eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
کربلا رفتن خود را به رخ ما نکشید....                    @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
『♥️』 کوتاه ترین دعا برای بزرگترین آرزو اللهم عجل لولیک الفرج💚🍃 شبتون مهدوی 💫⭐️🌟✨💫
مادری نیازمند تازه از اتاق عمل بیرون آمده😔 مجاور بی بی فاطمه معصومه س❤️ مادری اهل قم و پرستار پدر پیر و فرزندش چند روز قبل در تهران عمل میکند و حدود۲تومن قرض عمل مانده دارد و از طرفی هم باید بسیار تقویت شود باتوجه به خونی که در عمل از دست داده ایشان بسیار مومن متدین و برای شما نیکوکار حرم حضرت معصومه س حتما دعاگو خواهند بود. درآمدی ندارند و با کمک های خیرین امورات بسر می‌برند. و ان شالله میخواهیم ۳تومان کمکش کنیم و سبد غذایی هم تحویلشان دهیم🙏 مرکز نیکوکاری سردار دلها❤️تهران ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ شماره کارت خیریه جهت کمک و واریز ۶۰۳۷۹۹۷۹۵۰۲۶۹۰۵۱ بنام مرکز نیکوکاری سردار دلها تهران شماره کارت حساب مرکز نیکوکاری را جهت کمک ب نیازمندان و ایتام و امور نیکوکاری ب دیگران معرفی نمایید. شماره تماس مرکز نیکوکاری : ۰۹۳۵۸۳۱۹۵۰۶ پیامک تماس ایتا واتساپ ۰۹۱۲۰۸۴۸۷۱۳ تماس و پیامک 💐
[°••💛🌿••°] رهبرجان:🌱❤️ دفاع‌مقدس‌یکۍاز عقلانےترین‌حوادث‌ملت‌ایران‌‌بود. " هفتہ‌دفاع‌مقدس‌گرامےباد." • 💛✨ 💚🌿 • .                    @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•|💔🥀|•° 💔| 🥀| •• این غم کم نیست.. لیاقتشو ندارم آقا • .                    @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید تو💐🌸💐 💐💐🌸🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
یک روز می افتد ؛ آن اتفاق خوب را می گویم … من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم ؛ هر لحظه ، هر روز ، هر جمعه … السلام علیک یا صاحب الزمانـ                    @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
آن شب حرفهایی که می خواستم به آرش بگویم را چندبار با خودم مرور کردم. باخودم فکر کردم بعد از شنیدن حرفهایم چه عکس العملی از خودش نشان میدهد... صبح زود تازه آفتاب رونمایی کرده بود که آرش تلفن زد و گفت، چنددقیقه دیگر میرسد. آماده شوم و پایین بروم. فوری آماده شدم. برای دیدنش دلم لک زده بود. آنقدر دل تنگش بودم که یک لحظه شک کردم در گفتن حرفهایی که آماده کرده بودم. جلوی درخانه که رسیدم به خودم تلنگری زدم وچند تا نفس عمیق کشیدم و سعی کردم در ذهنم موقعیت خودم و خانواده آرش را از نظر بگذرانم. آرش ازماشین پیاده شد و دسته گل خیلی قشنگی را به طرفم گرفت وسلام کرد. جوابش را دادم. تردیدکردم در گرفتن دسته گل، جلوترامد و گفت: –قابل نداره. حسابی به خودش رسیده بود، پیراهن مشگی تنش نبود، لباس ستی که آن روز برایش خریده بودم را پوشیده بود. چقدر برازنده‌اش بود. همان آرش سرزنده‌ی من شده بود. چقدردلم برایش رفت. دسته گل را گرفتم و تشکر کردم. لبخند زد. گوشه‌ی چادرم را دو دستی گرفت و روی صورتش گذاشت ونفس عمیقی کشید و گفت: –این یه ماه برام یه قرن گذشت راحیل، دلم برات یه ذره شده بود. دلم بد جور لرزید. غصه هایم یادم امد، حرفهایی که می خواستم بگویم، همه‌شان به فکرم هجوم آوردند و شیرینی دیدنش را تلخ کردند. ناخواسته غم در چشم هایم ریخت. آرش نگاهی به من انداخت و به طرف ماشین رفت. درش را باز کرد. –،بیابشین تعریف کن ببینم چی شده. چرا خوشحال نیستی؟ برای عوض کردن جو، گلها را بو کردم. –چقدرقشنگن. بعد نفسم را بیرون دادم و آرامتر گفتم: –تو همیشه خوش سلیقه بودی. دستش را روی فرمان ستون کرد و سرش را به آن تکیه داد و به چشم‌هایم زل زد. صورتم داغ شد. برای این که از آن حال و هوا بیرون بیاییم پرسیدم: –راستی بچه چطوره؟ –ذوق کرد و گوشی‌اش را از جیبش درآورد و عکسهایش را نشانم داد. یک بچه‌ی خیلی ریز و ضعیف داخل یک اتاقک شیشه‌ایی کوچک قرار داشت. –چقدر کوچیکه. –آره، خب زود دنیا امده. دکتر گفت اگه خوب تغذیه بشه، زود وزن می‌گیره. –میشه گوشیت روبدی؟ گوشی‌اش را دستم داد و ماشین را روشن کرد و راه افتاد و بعد شروع کرد در مورد سارنا حرف زدن. –میتونم ورق بزنم؟ با لبخند نگاهم کرد و گفت: –متعلق به خودته، اجازه گرفتن میخواد؟ لبخند زدم و انگشتم را روی صفحه‌ی گوشی‌اش سُر دادم. عکسها یکی‌یکی از نظر گذراندم. در یکی از عکسها مژگان کنار اتاقک شیشه‌ایی با لباس بیمارستان ایستاده بود و لبخند میزد و با رضایت به دوربین نگاه می‌کرد. به نظر افسرده با ناراحت نمی‌آمد. حسود نبودم ولی آن لحظه این حس نمی‌دانم از کجا خودش را به من رساند. طاقت نداشتم، نتوانستم تحمل کنم و آن عکس را پاک کردم. در عکس بعدی مژگان دسته گل قشنگی در دست داشت و همان لبخند روی لبهایش بود. چقدر گلهای آن دسته گل شبیه همین دسته گل من بودند. نگاهی به دست گل خودم که روی پایم بود انداختم و بعد آن عکس را هم پاک کردم. بعد از چند عکس از نوزاد به عکسهای خودمان رسیدم. تمام عکسهای خودم و آرش را از گوشی‌اش پاک کردم. باید کمکش می کردم. آرش همانطور که از روزهای آینده‌ی سارنا می‌گفت نگاه مشکوکی به گوشی‌اش انداخت. کارم تمام شده بود، صفحه‌ی گوشی را خاموش کردم و تحویلش دادم. –خب حالا زود بگو راحیل که از دیشب فکر و خیال دیونم کرده. دیروز چی شده بود؟ مامان از دستت ناراحت شده بود که همینجوری رفتی. میگفت اون از روز خاک سپاری اینم از امروز. چطور می‌گفتم که تحمل کردن حرفهای دیگران صبر ایوب میخواهد که من ندارم. چطور می‌گفتم نگاه مادرت از حرفهای فامیلت هم بدتر است. چطور حرفهایی که شنیده بودم را برایش توضیح می‌دادم. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️                    @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
جنبه ی محبت نداریم ... ظرفیتمان که تکمیل شد ؛ غرورِمان سر ریز می شود ، و سیلِ بی تفاوتی مان ؛ افرادِ مهربان را غرق می کند ! آرام که گرفتیم ؛ هاج و واج ؛ دنبالِ محبت می گردیم ، آدم هایِ عجیبی هستیم !!! 💖                    @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
                   @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
                   @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
                   @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮حتما حتما حواستون به دل پدرومادرتون باشه 🎙حجت‌الاسلام و المسلمین دارستانی                    @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
سه درس که يک بچه به ما ياد ميده: 1. هميشه کنجکاو باش 2. بدون هيچ دليلي شاد باش 3. بصورت خستگي ناپذيري براي چيزي که مي خواي بجنگ                    @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
نشانه یک انسان زیبا این است که همیشه زیبایی دیگران را می بیند.                    @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
                   @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
                   @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴
💠 حدیث روز 💠 💎 پاداش جهاد در راه خدا 🔻امام على عليه‌السلام: إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللّه ُ لِخاصَّةِ أوليائِهِ ◻️ درى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را بر روى اولياى خاص خود گشوده است. 📚 نهج‌البلاغه، خطبه ۲۷ ‌ ‌ •♡ټاشَہـادَټ♡•                    @Aksneveshteheitaa                🏴💠🏴