eitaa logo
﴿اِھْـدِنَا الصْـࢪٰاطَ الفٰـاطِمَـة﴾
217 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
«بسم‌اݪݪہ‌اݪࢪحمݩ‌اݪࢪحیم» ربَّنا تَقَبَّل مِنَّا اِنَّڪَ اَنتَ السَّمیعُ العلی آلوده‌ایم! حضرت باران ظهور کن ...💔 یا حیدر مددی♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
•💛🌻💛🌻💛🌻💛• 🌻 •به قلم آیناز غفاری نژاد• با صدای بابا به خودم اومدم و از ماشین پیاده شدم . سر درد امونم رو بریده بود ، به سمت در قدم برداشتم که بازوم توسط کاوه به عقب کشیده شد . رو به مامان و بابا گفت : + شما برید داخل من یکم با مروا صحبت میکنم . به چشمام خیره شد و اشاره کرد که بشینم . بازوم رو از دستش جدا کردم و با فاصله روی سکو نشستم . - میشنوم . نفسش رو با صدا بیرون داد . خیلی گرفته بود ، مشخص بود توی فکر مژده اس . + از کی با مژده خانوم آشنا شدی ؟! - روز آخر ثبت نام راهیان نور . + مروا کامل همه چی رو برام توضیح بده . چرا مژده خانوم امشب اینجوری رفتار کرد ، دلیلش چی بود ؟! اصلا ... نمی دونم مروا ، نمی دونم چی بگم فقط همه چیز رو بگو . بغضم رو به سختی قورت دادم و همه ماجرا رو براش تعریف کردم از آشنایی با مژده گرفته تا آشنایی با حجتی و تفحص شهدا و فرارم از دو کوهه . هیچی نگفت و فقط با تعجب بهم زل زد . با لکنت گفت : + مروا تو چ ... چیکار کردی ؟! - ببین کاوه تو ، توی شرایطی نیستی که من رو درک کنی ! برای فرارم دلایل قانع کننده ای دارم که نمی تونم بهت بگم ، همین قسمت مژده به تو مربوط میشه که کامل توضیح دادم . خواهش میکنم از این به بعد اصلا راجب این موضوع با من صحبت نکن . چادرم رو از سرم در آوردم و به سمت داخل حرکت کردم . روزگار رو ببین ، از قدیم گفتن کوه به کوه نمی رسه ولی آدم به آدم می رسه . تمام فکر و ذکرم آراد بود ، نکنه دوباره پیداش بشه . اگر مژده بله رو گفت دیگه همه چیز تمومه همش باید آراد رو ببینم . خدایا نمی خوام ببینمش ، اصلا بیا یه معامله کنیم . ببین خدا جون ارتباط غیر ضروری با نامحرم حرامه ، درسته ؟! خب نمی خوام اصلا حتی بهش فکرم کنم ، نمی خوام گناه کنم و از تو دور بشم . اون دیگه متاهله من نمی خوام به یه مرد متاهل فکر کنم . اگر این ماجرای خواستگاری پیش زمینه ای هست که دوباره با آراد روبرو بشم قطعا حکمتی توی کاره در غیر این صورت خودت بهم کمک کن . جز تو نمی خوام به هیچ کس دیگه ای فکر کنم خدا جونم . نفسی کشیدم و لبخند زدم ، چادرم رو آویزون کردم و زیر پتو خزیدم . خدایا شکرت که همیشه کنارمی ، تو صلاحم رو بیشتر از هر کسی می دونی پس راضیم به رضای تو . چشمام رو بستم و با آرامش به دنیای بی خبری خواب رفتم ، اما غافل از اینکه سرنوشت چقدر قراره برام تلخ رقم بخوره . ادامه دارد ... • 💛🌻💛🌻💛 •