eitaa logo
آخرت زیبا
1.2هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🌼ان‌شاءالله رفتار برابر بین اولاد را که رعایت می‌کنید؟!😐 هانیه می‌گوید: «شب به‌خیر»؛ و پتوی کوچکش را روی سرش می‌کشد. «شب به‌خیر» گفتن را تازه یاد گرفته؛ و وقتی می‌بیند ما با شنیدنش چقدر ذوق می‌کنیم، خوشش می‌آید و تکرار می‌کند. می‌روم بالای سرش و آرام پتو را کنار می‌زنم. با اینکه خنده‌اش گرفته، اما به زور پلک‌هایش را روی هم نگه می‌دارد که یعنی خوابش برده! می‌بوسمش و پتو را دوباره روی سرش می‌کشم. ناگهان چشمم می‌افتد به دختر بزرگ‌ترم. نکند بیدار باشد و به دل بگیرد. اما سمتش نمی‌روم. با خودم می‌گویم: «من که به او هم کم نمی‌کنم.» صبح می‌رسم خدمت ، سلام می‌کنم. بلافاصله بعد از سلام، می‌پرسند: «ان‌شاءالله تسویه( ) بین را که رعایت می‌کنید؟» 📕 برگرفته از کتاب «در خانه اگر کس است» گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره ص ٣٣ 👤 بر اساس خاطره‌ی یکی از شاگردان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ @akherate_ziba🙌🙌
✅وسوسه انسان توسط در   ، و 👈مال و اولاد و اعمال فرد از دیگر اموری که برای به صورت مثالیه خود مجسم می گردد. در فرمایش آمده است که هنگامی که انسان متوجه مال خود می شود ومی گوید:(ای مال)! به خدا سوگند من بر (جمع) تو و (بر انفاق تو) بودم (شب و روز خود را برای تحصیل و به دست آوردن تو صرف کردم و چیزی از تو را از خود جدا نمی کردم)، پس چه سود و بهره ای از تو برای من است؟ مال (در جواب) می گوید: خود را از من برگیر (یعنی استفاده تو از من در این حال فقط کفنی بیش نیست). 👈سپس متوجه خود می شود و می گوید:به خدا سوگند! من برای شما پدری مهربان و حامی و نگهدرانده شما بودم، پس (در این حال) چه نفع و فایده ای از شما برای من هست؟ می گویند ما تو را به و که تو است، می رسانیم و در آن پنهان می سازیم.😱 👈متوجه اعمال خود می شود و می گوید:به خدا سوگند! من نسبت به (انجام) تو و رغبت نداشتم و تو بر من گران و سنگین بودی، پس چه نفع و فایده ای از تو برای من هست؟ می گوید:من و تو هستم در قبر و روز ، تا زمانی که من و تو بر پروردگارت عرضه شویم.🌍 @akherate_ziba🙌🙌
🌼ان‌شاءالله را که رعایت می‌کنید؟!😐 هانیه می‌گوید: «شب به‌خیر»؛ و پتوی کوچکش را روی سرش می‌کشد. «شب به‌خیر» گفتن را تازه یاد گرفته؛ و وقتی می‌بیند ما با شنیدنش چقدر ذوق می‌کنیم، خوشش می‌آید و تکرار می‌کند. می‌روم بالای سرش و آرام پتو را کنار می‌زنم. با اینکه خنده‌اش گرفته، اما به زور پلک‌هایش را روی هم نگه می‌دارد که یعنی خوابش برده! می‌بوسمش و پتو را دوباره روی سرش می‌کشم. ناگهان چشمم می‌افتد به دختر بزرگ‌ترم. نکند بیدار باشد و به دل بگیرد. اما سمتش نمی‌روم. با خودم می‌گویم: «من که به او هم کم نمی‌کنم.» صبح می‌رسم خدمت ، سلام می‌کنم. بلافاصله بعد از سلام، می‌پرسند: «ان‌شاءالله تسویه( ) بین را که رعایت می‌کنید؟» 📕 برگرفته از کتاب «در خانه اگر کس است» گزیده‌ای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیت‌الله بهجت قدس‌سره ص ٣٣ 👤 بر اساس خاطره‌ی یکی از شاگردان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ @akherate_ziba🍃🤲🍃