تمام قسمت های کتاب سه دقیقه در قیامت را که در کانال ارسال شده را برای مشاهده کلید کنید😉
#قسمت_اول #قسمت_دوم
#قسمت_سوم #قسمت_چهارم
#قسمت_پنجم #قسمت_ششم
#قسمت_هفتم #قسمت_هشتم
#قسمت_نهم #قسمت_دهم
#قسمت_یازدهم #قسمت_دوازدهم
#قسمت_سیزدهم #قسمت_چهاردهم
#قسمت_پانزدهم #قسمت_شانزدهم
#قسمت_هفدهم #قسمت_هجدهم
#قسمت_نوزدهم #قسمت_بیستم
#قسمت_بیست_یکم #قسمت_بیست_دوم
#قسمت_بیست_سوم #قسمت_بیست_چهارم
#قسمت_بیست_پنجم
خادم کانال🥇
╭─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╮
@aks_mazhhabii
╰─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╯
🏴بسم رب الشهداء و الصدیقین🏴
🌷کتاب سه دقیقه در قیامت🌷
🌸#قسمت_بیست_سوم🌸
***********
سرم پایین بود فقط جواب سلام را دادم. روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد، هیچ عکس العملی نشان ندادم. خلاصه هر بار که به این اردوگاه می آمدم با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم.
شنیده بودم که قرآن در بیان توصیفی اینگونه زنان می فرماید: مکر و حیله زنان بسیار بزرگ است. در بررسی اعمال وقتی به این اردو رسیدیم، جوان پشت میز به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار می شدی به مرور کار و زندگیت را از دست میدادی. برخی گناهان اثر نامطلوب این گونه در زندگی روزمره دارد.
یکی از دوستان همکاران فرزند شهید بود خیلی با هم رفیق بودیم شوخی میکردیم. یک بار دوست دیگر ما به شوخی به من گفت باید بروید و مادر فلانی ازدواج کنید تا با هم فامیل میشوید. اگر ازدواج کنی فلانی هم می شود پسرت! از آن روز به بعد سرشوخی ما باز شد و دیگر این رفیقم را پسرم صدا میکردم.
هر زمان منزل دوستم می رفتیم و مادر این بنده خدا را می دیدیم ناخود آگاه می خندیدیم. در آن وادی پدر همین رفیق من در مقابلر قرار گرفت. همان شهیدی که ما با همسرش شوخی میکردیم! ایشان با ناراحتی گفت: به چه حقی در مورد یک زن نامحرم و یک انسان اینطور شوخی کنید؟!
از دیگر اتفاقاتی که در آن بیابان مشاهده کردم این بود که برخی از آشنایان که قبلا از دنیا رفته بودند را دیدم. یکی از آنها عموی خدابیامرزم من بود، او را دیدم که در یک باغ بزرگ قرار دارد. سوال کردم: عموجان این باغ زیبا را در نتیجه کار خاصی به شما دادند؟
گفت: من و پدرت در سنین کودکی یتیم شدیم. پدر ما یک باغ بزرگ را به عنوان ارث برای ما جا گذاشت. اما شخصی آمد و قرار شد در باغ ما کار کند. اما او با چند نفر دیگر کاری کردند که باغ از دست ما خارج شد. آنها باغ را فروختند و البته هیچکدام عاقبت به خیر نشدند و در اینجا نیز همه آنها گرفتارند...
چون با اموال یتیم این کار را کردند، حالا این باغ را به جای باقی که در دنیا از دست دادم به من دادهاند تا با یاری خدا در قیامت به باغ اصلی برویم. بعد اشاره به در دیگر باغ کرد و گفت: این باغ دو در دارد که یکی از درهای باغ برای پدر شماست که به زودی باز می شود. باغ بزرگ دیگری آنجا بود که متعلق به یکی از بستگان ما بود. به خاطر یک وقف بزرگ صاحب این باغ شده بود.
همانطور که به باغ خیره بودم یکباره تمام باغ سوخت و تبدیل به خاکستر شد! بنده خدا با حسرت به اطرافش نگاه میکرد. شگفتزده پرسیدم: چرا باغ شما سوخت؟؟ گفت: پسرم اینها همه از بلایی است که پسرم بر سر من می آورد،او نمی گذارد ثواب خیرات این زمین به من برسد.
پرسیدم: حالا چه میشود؟ چه کار باید بکنید؟! گفت: مدتی طول میکشد تا دوباره با ثواب خیرات باغ من آباد شود به شرطی که پسرم نابودش نکند. من در جریان ماجرای زمین وقفی و پسر ناخلف اش بودم، برای همین بحث را ادامه ندادم....
**********
🏴ادامه دارد....منتظر باشید
#سه_دقیقه_در_قیامت
╭─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╮
@aks_mazhhabii
╰─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╯
تمام قسمت های کتاب سه دقیقه در قیامت را که در کانال ارسال شده را برای مشاهده کلید کنید😉
#قسمت_اول #قسمت_دوم
#قسمت_سوم #قسمت_چهارم
#قسمت_پنجم #قسمت_ششم
#قسمت_هفتم #قسمت_هشتم
#قسمت_نهم #قسمت_دهم
#قسمت_یازدهم #قسمت_دوازدهم
#قسمت_سیزدهم #قسمت_چهاردهم
#قسمت_پانزدهم #قسمت_شانزدهم
#قسمت_هفدهم #قسمت_هجدهم
#قسمت_نوزدهم #قسمت_بیستم
#قسمت_بیست_یکم #قسمت_بیست_دوم
#قسمت_بیست_سوم #قسمت_بیست_چهارم
#قسمت_بیست_پنجم #قسمت_بیست_ششم
#قسمت_بیست_هفتم #قسمت_بیست_هشتم
#قسمت_بیست_نهم #قسمت_سی_ام
#قسمت_سی_و_یکم #قسمت_سی_و_دوم
#قسمت_سی_و_سوم
#قسمت_اخر👋
خادم کانال🥇
╭─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╮
@aks_mazhhabii
╰─-┅═ঊঈ🔶ঊঈ═┅-─╯