eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 😍✋ دلم گرم شد از دل نگرانیش _هیچی نیست ...سرما خوردم _نمیدونستم ببخشید ...از صبح تعمیرگاه بودم سرمم حسابی شلوغ دیدم امروز به من زنگ نزدی گفتم شاید قهری که همش تو زنگ میزنی ! لبخند دوست داشتنی روی لبم نشست خوشحال شدم از اینکه یادش مونده بود هرروز من زنگ میزنم و میشم احوال پرسش! گفتم: مرسی زنگ زدی حالم زیاد خوب نبودنتونستم وگرنه قهر نبودم میدونم روزها فرصت نداری! _صدات حسابی گرفته است دکتر نرفتی؟ _نه ...گلوم خیلی درد میکنه _حالا مهمون نمی خوای ؟ با پرسش و تعجب گفتم: مهمون؟؟ _نزدیک خونه شمام ...راستش ماشین بابا رو گرفته بودم باهم بریم بیرون ...داشتم میومدم اونجا که از دایی اجازه بگیرم بعد بریم ذوق کردم از این رفتار امیرعلی دفعه اول بود خب ! با صدای گرفته و پنچری گفتم:حالم خیلی بده! با خنده گفت : حالا یعنی نیام اونجا؟! هول کرده گفتم: چرا چرا کجایی االان؟ _پشت در خونه به محسن بگو درو بازکنه بی حواس موبایل و قطع کردم و هول به محسن گفتم: زود در و بازکن امیرعلی پشت دره محمد ابرو بالا انداخت_خب حالا...از اون موقع صدات در نمیومد چی شده هوار میزنی حالا چشم غره ای بهش رفتم_خواهشا مزه نریز تمام بدنم درد میکرد با زحمت خودم رو روی تختم بالا کشیدم و تکیه دادم به پشتی تخت ...امیرعلی با خنده وارد اتاقم شدو این یعنی باز این محسن خوشمزه گری کرده! سلام گرمی کردو دستش رو جلوآوردو من دستم رو گذاشتم توی دستش..چینی به پیشونیش افتاد و دست دیگه اش نشست روی پیشونیم دلم ضعف رفت برای اخمش که حاصل دل نگرانی برای من بود ! _خیلی تب داری! محمد_نه بابا چهل درجه که چیزی نیست هنوز به مرحله تشنج نرسیده چشم غره ای به محمد رفتم وامیرعلی با خنده سر تکون داد امیرعلی_ پاشو لباس بپوش بریم دکتر ...من خودم به دایی زنگ میزنم ترسیده گفتم: نه نه لازم نیست خوب میشم ابروهاش بالا پرید _چه جوری خوب میشی پاشو _نه امیرعلی خوبم لبه تخت نشست و نگاهش رو دوخت به چشمهام و آروم گفت: یک دکتر که می تونم ببرم خانومم رو نمی تونم؟ دوست نداری بامن... پریدم وسط حرفش و با قیافه پریشونی گفتم:جون محیا ادامه نده میبینی حالم خوش نیست نگاهش جدی شد_پس چرا هول کردی و نمیای؟ محسن شنید صدای امیرعلی رو _چون از آمپولهایی که قراره نوش جان کنه میترسه امیرعلی با تعجب خندید_راست میگه؟ با خجالت پتو رو کشیدم روی سرم و با حرص گفتم: آره راست میگه ...خب چیکار کنم ترسه دیگه هرکسی از یک چیزی می ترسه محمد طعنه زد_حالا نکه فقط تو ازآمپول می ترسی ...اگه تاریکی شب و مرده ها و جن و پری و دزد های خیال تو رو فاکتور بگیریم آره راست می گی فقط از آمپول میترسی با حرص جیغ خفیفی کشیدم وامیرعلی بلند بلند خندید آروم پتو رو از روی سرم کشیدو چند تاراز موهام براثر الکتریسیته روی هوا موند _پاشو بریم دختر خوب تبت خیلی بالاست من به دکتر بگم به جای آمپول خشک کننده قوی تر بنویسه قبوله ؟میای؟ مثل بچه ها لب چیدم_نخیر نمیشه الکی به من وعده نده... باباهم همیشه همین و میگه ولی وقتی دکتر آمپول مینویسه به زور میبرتم تزریقاتی میگه برای خودته دخترم امیرعلی می خندید به لحن بچگانه و پر حرصم _پس الاقل جوشونده بخور! لب چیدم ولی خوشحال شدم کوتاه اومده! جوشونده های تلخ بهتر از آمپول بود _باشه محسن و محمد از اتاق بیرون رفتن و امیرعلی کمکم کرد دراز بکشم _اینجوری معذبم خب دستش رو نوازش گونه کشید روی موهام و شقیقه ام... پوست دستش یک کم زبربود ولی اذیتم نمی کرد و برعکس لذت میبردم از نوازش دستهاش که اولین دفعه بود! _راحت باش آروم شده از نوازش دست امیر علی گفتم: ممنون که اومدی نگاه ازمن دزدید _دلم برات تنگ شده بود!! 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
غيرت یک مرد بزرگترین عاشقانه دنیاست... 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
در خاک هم دلم به هوای تو می‌تپد چیزی کم از بهشت ندارد تو... 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
👇وصیت نامه 👇 خدایی خیلی زورم‌ میاد یه خفاش زپرتی بخواد باعث مرگم بشه اگه کرونا منو کشت رو سنگ قبرم‌ بنویسید پلنگ خوردش 😂😂😂😂 @aksneveshteheitaa
💎 به دین آبی ی چشمان سرخ تو سوگند اگر تمام مرا از خود خدا بخری... همیشه پنجره ی روبروت خواهم شد... به شرط اینکه برایم کمی هوا بخری...! 🆔 @aksneveshteheitaa
4_270538606995571405.mp3
1.22M
آغاز روز با دعای عهد👆 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏🙏 https://eitaa.com/hebye110
☕️🍪 صحبت از ماندنِ یک عمر، بماند به کنار قدرِ نوشیدنِ یک چای بمانی، کافیست... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 🆔 @aksneveshteheitaa
این عکس خیلی جالبه داخلش نوشته خون سردار سلیمانی ترامپ را غرق خواهد کرد✌️😎 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@aksneveshteheitaa ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
حال من خوب است اما با بهتر میشوم. 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
هر گز نمیرد آنکه دلش زنده شد به 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
عشق یعنی:به سرت هوای دلبر بزند... درد از عمق وجودت به دلت سر بزند! 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبختی یک کچل😂 حسن ریوندی😁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌@aksneveshteheitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌سلبریتی‌های ایرانی و کره‌ای به مسئولیت اجتماعی خود چگونه عمل کردند؟ ‌ اونا کمک‌های مالی میکنن سلبریتی‌های ما هم غر میزنن یا کاسبی راه انداختند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @aksneveshteheitaa ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌
🛑فوووررری فوووررری🛑 به اطلاع دوستان عزیز میرسانیم که پادزهر ویروس کرونا را پیدا کردند و تی آزمایشات بسیار بسیار دقیق توانستند به این موفقیت برسند ... دستورالعمل درست کردن پادزهر ویروس کرونا🦠: 👇 مقداری گلاب را روی سیر و زنجبیل بریزید و بجوشانید کمی عرق نعنا به آن بیفزایید بعد از خنک شدن یک لیوان میل فرمایید شما واکسن کرونا را زدید.. روی دو فرد جهت پیشگیری تست شده و برای پیشگیری به مبتلا شدن به ویروس کرونا🦠 بسیار موثر هست . لطفا نشر دهید که مردم مطلع شوند و از استرس آنها بکاهد انشالله . برای عزیزانتون حتما حتمابفرستید❤️ @hedye110
🔔 ⚠️ چیــــزی باش کـه میخواهی در دیگـــران ببینی اگر عشــــــق میخواهی عشق بورز اگر میخواهی راستگو باش و اگر احتــــرام میخـواهی احتــــرام بگـــذار. @aksneveshteheitaa
4_5956108213408499335.mp3
4.66M
🎧 شاخ و برگ بلا رو رها کن!!! اگه مخوای از رهای و نجات پیدا کنی صد درصدی ▪️پیام بسیار مهم ▫️دانلود واجب و نشر حداکثری 🌹 @aksneveshteheitaa
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 😍✋ یک گوله آرامش قل خورد توی وجودم و لبخند زدم و و دستش رو که ثابت شده بود روی گونه ام بوسیدم اخم مصنوعی کردو بازم اعتراض _محیا خانوم! لب چیدم و تخس گفتم: خب چیه ذوق کردم ... اولین دفعه ایه که دلت برای من تنگ میشه... بعداین همه مدت نگاهش گم شد توی نگاهم _ ببخش محیا...میدونم ولی خب من.... یعنی... پریدم وسط حرفش و نزاشتم ادامه بده قصدم اصلا گله نبود که ناراحتش کنم!برای همین با شوخی گفتم:منم خیلی دلم برات تنگ شده بود بازم معرفت تو که اومدی دیدنم ! من که هر وقت دلم تنگ شد فقط بهت زنگ زدم ! لبخند تلخی نشست روی صورتش – که اونم همیشه من ... ادامه حرفش رو خورد و پوفی کشید...نمیدونستم یک جمله اینجوری بهم میریزه امیرعلی رو! -بیخیال گذشته دیگه...باشه؟! زل زد توی چشمهام _داره دوماه میگذره از عقدمون و من هنوز یک بار درست و حسابی نبردمت گردش... خب بابا دیگه نمیتونه مثل قدیم سرپا باشه و کارها گردن منه ...من وببخش محیا نمیتونم دوران عقد پر خاطره ای برات بسازم مثل بقیه...دیگه حالامیترسم از پشیمون شدنت! این دومین گوله آرامش بود یعنی الان نفسهام بند شده بود به نفسهاش که میترسید از پشیمونیم که من مطمئن بودم اتفاق نمی افته؟؟! آروم گفتم: همین که هستی خوبه ...همین که حس کنم دوستم داری لحظه لحظه هایی رو که باهات هستم برام میشه خاطره ...من نمی خوام مثل بقیه باشیم می خوام خودمون باشیم... محیاقربون این گرفتاربودن و خستگیت ... تکونی خورد از این قربون صدقه رفتن ساده وصمیمیم و لب زد_خدا نکنه دستش رو که بین دو دستم حصار کرده بودم فشار آرومی دادم و گفتم: همین که با همه خستگیت اومدی اینجا و همیشه لبخند رو لبته برام دنیا دنیا می ارزه حاضرم همیشه تو خونه بمونم و بیرون نرم ولی تو باشی و فکرت مال من باشه!مگه فقط گردش رفتن و خوش گذرونی خاطره میسازه وقتی دلنگرانم میشی برام میشه خاطره! لبخند محوی صورتش و پر کرد که گفتم: میدونی امیرعلی از وقتی فهمیدم دوست دارم؛ همیشه بایک رویا خوابیدم ... اینکه تو خسته بیای خونه و دستها و لباسهات کثیف باشه و من کمکت کنم دستهات رو بشوری... بهت بگم خسته نباشی یک کمم غربزنم چرا لباست کثیف شده... ! آروم خندیدو زیرلبی گفت: دیونه ای ؟! همه دنبال یک شوهر نمونه میگردن که با افتخار کنارش قدم بردارن اونوقت تو آرزوی شستن دستهای سیاه و لباس کثیفم و داشتی؟ نگاهم رو از چشمهایی که حالا برق میزدن گرفتم و خیره شدم به دکمه های ریز و سفید سر آستینش _ افتخار میکنم کنارت قدم بردارم چون میدونم یک شوهر واقعی هستی که میتونم بهت تکیه کنم ...داشتن ظاهر مدو مارک که فقط چشم پرکنه به درد من نمی خوره ...چیزی که من و خوشحال میکنه اینه که تو باهمون دستهای سیاهت عجله کنی بیای دنبالم برای اینکه من توی شب معطل نشم...خیالم راحته اگه جایی کارم گره بخوره یا جایی باشم که بترسم و بهت زنگ بزنم سریع خودت رو بهم میرسونی و من به جون می خرم اون لباسهای سیاه کارت رو که از عجله یادت رفته باشه دربیاری...میشه برام افتخار که برات مهم بودم ! دستش مشت شد بین دست هام ..نمیدونم چرا کلافه شد ! نگاهش به زانوهاش بود و نفس میکشید عمیق ولی آروم و شمرده ! خواست حرفی بزنه که صدای محسن بلند شد که در جواب مامان تازه رسیده می گفت _آقا امیرعلی پیش محناست دستش از بین دستم کشیده شدو ایستاد... خیلی با عجله گفت:ان شالله بهتر باشی ...من دیگه برمحتی مهلتم نداد برای خداحافظی دوروز گذشته بود و من هنوز فکر می کردم چرا اون شب امیرعلی زود گذاشت و رفت و حتی روز بعد فقط یک احوال پرسی ساده ازم کرد! ...نمیفهمیدم چرا یکدفعه امیرعلی مهربون شده میشدامیرعلی قدیمیه اول عقدمون ...نمی دونم یعنی اون شب من حرفی زدم که ناراحت شد؟! 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
زبان حال دلم را کسی نمی‌فهمد کتیبه‌های ترک‌خورده خواندنش سخت است ... 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
درد یک عاشق دلتنگ فریب خورده را ماهی تنهای توی تُنگ می‌فهمد فقط 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽تحلیل اشعار دوران کودکی‌مان توسط محمدرضا علیمردانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید این معلم با گچ رو تخته سیاه چی خلق می‌کنه ..!👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa