جوری دوستت دارم که
واسه هرکسی تعریف میکنم دوست داره جای تو باشه
@aksneveshtehEitaa
🥀عکس نوشته ایتا🥀
پیشم باشے دوست دارم؛❤️
تنھا باشے دوست دارم؛❤️
امروز روز میلادته عشقم ❤️
هرجا باشے دوووووستتتتت دارم
تولدت مبارک بھترینم
#عشق
#عاشقانه
#تولدت_مبارک
#eshgh
#tavalod
#eshgham
@aksneveshteheitaa
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#پارت_سی_چهارم
اما افسوس که بخت باهام یار نبود و سرنوشت منو اسیر دستای خودش کرد.....
دود شد و به هوا رفت اون خوشبختی که یه روز ازش دم می زدم و بهش می بالیدم....
متعجبانه نگاه چهره ی خسته اش کردم......
دهان باز کردم حرفی بزنم اما به جز چند کلمه چیز دیگری از زبانم خارج نشد.:
شما اینا رو از کجا....
پیرمرد نگاهم کرد،لبخند غمگینی زد و گفت:می خوای بپرسی اینا رو از کجا می دونم و می گم آره؟
مثل مسخ شده ها به پیرمرد نگاه می کردم انگار لال شده بودم.....
عجیب بود این پیرمرد چطور می تونست حرفای دل من رو به زبون بیاره....نکنه فکرم رو می خوند؟
اما نه من که اصلا حرفی نزدم پس چطور این چیزها را می گفت....نکنه جادو شده بودم و خودم خبر نداشتم؟
صدایش را شنیدم که گفت: زیاد بهش فکر نکن جوون من نه جادوگرم نه ذهن کسی رو می تونم بخونم فقط آدمیم که سختی های زندگی اونو پخته کرد و ارش اینی رو ساخته که الان داری می بینی.....
دهانم از تعجب باز مانده بود فکر کنم اگر کم بیشتر ادامه می داد بی شک همانجا سکته را می زدم.....
پیرمرد لبخندی زد....دستش را روی پایم گذاشت و گفت:نگفتی اسمت چیه جوون؟
از برخورد انگشتان زبر و زمخت پیرمرد به پوست پایم تکان سختی خوردم.....
کمی سرجایم جابه جا شدم و با ترس نگاهش کردم.....
فهمید حالم خوش نیست و دستش را از روی پام برداشت.....
حالا احساس آرامش بیشتری داشتم.....
آب دهانم را فرو دادم،به زحمت لب هایم را از هم گشودم و گفتم: بـــ ..بــــ.....بهراد.....
پیرمرد نگاه چشمانم کرد...لبخندی روی صورت خسته اش نشست و گفت:جوانمرد نیکو...
چه اسم قشنگی....خداحفظت کنه برای خانوادت ....
پوزخندی زدم و زیر لب گفتم: خانواده...کدوم خانواده .... دیگه هیچ کسی توی زندگی بهراد وجود نداره....
پیرمرد دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت:ناراحت نباش بابا....همون کسانی که بهت پشت کردند و رهات کردند یه روزی نتیجه ی کارشون رو می بینند و بهت احتیاج پیدا می کنند ....
اما اونموقع خیلی دیره....سعی کن قلبتو از فکر و یاد اونا خالی کنی....
گذشته رو پشت سرت جا بذار....به آینده ای که پیش روت هست فکر کن.....
از گذشته ها درس بگیر و توی آیندت ازش استفاده کن.....
انگشتانش را روی شانه ام فشرد و لبخند گرمی به رویم پاشید....
آب دهانم را فرو دادم....کمی سرجایم جابجا شدم.....
نگاه پیرمرد کردم....دیگر از برخورد انگشتانش با بدنم احساس بدی نداشتم و برعکس حس می کردم سالیان سال هست که می شناسمش....
نفس حبس شده ام را به بیرون فوت کردم و گفتم:خیلی با تجربه حرف می زنید....انگار حرفاتون حرفای دل منه که یک به یک دیکته شده و حالا داره گفته می شه....
پیرمرد نگاه چشمانم کرد....لبخند غمگینی زد و گفت:آره بابا....چون منم یکی بودم درست مثل خودت..... یه روزی جوون بودم برای خودم کسی بودم اما سرنوشت کجا گذاشت که ثمره ی جوونیم رو ببینم دلخوشی هام رو ازم گرفت و آخر نتیجه ش شد اینی که الان می بینی....
آخر عمری به جای اینکه یکی آّب دستم بده و روی آرامش و خوشبختی رو ببینم باید گوشه ی این خراب شده بپوسم.....
گمون نکنم دیگه هیچ وقت رنگ آزادی و خوشبختی رو به خودم ببینم....تا اون موقع عمر من تموم شده بابا.....
دستم را روی دستان پیر و چروکیده ی پیرمرد کشیدم....نمی دونم چرا حرفایش دلم را به درد می آورد .....
چقدر حرفایش به دل می نشست....بعد از چند سال این اولین باری بود که احساس آرامش می کردم.....
انگار پیرمرد تصویری از من بود....تصویری از بهراد.....
🌼🌼🌼🌼🌼🍀🍀🍀🍀🍀
#رمان
#سجده_بر_غرور_مردانه_ام
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
🌹 #عکس_نوشته_ایتا
❇️ @aksneveshtehEitaa
تنها کسی که می خواهم دل به دلش بدم توئی
تو........
❤️❤️❤️🍃🍃
@aksneveshtehEitaa
جانانم دوستت دارم
تو بهانه ی هر روز منی
بهانه زندگی کردن بهانه نفس کشیدن
بهانه تکرار دوستت دارم هایم
دوستت دارم
@aksneveshtehEitaa
میگویند عشق خدا به همه یکسان است
ولی من می گویم خدا مرا بیشتر از همه دوست دارد
وگرنه به همه یکی مثل تو میداد...
❤️❤️❤️❤️
@aksneveshtehEitaa
IRANEZIBAshirazi.mp3
5.5M
🍃💙🇮🇷ایرانِزیبا🇮🇷💙🍃
🍃🌸🎼آوای زیبا و محلی شیرازی
🍃🌸کاری از جهان.
@aksneveshtehEitaa
لذت دنیا ، داشتن کسی است
که دوست داشتنش
حَواسی برای آدم نمیگذارد ...
#امیر_وجود
@aksneveshtehEitaa