eitaa logo
اخبار لفور
1.9هزار دنبال‌کننده
24.6هزار عکس
28.5هزار ویدیو
234 فایل
هرچیزی که درباره #لفور بایدبدانید #لفور جایی که بایدرفت ودید اخبار و مطالب ارسالی شما👇 @Ab_Azizi #تبلیغات پذیرفته می‌شود👆 کانال ایتا @akhbarelafoor گروه ایتا eitaa.com/joinchat/131203086C0505ea2121 کانال تلگرام t.me/akhbarelafoor
مشاهده در ایتا
دانلود
اخبار لفور
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من : اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت ششم ⭐️ ضحاک ماردوش زنجیر دارد امیر
✳️ منظومه شعری کتاب سرزمین من سوادکوه: اثر : استاد باباتافته ⭐️ قسمت هفتم ⭐️ دبستانی است در شیرگاه امروز خداوندا امیرم را بیامرز سوادی را که سیمرغ آشیان داشت سرش در زیرسقف آسمان داشت بر آن خاک چراتش پایه دارد سوادکوهی از او آوازه دارد به بالایش روی یک تختگاه است که فیروز را برادر جایگاه است اَمُردادان دو خور گر بر فروزد هوای سرد آنجا تن بسوزد به یک ساعت ستادن را توان نیست گمان داری که تن را استخوان نیست نظام تن شود اندر تپیدن کند روح از تنت میل پریدن دگر سوی جنوبش واشی تنگ که تاریخی نشسته بر رخ سنگ ز شاهان نقش بینی کنده بر سنگ جیوشان در شکار با یوز در جنگ در آن تنگه که راه بی امان است هزاران ساله راه کاروانست سلام من به خاک کارسالارش به مردان بزرگ آن دیارش بر آن پیری که بودی میر مردان به تقوا بوذر و در زهد سلمان مبارک کودک و فرخنده زادی که بابش نام او مشهد نهادی علی زاده حکیم اندر کلام است عزیز اندر میان خاص و عام است در آن لحظه خدا خود را ستودی یکی او بود که خاکش نرم سودی به زیراب سوادکوه لطف حق بین مبارک بارگاه عبد حق بین ز اولاد علی و آل طاها گلی از گلشن ام ابیها مکان امن و جای خستگان است سرای مهر بر آزردگان است حبیب مستمندان دیار است مکان مردم شب زنده دار است سلام بر بارگاه عرش گونش سلام بر زاهدان مرز و بومش چنین نقل است هر شیرین بیان را پدر اندر پدر این داستان را در آن ایام که حاکم بود مروان پی تقسیم ملک باب پوران نشد حاصل رضایت وارثین را که در تقسیم کمر بستند کین را در آندم سیدی از نسل حیدر فرار از ظلم حاکم چون مسافر به زیراب سوادکوه رَحل ره کرد غروب هم سایه بر دیدار مه کرد در آن هنگام که هنگامه بپا بود صداها بهر رهرو آشنا بود اگر چه جنگ لفظی بود در بین ولی نام علی تهدید روشن که یعنی سر زند فردا سپیده به مولا از تو گیرم سر به نیزه مسافر چون شناخت از شیعیانند که در میدان آز در قصد جانند روان شد سوی شان گفت:ای محبان چه فریاد است شما را ای عزیزان! منم عبدالله و از دوستانم مسافر بر شماها مهمانم چه پیش آمد جدالتان چه باشد؟ همان امر محالتان چه باشد؟ 🔵 ادامه دارد... ⭐️ به کانال بپیوندید 👇👇👇 @akhbarelafoor 📱 رسانه باشید کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱