی
که بابش نام او مشهد نهادی
علی زاده حکیم اندر کلام است
عزیز اندر میان خاص و عام است
در آن لحظه خدا خود را ستودی
یکی او بود که خاکش نرم سودی
به زیراب سوادکوه لطف حق بین
مبارک بارگاه عبد حق بین
ز اولاد علی و آل طاها
گلی از گلشن ام ابیها
مکان امن و جای خستگان است
سرای مهر بر آزردگان است
حبیب مستمندان دیار است
مکان مردم شب زنده دار است
سلام بر بارگاه عرش گونش
سلام بر زاهدان مرز و بومش
چنین نقل است هر شیرین بیان را
پدر اندر پدر این داستان را
در آن ایام که حاکم بود مروان
پی تقسیم ملک باب پوران
نشد حاصل رضایت وارثین را
که در تقسیم کمر بستند کین را
در آندم سیدی از نسل حیدر
فرار از ظلم حاکم چون مسافر
به زیراب سوادکوه رَحل ره کرد
غروب هم سایه بر دیدار مه کرد
در آن هنگام که هنگامه بپا بود
صداها بهر رهرو آشنا بود
اگر چه جنگ لفظی بود در بین
ولی نام علی تهدید روشن
که یعنی سر زند فردا سپیده
به مولا از تو گیرم سر به نیزه
مسافر چون شناخت از شیعیانند
که در میدان آز در قصد جانند
روان شد سوی شان گفت:ای محبان
چه فریاد است شما را ای عزیزان!
منم عبدالله و از دوستانم
مسافر بر شماها مهمانم
چه پیش آمد جدالتان چه باشد؟
همان امر محالتان چه باشد؟
🔵 ادامه دارد...
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#استاد_باباتافته
#شیرگاه_امیرم_چرات
#سوادکوهی_فیروز_اَمُرادان
#تنگه_واشی_کارسالار_بوذر_سلمان
#زیراب_سوادکوه_بارگاه_عبدالحق
#اولادعلی_مروان_باب_پوران
#سیدنسل_حیدر_زیراب_سوادکوه
#عبدالله_امامزاده_عبدالحق
⭐️ به کانال #اخبارلفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه: اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت هفتم ⭐️ دبستانی است در شیرگ
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه:
اثر : استاد باباتافته
⭐️ قسمت هشتم ⭐️
بگویید تا ره تدبیر گیریم
برای آز تن شمشیر گیریم
خرد را رهنمای راه سازیم
بر آن خیل و سپاه جهل تازیم
چو بشنیدند کلام دلنشین را
فرو خوردند خشم آتشین را
بگفتند داستان خود سراسر
ز املاک پدر دایر ز بایر
چنین فرمود : عبدالله بر آنان
شبی فرصت دهید ای نیکمردان!
در این تقسیم تان تا چاره سازم
شبی خلوت کنم با چاره سازم
چو بشنیدند شرط آن مسافر
قبول افتاد بر آن دو برادر
چو شب آن چادر ظلمت بپا کرد
مسافر دست بگشاد و دعا کرد
نهاد بر خاک غربت سجده رو را
همی خواندی به زاری ذکر او را
الهی رازق و صادق سمیعا
الهی یا سریعا یا رفیعا
خداوندا تو منانی تو باعث
شفیعی و رفیقی و تو وارث
رحیما قاهر و طاهر تویی تو
حبیبا باطن و ظاهر تویی تو
غریبی را به غربت آشنایی
به هر مشکل تو آن مشکل گشایی
مسافر در مناجات و پریشان
ببارید از سماء آنگاه باران
همی بارید باران از چپ و راست
که از هر دره ای صد رود برخاست
به یک ساعت چنان سیل زمین کن
صدای زیر او دل بردی از تن
چو سیل از کوه و دامن راست گردید
مسیر نوبرش درخواست گردید
عبور آندم به ملک وارثان کرد
ترازوی خداوندی چنان کرد
زمین گشته ترازو رود شاهین
هزاران حمد به مساح خطا بین
چو سیل بی صدا آمد گه خواب
در آندم نام خود بگرفت زیراب
چو سر زد آفتاب عالم افروز
مسافر سر گرفت از سجده پیروز
بر آندو برادر آگهی داد
بر آن تقسیم به هر دو داوری داد
چو آن قسام صنع قسمت نماید
قضاوت در خور مصنوع نیاید
چو آن دو دیده اند تقسیم نیکو
نهادند سر به خاک سجده هر دو
به سجده شکر آن مطلق بخواندند
به عبدالله عبدالحق بخواندند
سلام بر زاهدی عبدالعظیم باد
مرید شاه دین مرد علیم باد
بنای مسجدی را هست بانی
که هر خشتش از او دارد نشانی
حکیم اندر سخن حاکم به هر دل
صفابخش است اشعارش به محفل
تو شعر گریه خیز کربلا را
اگر خوانی ببینی نینوا را
بخوانی گر وداع شاه دین را
ببینی نور عینش عابدین را
ادیب و عارف و شب زنده دار است
به فطرت یکه مرد این دیار است
رفیعا را چنین کودک سزا باد
درود حق بر او و اولیاء باد
🔵 ادامه دارد...
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#استاد_باباتافته
#زیراب_عبدالله_عبدالحق
#کربلانینوا
⭐️ به کانال #اخبارلفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه: اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت هشتم ⭐️ بگویید تا ره تدبیر
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه :
اثر : استاد باباتافته
⭐️ قسمت نهم ⭐️
جنوب شرقی ام جلب نظر کرد
به سرخ آباد و وندچال گذر کرد
بیا جانا به وندچال سفر کن
به گور قهرمانان یک نظر کن
امیران را نگر خوش آرمیدند
شجاعانی که مردی آفریدند
ببینی آریا پارت دلاور
لهاکی در لحد آن نام آور
امیر مویدی از پور باوند
به مردی برتر از کوه دماوند
هژبری چون نهنگ در بحر عمان
همان سهم الممالک شیر دوران
همه از شیر مردان سوادکوه
همه از نامبرداران سوادکوه
همه از قهرمانان این دیارند
بر این خاک سوادکوه افتخارند
همه با جور در جنگ و ستیزند
گهی ثابت گهی اندر گریزند
یکی در کشور بیگانه زنجیر
یکی با خصم خود در خانه درگیر
دویی تبعید یکی تهدید در بند
دویی چون شیر می تازند مازند
سحر در دشت چو ببر اندر شکارند
به شب در کوه شروین پاسدارند
هدف آزادی این سرزمین است
هدف برپائی آئین و دین است
هدف حفظ شرف و ناموس باشد
هدف اخراج جیش روس باشد
که تا قرآن بگیرد هر سرا را
که تا ایمان بگیرد قلب ها را
بباید دور کرد زین شهر ابلیس
ز تن باید برون کرد رخت تلبیس
نگه کن غار اسپهبد خورشید
که او نوری است از تاریخ تابید
نکو بنگر تو زان ایوان سنگی
به کارش داشت دستان پلنگی
پلنگانی که طفل این دیارند
بر این کوه سوادکوه پاسدارند
کیوس و باو اسپهبد خورشید
کزین کوهسار سرخابی درخشید
که باو آن یکه تاز مرد میدان
یکی مرد مسلط شیر دوران
گهی آتشکده اشکش بریزد
گهی با دشمن میهن ستیزد
چو بشنیدی نگاهت تنگ تر کن
در آن تنگنای دید خود گذر کن
🔵 ادامه دارد....
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#استاد_باباتافته
#سرخ_آباد #وندچال
#آریاپارت_دلاور
#امیرمویدی #پورباوند
#شیرمردان_سوادکوه
#کوه_شروین
#غاراسپهبدخورشید
#کیوس #باومردمیدان
⭐️ به کانال #اخبارلفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
👆👆👆👆👆👆👆
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت نهم ⭐️ جنوب شرقی ام جلب
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه:
اثر : استاد باباتافته
⭐️ قسمت دهم ⭐️
شبی آقا محمدخان قاجار
ز روی کینه گسترد دام غدار
بر آن روستای وندچال حمله ور شد
حصار لشکر او بارور شد
همه باوندیان کردی گرفتار
ره تبعید به تبریز راه دشوار
یکی زن از حصار شاه قاجار
رها شد وندچال در آن شب تار؟!
زنی آبستن و تنها و بی کس
به جز یزدان ندارد دادرس کس
یکی فرزند زادی نیک و پیروز
که نامش لطفعلی بنهاد آن روز
زمان چو باد بگذشتی در آن کوه
یلی شد لطفعلی خان سوادکوه
حشم بگزید او دامپروری کرد
ز مادر پرس و جوی کودکی کرد
گهی از باب جد و از نیاکان
بر او مادر شمردی چشم گریان
چو بگذشتی چهل عمرش در آن کوه
کمر بستی ز کین آن مرد نستوه
گرفتی توشه ی ره کوله باری
که تا گیرد ز شاهنشه دماری
به سوی شهر تبریز راه پویید
سر ره کودکی امداد جویید
یکی باتلاق بودی زان نواحی
در او یک کودکی حال تباهی
بدان آن طفل در باتلاق گرفتار
نیایش فتحعلی بود شاه قاجار
محمد ناصرالدین را پدر بود
بر آن عباس میرزا او پسر بود
محمد چون ز باتلاقش رها کرد
به همراه لطفعلی خان تا سرا شد
چو مهر لطفعلی بر دل نشانید
مقامی بهرش از دربار ستانید
در آن ایام بر آن خان باوند
سه تا پور دلیر دادش خداوند
محمد اول و دوم مرادخان
که سوم ابراهیم است شیر دوران
به دربار کیانی جاه دارند
شهی چون ناصرالدین شاه دارند
از ایشان بیم دارد شاه قاجار
ره کشتن همی جویید ناچار
دگر سو در پی تصمیم سلطان
شدند آگاه آن سه پور شیران
ره موطن کنام شیر مردان
گرفتندی به دور از چشم شاهان
🔵 ادامه دارد...
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#استاد_باباتافته
#آقامحمدخان_قاجار
#روستای_وندچال #باوندیان
#شاه_قاجار #لطفعلی
#لطفعلی_خان_سوادکوه
#فتحعلی_شاه_قاجار
#محمدناصرالدین_شاه
#عباس_میرزا
⭐️ به کانال #اخبارلفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
👆👆👆👆👆👆👆
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه: اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت دهم ⭐️ شبی آقا محمدخان قاج
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه :
اثر : استاد باباتافته
⭐️ قسمت یازدهم ⭐️
*برای خواندن این قسمت حتما قسمت نهم و دهم خوانده شود تا مفهوم شعر را بهتر درک کنید*
حکومت را به ابراهیم دادند
سلاح و لشکر و دیهیم دادند
به ابراهیم خان آل باوند
سه تا پور دلیر دادش خداوند
یکی بود لطفعلی دوم حسین خان
که سوم اسماعیل است خان خانان
چه گویم لطفعلی را دو پسر بود
یکی چون شمس و دیگر چون قمر بود
لهاک و آریاپارت است ای دوست
درود من بر ایشان باد نیکوست
به اسماعیل یزدان لطف ها کرد
سه پور شیر دل بر او عطا کرد
بزرگش نام سیف الله نهادند
دگر عباس و اسدالله نهادند
که اسدالله هژبر است ای برادر
نهنگ در بحر و در کوه است اژدر
مبارک کودکی فرخنده زادی
درود بر مادری کاو را بزادی
سوار یکه تاز کوه باشد
که ببر دشت و هم نستوه باشد
ز نامش لرزه بر اندام دشمن
فتادی گر شنیدی روز روشن
هژبر فرزند پاک وندچال است
سوادکوه را جلال است و جمال است
به رخ قارن ،به قامت مازیار است
چو سرخابی دلیر و هوشیار است
هژبر یعنی کیوس نامبردار
که او فرزند باو و مرد پیکار
یل دشمن ستیز این دیار است
گوئی یکه سوار کارزار است
هژبر فریاد آزادی برآرد
به استقلال ملت پا فشارد
به حق آوای نای دردمند است
چو پیکانی به قلب آزمند است
هژبر با اجنبی در جنگ باشد
اگرچه عرصه بر او تنگ باشد
کجا کوه را فرار از باد باشد
نه عنقا دام هر صیاد باشد
🔵 ادامه دارد....
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#استاد_باباتافته
#ابراهیم_خان_آل_باوند
#لطفعلی_خان #حسین_خان #اسماعیل_خان_خانان
#لهاک_آریاپارت
#سیفالله_عباس_اسدالله
#اسدالله_هژبر
#هژبر_وندچال_سوادکوه
#قارن_مازیار_کیوس
⭐️ به کانال #اخبارلفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
👆👆👆👆👆👆
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت یازدهم ⭐️ *برای خواندن این
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه:
اثر : استاد باباتافته
⭐️ قسمت دوازدهم ⭐️
*برای خواندن این قسمت حتماً قسمت نهم و دهم و یازدهم خوانده شود تا مفهوم شعر را بهتر درک کنید*
از او در ارفع کوه فریاد خیزد
خزر دشمن ز بیم جان گریزد
پلنگ بیشه باشد ببر کوهسار
به دشت شیری که می تازد به کفتار
ز سر زلف سیاه افشاند بر دوش
سبلین ستبرش تا بناگوش
به هیبت رستم دستان ماند
دو چنگش پنجه ی شیران ماند
به صولت همچو سهراب است در تک
به شب تنها زدی بر خصم پاتک
چو شیر غرید در هنگام پیکار
که دشمن را نه سر ماندی نه دستار
به تنهایی زدی بر قلب دشمن
اگرچه دشمنش بودی هزار تن
به نیرو گردن ببری شکستی
به دو آهو گرفتی پای بستی
زدی با تیر در پرتاب سوزن
و یا روی کلاه شخص ارزن
هژبر آن مکتب آزادگی داشت
که او فرهنگ پاس میهنی داشت
هژبر آموخت هژبری را به مردم
به هر جا بنگری باشد در این بوم
که نامش نام محبوب دیار است
به گوش ملت ما گوشوار است
هژبر خورشید و دشمن ابر ماند
که تا خورشید ما پنهان بماند
نه خور پنهان ز ابر بی سکون است
که ابر از باد اندک سرنگون است
هژبر بنیان سرما را بدرید
به جان میهنش گرما رسانید
که او با مردم خود مهربان بود
به کالبد خلایق روح و جان بود
رعیت پرور و مردم نوازی
نکو خوی شریفش هر چه خواهی
هژبر آن اشک چشم اشکبار است
هزاران دیده بر در انتظار است
بگو تافته هژبر با ما عجین است
همیشه خصم میهن را کمین است
درود من بر او باشد سزاوار
به یک عمر جهان روزی دو صد بار
🔵 ادامه دارد....
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#استاد_باباتافته
#ارفع_کوه #رستم_دستان
#هژبر #تافته
⭐️ به کانال #اخبارلفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید
👆👆👆👆👆👆👆
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه: اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت دوازدهم ⭐️ *برای خواندن این
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه:
اثر : استاد باباتافته
⭐️ قسمت سیزدهم ⭐️
به هر جای ورسک پل چهره ی او
ورسک گوش است و پل گوشواره ی او
ورسک اندر زبان خاص و عام است
به ایران فخر وناموس است و نام است
ورسک بر کشورم سرمایه باشد
وطن باشد سر و او پایه باشد
وطن جسم است و جان سرمایه ی او
ورسک باشد ستون مهره ی او
ورسک بین دو دریا ارتباط است
به ایران عزیزم انبساط است
بسا فرهاد زین ره پر گشودند
به شیرین نام پیروزی نهادند
چه گویم زان خطوط آهنینش
ره پر پیچ اما دلنشینش
چنان نقشی رخ این سنگ خارا
ز نقاش وطن گردید پیدا
که هر کس را توان آفرین نیست
زبان بی اختیار و غیر این نیست
بسا جانان در این ره جان سپردند
که تا خط طلا نامش نهادند
ز تونل های پر پیچ و طویلش
هنرمندان پاک و بی بدیلش
که دل از کوه خارا بر دریدند
چه زیبا این ره آهن کشیدند
بنازم دست های آهنین را
دلاور مردمان سرزمین را
هزاران پینه بر دستان نشستی
که با پتکی دل خارا شکستی
فراوان دیاها ناسور گردید
که این پل در جهان مشهور گردید
اگر این ره شدست امروز جهانی
فراوان کشته دارد جاودانی
سلام بر دست های پرتوان باد
درود بر روح پاک کشتگان باد
بر آن رسام این رسم صد تبارک
بخوان و گو بهشت بر تو مبارک
🔵 ادامه دارد...
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#استاد_باباتافته
#ورسک #فرهادوشیرین #سه_خط_طلا
⭐️ به کانال #اخبار_لفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال #اخبار_لفور رو به دوستانتون معرفی کنید
👆👆👆👆👆👆👆
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه: اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت سیزدهم ⭐️ به هر جای ورسک پل
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه :
اثر : استاد باباتافته
⭐️ قسمت چهاردهم ⭐️
برو لاجیم و بنگر برج لاجی
به سال پنجم از تاریخ هجری
که لاجی ست حاکم سلطان سنجر
بسا با تیغ خود بشکست خنجر
جهان از ظلم او بیداد دارد
هزاران خسته جان درخاک دارد
برو دودانگه و رسکت گذر کن
بنای عشق آنجا را نظر کن
برج است کاو از عشق برخاست
غلامی شاهزاده خفته آنجاست
چنین بود دختری مالک در آن شهر
چو او هرگز ندید زیباتری دهر
محجب شهره ای آفاق دارد
غلام شاهزاده ای مشتاق دارد
که این شهزاده کار کهتری کرد
ز عشق یار اسطبل مهتری کرد
پی تعلیم اسب یار در تاخت
ز زین افتاد آنجا جان خود باخت
لاکوم بالاتر از ملک آلاشت است
چنین بود نام او لاکوم گذاشته است
لاو و کوم شیر مرد آن دیارند
ز عشق ماه وَچِه در گیرودارند
ماه وچه دخت ایرچ پادشاه است
که مادر ماه و دختر بچه ماه است
از این رو کوه ماه وچه نام از او یافت
که عشق ماه وچه بر لاو و کوم تافت
لاو و کوم دو برادر دو قلویند
حشم دار امیدین وار کوهند
بسان سیب سرخ نیم بریده
که نیمی لاوو نیمی کوم خزیده
ز چشم و ابرو و پیشانی و مو
ز قد و قامت و پهنا و بازو
بسان دو ستاره شب در افلاک
که سنجش نیست هرکس را دراین خاک
نه از کوم،لاو شناسند نی ز لاو،کوم
که لاو در کوم و کوم در لاو مختوم
پدر اندر سوادکوه نامدار است
تبار اندر تبارش شهریار است
که او از دوده ی آن دیوبند است
کزو هم دیو ودد جانش نژند است
لاو وکوم هر دو هم از شهریارند
شجاع مردان عصر آن دیارند
ز بند عشق لاو،کوم بی خبر بود
بر لاو عشق،کوم هم بی اثر بود
ماه وَچِه هر دوشان را لاو پنداشت
شبی را بهر آن دو وعده بگذاشت
خلاصه وقت موعودش رسیده
که ماه وچه همان یک را دو دیده
بگفتش تو؟بگفت لاو، گفت او کوم
بگفت در لاو و کوم گردیده ام گم
بگفت ای لاو چه نسبت هست با کوم؟
بگفت از یک پدر هستیم و یک اُم
جنابه از تبار دیو بندیم
کنون دربندعشق تو به بندیم
بگفت ای لاووُکوم ای شهسواران
شماتت را سزاوارم یقین دان
نه از کوم،لاو شناختم نی ز لاو،کوم
منم گمگشته در این عشق محکوم
مرا آن عشق کور لاووُکوم گشت
قضاوت بِه کند میدان این دشت
هر آن مردی که پیروز از نبرد است
مرا در خانه شُوی و نیکمرد است
نه درآن حد که درکشتن شتابید
فقط در حد نیرو آزمائید
تعصب در درون شیر مردان
چنان ریشه زدی تا قیمت جان
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#استاد_باباتافته
#لاجیم_برج_لاجیم
#سلطان_سنجر
#دودانگه_رسکت
#لاکوم_آلاشت
#لاو_و_کوم_ماه_وَچِه
#ایرج_پادشاه_ماه_وَچِه
#کوه_ماه_وچه
#لاووکوم_امیدین_وار_کوه
#سوادکوه_نامدار_شهریار
🔰 به کانال #اخبار_لفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
📱 رسانه باشید کانال اخبار لفور رو به دوستانتون معرفی کنید
👆👆👆👆👆👆👆
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت چهاردهم ⭐️ برو لاجیم و بنگ
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه:
اثر : استاد باباتافته
⭐️ قسمت پانزدهم ⭐️
اگر چه عشق با مرگ را حیاتست
که عشق پاک را مرگش زکاتست
همان عشق است که کوه بیستون ساخت
همان عشق است به چاه مصر انداخت
همان عشق است از جنت به در کرد
همان عشق است که آتش شعله ور کرد
جهان در قید و بند عشق باشد
تن و جان در کمند عشق باشد
دلی که عشق هست خورشید دارد
خوش آن دل عشق آن توحید دارد
نگاه دو برادر گشت با هم
که گویی فاش شد آن راز مبهم
لاو از کوم و کوم ز لاو معشوقه بشناخت
کمندی بود که عشق بر هر دو انداخت
زمانی هر دو گردیدند آگه
که عشق آمد قضاوت کرد ناگه
چو بشنیدند شرط عشق آن دو
راه افتادند به سوی غرب آن کوه
مکانی ست دو برادر مشهور باشد
ز لاکوم فرسخی هم دور باشد
یکی میدان بپا کردندی آنجا
که بودی کل ماز اندر تماشا
به کشتی برگرفتندی کمر را
بدادند داوری شمس وقمر را
گهی لاو زانوی کوم برده بر خاک
گهی زانوی لاو بنشسته بر خاک
نبرد سخت بین دو برادر
دو شیر شرزه گویم دو دلاور
ز چنگ لاو تن کوم زخمدار است
ز چنگ کوم تن لاو پارپار است
ز خون تن زمین بر گل نشسته
دو شیر نر شدند زین رزم خسته
چهار روز و چهار شب در تکاپو
به پنجم هر دو افتادند به پهلو
زمین با شیب کم لغزنده از خون
در آن شیبی سیه سنگ داشت مسکون
سر آن دو بر آن سنگ آشنا شد
قَدَر گفتی که این کار از قضا شد
دو تا شیر مهاجم در فتادن
چوگویی شیب تندی را دویدن
گه خشم و گه سرعت اثر کرد
عروس ما سیه جامه به بر کرد
سیه کرد ماه وَچِه رفته سر کوه
هنوز خوانیم آن کوه را سیاهکوه
تن لاو و تن کوم هر دو یکجا
سپردندی به خاک درگاه هیجا
این قسمت از شعر بر گرفته از کتاب شعر سرزمین من سوادکوه اثر استاد گرانقدر باباتافته است که در وصف پیدایش لاکوم و سرگذشت آن دو برادر لاو و کوم است.
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#استاد_باباتافته
#لاکوم #لاو #کوم #سیاهکوه #ماه_وَچِه
🔰 به کانال #اخبار_لفور بپیوندید 👇👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه: اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت پانزدهم ⭐️ اگر چه عشق با مر
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه :
اثر : استاد باباتافته
⭐️ قسمت شانزدهم ⭐️
دو چشمان سوی شیرگاه چون برید است
به کوی پیرمردی مو سفید است
کجا بتوان ز فضل او سرودن
که ممدوح است و مدحش را ستودن
یعقوب حیدری مردی متین بود
معلم مکتبش نام آفرین بود
سلام بر مکتب فرزانه ی او
به شاگردان خوب خانه ی او
درود بر او و برطفل طبیبش
به استاد حجت الله ادیبش
سلام بر حجت و طبع رفیعش
عروض اندر سر و علم بدیعش
نکومرد شریفی زین دیار است
خلیلی یکه تاز و شهسوار است
خلیلی سر بلوکی از لفور است
خردمند وسلحشور وغیور است
سلام بر قامت مردانه ی او
سلام برآن لب پُر خنده ی او
دگر نام گرامش مرتضی بود
به درد دردمندان آشنا بود
بلوکی از وجودش در امان است
امیری بر رعیت مهربان است
دیگر مرد شریفش زین بلاد است
ادیب و فاضل و گوهر نهاد است
بلاغت در زبان صادق او
حلاوت در خطوط ناطق او
امین رزمجو مردی حلیم است
وفامند ومنیع طبع وحکیم است
به غربم اسپرزکوه می درخشد
هوا بوی خوش گل ها ببخشد
نسیم او مسیحی دم روان است
خنک بادی به هر سمتش وزان است
ز آب چشمه سارش کی توان گفت
که آب سلسبیل است راز بِنهُفت
همین جا بود رستم بر درختی
بِبَست اولاد اسیر شوربختی
نگهبان کرد بر او رخش رخشان
قدم بگرفت بر میدان دیوان
دل این کوه نگر آخور رخش است
همان رخشی سوارش تاجبخش است
در این کوه نیز غاری بس طویل است
نظیرش را نبینم بی نظیر است
در این کوه است کوهیار یار کوهست
به دشتش مازیار اندر ستوه است
همین یار است از پشت حمله دارد
دو صد تلبیس هزاران وعده دارد
به دشمن می سپارد مازیاری
جوانمرد و دلیر و شهریاری
بر دشمن دو دست از یار بر بست
به عشق منصب و دینار بر بست
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#استاد_باباتافته
#شیرگاه #یعقوب_حیدری #حجتالله
#خلیلی_سربلوک_لفور #امین_رزمجو
#اسپرزکوه #رُستم #مازیار
#مازیاردرِّه
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت شانزدهم ⭐️ دو چشمان سوی ش
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه:
اثر : استاد باباتافته
⭐️ قسمت هفدهم ⭐️
در این جا خانه ی خانم رئیس است
که او را مال بسیار و نفیس است
هزاران گاو بیش و میش بسیار
همی دوشید شیرش را به خروار
تمام شیر بر تنبوشه می کرد
از آن گنگ وارد شیر خانه می کرد
کزو شیر خانه پی مشهور باشد
لفور است گنگ ها منظور باشد
به غرب چاشتخواران است امروز
که آمد در دهان سد البرز
از این شیر خانه پی بالا رویم ما
چو زائر مرقد مولا رویم ما
مزار سیدی عبدالوهاب است
که دل از دوری اش در التهاب است
که او از دوده ی اهل کسا است
گرامی جد او زین العبا است
به شرقم کنگلو سر بر فراز است
بهاران چون رسد مهمان نواز است
زمین را گل چه نقشی روی فرش است
سفید و سرخ و آبی و بنفش است
کنارش سنگلج سرمایه دارد
حشم هرجای خود پیرایه دارد
لب چوپان به مستی نی نواز است
به هستی شکر و از دل غمگداز است
چرا تافته ز باب خود نگفتی
ز مشتی ممدلی دری نسفتی
که تا آویزه های گوش گردد
تن بی تاب تان را توش گردد
مگر مهر پدر از سر نهادی
چرا داد سخن از وی ندادی
مگر کردی فراموش آن صلابت
کلام دلکش او پر ز حلاوت
از آن مردی که شمع انجمن بود
کلام نافذ او سودمند بود
درود من بر آن روح بلندش
فرستم بر مقام ارجمندش
بیا تافته زمان الوداع شد
سواد شب کوه شروین بپا شد
رخ خورشید به رنگ کهربا رفت
دو پا بر چاه مغرب آشنا رفت
سیاهی دامن کوهسار بنشست
ره دیدن بر آن چشمان تو بست
فراوان صحبت نا گفته باشد
هزاران گوهر ناسفته باشد
چو گنجشکان به جیک جیک وانهادی
ز بیم شب به دل پروا نهادی
هزاران روز اگر اینجا نشینی
قلم از شاخه ی افرا گزینی
مرکب چشمه زین کوهسار گردد
زمین کنگلو طومار گردد
هزاران جلد اگر آری به تصنیف
سوادکوه را نشاید کرد توصیف
📝 شاعر صبح هنگام بعد از انجام فریضه ی عبادی سوار بر اسب به قسمت بلندی کوه رفته و در آنجا با نگاهی گذرا فی البداهه این مثنوی را در بحر هزج سالم در وصف سوادکوه سرود .واین شعرها از کتاب سرزمین من سوادکوه سروده استاد گرانقدر باباتافته گرفته شده و توسط پایگاه فرهنگی وبسایت سلام لفور نوشته شده است.
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#استاد_باباتافته
#خانم_رئیس
#لفور #چاشتخواران #سدالبرز
#سیدعبدالوهاب #اهل_کسا
#زین_العبا #کنگلو #سنگلج #مشتی_ممدلی #کوه_شروین
#سوادکوه
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید
📝 کدینگ جستجوی مطالب مهم کانال اخبار #لفور :
#معرفی_لفور
#معرفی_روستاهای_لفور
#تاریخ_لفور
#جاذبههای_گردشگری_لفور
#جنگل_لفور
#سدلفور
#آبشارلفور
#آثار_تاریخی_لفور
#شهیدوشهادت
#شهدای_ایران
#شهدای_لفور
#کرامات_شهدا
#هرروزباشهدا
#مناجات_شهدا
#جبهه_جنگ
#محرم
#تعزیه
#مداحی_مازندرانی
#نوحه_مازندرانی
#مداحی_فارسی
#بزرگان_و_دانشمندان_لفور
#فرزند_شایسته_لفور
#شاعران_لفور
#منظومه_شعری_سرزمین_من_سوادکوه
#شعرمازندرانی
#موری_مازندرانی
#ضربالمثلهای_مازندرانی
#چیستان_مازندرانی
#شعرطنز
#شعرطنزانتخاباتی
#شعرطنزمازندرانی
#جوک_طنز_مازندرانی
#جوک #طنز #طنزانه
#طنزانتخاباتی
#طنز_ماه_رمضان
#خوانندگان_لفور
#ورزش_لفور
#پست_ویژه
#کتاب_صوتی
#دکل
#حجاب_عفاف
#فواید_روزهداری
#پزشکی #سلامت
#گیاهان_دارویی
#گرمازدگی
#ایران_قدرتمند
#امام_خمینی
#آیتالله_خامنهای
#شهریار_ایران
#دستاوردهای_انقلاب_اسلامی
#کتاب_صعود_چهل_ساله
#شهیدجمهور
#شهیدبهشتی
#ایلومیناتی
#فراماسونری
#دجال
#یهودی_مخفی
#یهودیان_آنوسی
#رضاشاه #رضاخان
#محمدرضاپهلوی
#غرب_بدون_روتوش
#مستند
#مستندفارسی
#مستندمازندرانی
#مستند_بندگان_خدا_بردگان_شیطان
#برنامه_شیطان
#کووید۱۹
#کمتریل
#کرامات_امامان
#فضائل_امیرالمؤمنین
#استغفارهفتادبندی_امیرالمومنین
#عیدغدیر #عیدقربان #عیدفطر
#دعاومناجات
#دعای_جوشن_کبیر
#دعای_عرفه
#دعای_کمیل
#دعای_ندبه
#حدیث #حدیث_کساء
#نماز #روزه
#نیایش_صبحگاهی
#شکرانه
#قرارعاشقی
#امورخیریه
#ایران_سرای_مهرودوستی
#روزکارگر
#روزمعلم
#روزپسر
#روزدختر
#روزپدر
#روزمادر
#روزپرستار
#روزمهندس
#قرآن_منظوم
#معجزات_علمی_قرآن
#نهجالبلاغه
#ولادت_امامان
#شهادت_امامان
#پویانمایی
#پویانمایی_آشنایی_با_زندگانی_پیامبران_امامان
#شعرمازندرانی
#آهنگ_مازندرانی
#شبهات_سیاسی
#شبهات_دینی
#شبهات_محرم
#شبهات_نظامی
#بدون_تعارف
#داستان
#داستان_آموزنده
#آموزش_آشپزی
#آشپزی
#شکرانه
#خواندنی
#خندیدنی
#دیدنی
🔰 به کانال اخبار #لفور بپيونديد 👇👇
@akhbarelafoor
👆 با ما همراه باشید.