💜☂💜☂💜☂💜☂💜
#رمان_عشق_باطعم_سادگی
#قسمت_52😍✋
با لجبازی گفتم: حالاچه فایده دروغ گفتی بهم...
براق شد
– من هیچ دروغی بهت نگفتم...
داد زدم
-آره ولی پنهون کردی ...عاشق بودی و نگفتی ..مریم قبولت نکرد به خاطر چیزهایی که
برای من قصه کردی تا بهت نه بگم از من نفرت داشتی عمه مجبورت کرده بود بیای خواستگاریم
خواستی حرمت نگه داری.... از مریم کینه داشتی و من هم مثل اون حساب کردی فکر نمی کردی
من... !
هق زدم ...
نمی فهمیدم چی می گم فقط می خواستم خالی بشم...
صداش بالا رفت
- دیوونه چی می گی؟!
لب زدم
–حقیقت ...آره من دیوونه ام ...یه دیوونه که عاشق تو بود و تو اصلا بهش فکرهم نمی
کردی ...دلت پرزد برای مریمت دیشب؟!
از لای دندونهاش غرید
-نمیدونی چی میگی محیا....
چیزی نگو که بعدپشیمون بشی
سرم و گذاشتم روی داشبورد
- من و ببر خونه
بی توجه به حرفم گفت:
من عاشق مریم نبودم محیا همش یه دوروغه محضه ...
اون عاشق من بود...
تلخ گفتم: عاشقی گناه نیست امیرعلی که می خوای از زیرش شونه خالی کنی!!
-بزار حرفمو بزنم محیا...
با لجبازی گفتم:
_حالا احتیاج به توضیح نیست دیگه همه چی رو میدونم ...
چون عشقت پست زده
بود باهمه کوته فکریش ...قید ازدواج روزدی می فهمم حالت و حالا می فهمم دلیل رفتارهای اولت
رو ...
ولی دلیل بقیه رفتارهات رو نه؟! ترحم کردی بهم امیرعلی؟؟ به خاطر اینکه گفتم عاشقت بودم؟!
با حرص لبهاش و روی هم فشار می داد
-بس کن محیا بس کن
داد زدم
–نمی کنم بس نمی کنم امیرعلی ...من عاشق بودم...
میفهمی امروز با حرفهای مریم
چی کشیدم...
میدونی چقدر دیروز دلم هوات وکرده بود ...
میدونی چه قدر درد داره فکر کنم دیروز چون تو مریم و دیدی دلت می خواسته به جای من اون کنارت باشه و تو با مهربونی کنارش باشی...
با جمله آخرم دستش تانزدیکی صورتم اومد ولی مشت شدو نشست روی فرمون ومن بیشتر
وسط گریه داد زدم
- بزن دیگه چرا نمی زنی؟
با پیشونیش روی فرمون ضربه می زد و عصبی اسمم و زمزمه میکرد ...
یکدفعه پریدو من با ترس
به در چسبیدم ...
چشمهاش قرمز بود!
-به جون خودت به جون خودم همه فکر دیروزم پیش تو بود ... من اصلا مریم و ندیدم برای
همین امروز از حرفت تعجب کردم!
خواستم چیزی بگم که دستش واوردبالا:
-بزار حرف بزنم
سکوت کردم ودست امیر علی ازجلو صورتم کنار رفت
-ترم آخر بودم که شایعه شده بود بین بچه های کلاس که من مریم و می خوام و بهش پیشنهادازدواج
دادم ...
من می دونستم مریم دختر عموی نفیسه است و اصلا نظری هم بهش نداشتم فقط براش
احترام قائل میشدم و هر وقت میدیدمش سلام می کردم!
شاید همین هم دامن زده بود که پیش خودش فکرهای احمقانه بکنه!
به پیشنهاد یکی از بچه ها رفتم تا با مریم صحبت کنم نمیدونم از کجا فهمیده بود این حرفها از
طرف خود مریم پخش شده...
به جون تو محیا من دوستش نداشتم...
اون من و دوست داشت و می خواست مثلا با این کار بهم بفهمونه...
ولی من گفتم
این بازی رو تموم کنه قبول نکردو تازه نفیسه هم شد واسطه اش و هی برام از مریم میگفت!!
رفتار مریم هم روز به روز دوستانه تر و خودمونی تر ! ...
میفهمی محیا مریم صمیمی شده بود نه
من !...
تو که می دونی من اهل دوستی واین حرفها نیستم!...
تو که عاشقم بودی ازت بعیده...
یعنی نشناخته بودی من و عاشقم شدی؟!!!
چه حرفها میزد امیرعلی عاشق شدن من که به این حرفها ربط نداشت ...
قلب آدم هر لحظه ممکن
بود بلرزه و عاشق!
نمیشد؟؟ میشدو من چه قدر میترسیدم از این اتفاق!!
☂💜☂💜☂💜☂💜
🌹 #عکس_نوشته_ایتا
❇️ @aksneveshtehEitaa
تو سیل میره قشم قایم میشه پیداش شد به سپاه حمله میکنه...
تو #کرونا میره ولنجک قایم میشه پیداش شد به صداوسیما...
تو رو خدا تو برو بخواب کاری که نمیکنی لااقل سوهان روح و روانمون نباش😕
#در_خانه_بمانیم
@aksneveshteheitaa
ه روی دستشان نور خدا بود و نفهمیدند
تمام حرمت شمس الضحی بود و نفهمیدند
نفهمیدند محبوب خدا بر نیزه می خواند
تمام ربّنا بر نیزه ها بود و نفهمیدند
شکوه آیه ها در نای سرها بود و می جوشید
خدا در رازهای کربلا بود و نفهمیدند
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
@aksneveshteheitaa
Dua-Tawassul-Samavati.mp3
13.58M
#دعای_توسل......
دل چه صفا گیرد از دعای توسل
حالِ دعا گیرد از دعای توسل
قلب همه عاشقانِ آل محمد (ص)
نور خدا گیرد از دعای توسل
💐التماس دعا
💐 #کانال_عکس_نوشته_ایتا
@aksneveshteheitaa
سلام دوستان عزیزم شبتون بخیر یکی هم کانالی های عزیزمون درخواست کرده برای رفع گرفتارشون دعای توسل بخونید از عزیزانی که براشون امکان داره خواهش میکنم برای رفع گرفتاری همه ی گرفتاران مخصوصا دوست عزیزمون دعا کنید
🌹🌹🌹🌹
@kamali220
از بچگی علاقه خاصی به درس "حسنک کجایی" داشتم...
واسه همین تو هر بحرانی میرم قایم میشم که فریاد بزنن حسنک کجایی؟!
#کرونا #در_خانه_بمانیم 😉
#کرونا_را_شکست_میدهیم
@aksneveshteheitaa
از بچگی علاقه خاصی به درس "حسنک کجایی" داشتم...
واسه همین تو هر بحرانی میرم قایم میشم که فریاد بزنن حسنک کجایی؟!
#کرونا #در_خانه_بمانیم 😉
#کرونا_را_شکست_میدهیم
@aksneveshteheitaa
🌙
دامنم پاك است چون صبح از غبار آرزو
می دهد خورشید تابان بوسه برپیشانیم
#صائب_تبریزی
#صبح_بخیر
🆔 @aksneveshteheitaa
برای اینکه دوستت داشته باشم و به تو احترام بگذارم، مجبور نیستم با تو هم عقیده باشم. - عشق
👆👆جمله ی روز
🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🎼📹آوا و نمایی زیبا برای چشم های امیدوار و دلهای بیقرار.
ارسالی عضو محترم کانال
@aksneveshteheitaa
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز می شود ولی ما
اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم
💐💐💐💐🍃❤️❤️🍃❤️
@aksneveshteheitaa
هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز می شود ولی ما
اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم که درهای باز را نمی بینیم
🥀🥀🥀🥀🥀🌿🌿🌿🌿
@aksneveshteheitaa
جمله قشنگیه
ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ
ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ
این دو متنه کوتاه ارزشه خوندن داره
#کانال_عکس_نوشته_ایتا
@aksneveshteheitaa
این روزااینقددستاموشستم رسیدم به تقلبی های سال 77 😁😁😁😁
@aksneveshteheitaa
یادمه پارسال رفتیم عید دیدنی همه داشتن ازم تعریف میکردن که عجب پسر مودبی..😌
همه چی داشت خوب پیش میرفت که
موقع رفتن پسته ها از تو پاچم ریخت😐
😁 @aksneveshteheitaa 😁
ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ پسرﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﮑﺲ اﻧﺪﺍﺧﺘﻪ , ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻨﻮ ﻣﺎﺷﯿﻨﻪ ﺟﺪﯾﺪﻡ یهویی!…
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺯﺩﯼ ﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍﺍﻻﻥ ﺯﻧﺪﺍﻧﻪ
برای آزادیش دعا کنید…😂😂😂😂
😁 @aksneveshteheitaa 😁