eitaa logo
نکته های خوب
123 دنبال‌کننده
580 عکس
884 ویدیو
1.1هزار فایل
یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ 🔶 اين اواخر كمتر حرف ميزد. زمانی كه از تهران برگشته بود بيشتر مشغول خودسازی بود. از خودش كمتر ميگفت. به توصيه های كتب اخلاقی بيشتر عمل ميكرد. هادی عبادتها و مسائل دينی را به گونه ای انجام ميداد كه در خفا باشد. كمتر كسی از حال و هوای او در نجف خبر داشت. او سعی ميكرد خلوت خود را با موالی متقيان اميرالمؤمنين علیه السلام حفظ كند. هادی حداقل هر هفته با تهران و دوستان و خانواده تماس ميگرفت و با آنها بگوبخند داشت، اما در روزهای آخر تغييرات خاصی در او ديده ميشد. شماره همراه خود را عوض كرد. آخرين بار با يكی از دوستانش تماس گرفت. هادی پس از صحبتهای معمول به او گفت: نميخوای صدای من رو ضبط كنی؟! ديگه معلوم نيست بتونی با من حرف بزنی! به يكی از دوستان طراح هم گفته بود: من چهره جذاب و خوبی ندارم، اگه توانستی يه طرح قشنگ از عكسهای من آماده كن! بعدها به درد ميخوره! با اينكه بارها در عملياتهای گروههای مردمی از طرف سپاه بدر عراق شركت كرده بود، اما وصيت نامه اش را قبل از آخرين سفر نوشت! درست در روز 19 بهمن 1393 ،يعنی يك هفته قبل از شهادت.وصيتنامه كاملی نوشت كه توصيه های بسيار خوبی در آن داشت. عجيب اينكه بيشتر درخواستهايی را كه او در وصيتنامه آورده بود به طرز عجيبی اجرا شد. ّ نيروهای مردمی شد. آنقدر عجله او بعد از تكميل وصيتنامه راهی مقرداشت كه سجاده اش در اتاقش همينطور باز ماند! بعد هم با دوستانش عازم سامرا گرديد. آنها در عمليات پاكسازی مناطق اطراف سامرا و ديگر مناطق حضور فعال داشتند. نيروهای مردمی در چند عمليات قبلی با كمك مشاوران ايرانی توانسته بودند مناطق مهمی نظير جرف الصخر را از دست داعش پاكسازی كنند. هادی به همراه ديگر مدافعان حرم، حدود بيست کيلومتر جلوتر از حرم عسکريين در سنگرها حضور داشتند. آنها بيشتر شبها را به حرم می آمدند و آنجا ميخوابيدند. هادي هم كه موقعيت خوبی پيدا كرده بود، از فضای معنوی حرمين سامرا به خوبی استفاده ميكرد. 👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
Shab3Fatemieh1-1392[04].mp3
3.21M
⭕️ 🌷رسیده شهیدی دوباره 🌷پس از بی نشانی و دوری 🌷سوی مادری که همه عمر 🌷نشسته به پای صبوری 🌷پس از سالیانی که بوده 🌷پی یک خبر از شهیدش 🌷فقط استخوان و پلاکی 👉 @mtnsr2
⭕️ 🔶قسمت بیستم 🔶 👉 @mtnsr2
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ 🔶قسمت بیستم 🔶 چهره ای محزون داشت. ميتوانستی در چهره اش سیمای یاران اهل بیت: را مشاهده کنی؛ زيرا بزرگان دین ما گفته اند: هر کس به قومی شبیه شود از آنها خواهد شد و با آنها محشور ميشود. شخصیتی پرجاذبه و وصف نشدنی داشت. ویژگیهایی که برای انسان کامل برشمرده اند در او جمع بود. همه به او احترام ميگذاشتند. شخصیت سید از همان کودکی به خوبی شکل گرفت. با حضور در جبهه گوهره وجودی او بیشتر پر و بال یافت. همه بستگان و اهل فامیل روی او حساب خاصی داشتند. مادر او را الگو و معلم خود ميدانست. کم حرف بود. به هرچه که از دین ميدانست عمل ميکرد. به کوچک و بزرگ احترام ميگذاشت. با هر کس مناسب با سن و سالش سخن ميگفت. حق الناس بسیار برایش مهم بود. اگر ناخواسته کاری انجام ميداد و بعد متوجه ميشد که کسی از او دلگیر شده، تا او را راضی نميکرد آرام نميگرفت. ميگفت: خدا از حق خودش ميگذرد ولی از حق مردم نميگذرد. خودش هرگز اشتباهات دیگران را به دل نميگرفت. سعی ميکرد با رفتار یا عمل پسندیده ای طرف مقابلش را متوجه اشتباهش کند. دائم به مادر و خواهر درباره حفظ حجاب و عفاف سفارش ميکرد. ميگفت: باید خانم زینب کبری سلام الله علیه الگوی شما باشد.بسیار روی این موضوع حساس بود. یک بار از منطقه به مرخصی آمده بود. با رفقایش رفته بودند بازار. با دیدن وضع حجاب در آن محل با عده ای درگیرشدند! نهایتا کارشان به کلانتری کشید. مأموران به آنها گفته بودند: شما مگر کی هستید که دعوا راه انداختهاید!؟سید هم در جواب گفته بود: وقتی ما جبهه هستیم شما اینجا چه ميکنیدکه حالا شهر مذهبی ما به این روز در آمده؟!سید واقعًا پا بر روی نفسانیات خود گذاشته بود. همه از تواضعش درس اخلاق ميگرفتند. هنگام صحبت، حجب و حیا در چهره اش موج ميزد. هر کس در مسئله ای نیاز به مشورت داشت بهترین گزینه اش سید بود. حقوقش کم بود ولی با این حال به دیگران بسیار کمک ميکرد. اوایل به خاطرکمک به اسلام و دفاع از دین و جبهه حقوقش را نميگرفت. وقتی در سپاه مشغول بود یک دستگاه تلویزیون و پنکه در قرعه کشی برنده شد. فهمید یکی از دوستان پاسدار به خاطر همین وسایل با همسرش مشکل پیدا کرده. بدون اینکه کسی مطلع شود آنها را به او بخشید.سید آنقدر خوش برخورد بود که جوانان مشکلدار نیز جذب او ميشدند. سید هم به آنها بها ميداد و برایشان ارزش قائل ميشد. و همین امر باعث ميشد که آنها به سمت هیئت و اهل بیت: کشیده شوند. دائم ذکر ميگفت. علاقه زیادی به خواندن قرآن داشت. هر روز یک جزء از قرآن مجید را با لحنی خوش تلاوت ميکرد. به سبک قرائت استاد غلوش قرآن را به زیبایی تلاوت ميکرد. نماز جماعت را ترک نميکرد. برای نماز جماعت اغلب به مسجد جامع ميرفت و برادرانش را نیز سفارش به نماز اول وقت ميكرد. گاهی نماز جماعت را در میادین شهر برگزار ميکرد تا بقیه نیز به نمازجماعت تشویق شوند. سید هرچه داشت از نمازش بود. درکودکی هر وقت مشغول بازی بود و موقع نماز ميرسید بازی را رها ميکرد و ميگفت نماز واجبتر است. او به فرمایش حضرت علی علیه السلام به خوبی عمل ميکرد آنگاه که فرمودند: هر کس به مسجد رفت و آمد کند از موارد زیر بهره گیرد: برادری که در راه خدا با او رفاقت کند، علمی جدید، رحمتی که در انتظارش بوده، پندی که از هلاکت نجاتش دهد، سخنی که موجب هدایتش شود و ترک گناه با دوستانش بسیار صمیمی بود. به خصوص همرزمانش. سید اتاق مجزا داشت. هر بار که با چند نفر از دوستانش از منطقه برميگشتند به آنجا ميرفت. پدر و مادر هم با افتخار از آنها پذیرایی ميکردند. سید هر بار هم عازم منطقه ميشد غسل شهادت ميکرد. وقتی با نامحرم صحبت ميکرد سرش را پایین می انداخت. وقتی برای کمک به پدرش به مغازه کفاشی می آمد، اگر خانمی وارد مغازه ميشد، کتابی در دست ميگرفت و سرش را بالا نمی آورد. ميگفت: بابا شما جواب بده. او ميدانست که پیامبرعلیه السلام در این باره فرموده اند: چشمان خود را از نامحرم ببندید تا عجایب را ببینید. 👉 @mtnsr2 🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
1_16407809.mp3
3.3M
چقدر سخت است حال عاشقی که نمیداند محبوبش هوای او را دارد یا نه شهید 👉 @mtnsr2
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ 🔶قسمت هفتاد ونهم 🔶 متن وصیت‌نامه‌ای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است بسمه تعالی وصیت می‌کنم مقدار دارایی ناچیزی که دارم غیر از ثلث آن مابقی به همسرم سیده فاطمه موسوی برسد و از ایشان تقاضا دارم نهایت توان خود را برای بهتر تربیت کردن تنها بازمانده‌ام، یعنی دختر عزیزم سیده زهرا علمدار به کار بگیرند و از خداوند منان برای ایشان و دخترم طلب توفیقات وافر الهی را دارم. از همسر عزیزم تقاضا دارم این بنده‌ی حقیر سراپا گناه را در کوتاهی و قصور و تقصیرات مورد عفو و بخشش خود قرار دهد؛ چرا اینکه خداوند عفو کنندگان را دوست دارد. همین‌طور از یادگارم می‌خواهم از اینکه برای او پدر خوبی نبودم مرا ببخشد، خداوند به ایشان مقامات عالی و دنیوی و اخروی عنایت فرماید، از پدر و مادرم نیز طلب عفو و بخشش می‌نمایم. همینطور از کلیه کسانی که به نحوی حقی گردن حقیر دارند بخاطر خداوند بخشنده‌ی مهربان از این بنده‌ی آلوده درگذرند. وصیت می‌کنم مرا در گلزار شهدا ساری دفن کنند و تنها امید من که همان دستمال سبزی است که همیشه در مجالس و محافل مذهبی همراه من بوده و به اشک چشم دوستانم متبرک شده را بروی صورتم بگذارند و قبل از آن که مرا در قبر بگذارند مداحی داخل قبرم برود و مصیبت جده غریبم فاطمه‌ زهرا (س) و جد غریبم حسین (ع) را بخواند و از مستمعین گرامی می‌خواهم که اشک چشمشان را داخل قبر من بریزند تا در ظلمت قبر نوری شود و این را باور کنید که از اعماق قلبم می‌گویم من از ظلمت قبر و فشار قبر خیلی می‌ترسم. شما را به حق پنج تن آل عبا تا می‌توانید برایم دعا کنید و نماز شب اول قبر برایم بخوانید و زمانی که زیر تابوت مرا گرفتید و بسوی آرامگاه می‌‌برید تا می‌توانید مهدی (عج) فاطمه (س) را صدا بزنید. کی واهمه دارد ز مکافات قیامت آنکس که بود در صف محشر به پناهت 👉 @mtnsr2 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
1_16407809.mp3
3.3M
چقدر سخت است حال عاشقی که نمیداند محبوبش هوای او را دارد یا نه شهید 👉 @mtnsr2
Shab3Fatemieh2-1392[07].mp3
4.17M
⭕️ 🌷باز امشب در هوای بارانم 🌷دلتنگ خاطرات یارانم 🌷می آید از جبهه ها عطر ناب کربلا 🌷ماییم و یاد شما … آه ای شهیدان 🌷یا لیتنا کنا معک، ذکر لبهاتان، خونتان جاری در ره جانان 👉 @mtnsr2
🌷باز امشب در هوای بارانم ☘دلتنگ خاطرات یارانم 🌷می آید از جبهه ها عطر ناب کربلا ☘ماییم و یاد شما … آه ای شهیدان 🌿یا لیتنا کنا معک، ذکر لبهاتان، خونتان جاری در ره جانان 🌷دلگیر از کینه ها بی مهری ها ☘دلگیر از این همه قهر و غوغا 🌷ماییم و یاد شما یاد آن مهر و وفا ☘یاد آن شور و نوا … آه ای شهیدان 🌿یا لیتنا کنا معک، ذکر لبهاتان، خونتان جاری در ره جانان 🌷ما بر عهد شهیدان می مانیم ☘مست جانان و مرد میدانیم 🌷ذلت بر ما شد حرام ماییم و شور مدام ☘ماییم و راه امام … هم چون شهیدان 🌿یا لیتنا کنا معک، ذکر لبهاتان، خونتان جاری در ره جانان 👉 @mtnsr2