eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
واااااااااای چه نماز جمعه ای بشه این جمعه رهبرم سایه ی سرم.... گفتن که شمارو پنهان کرده اند پس چرا در جمع نمازگزاران جمعه قراره ببینمت؟.....آی اونائی که گفتید رهبرم را پنهان کردند ببینید خورشید از پس پرده برون آمده و جمعه طلوعش را در صف نمازگزاران جمعه قراره ببینیم جا نمانید... به کوری چشم دشمنان این جمعه نماز را پشت سر رهبرم اقتدا میکنم❤️❤️❤️ ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🚨🚨 | مقام معظم رهبری مدظله العالی به نماز جمعه می آیند. ♥️بفرست بر این امام و رهبر صلوات @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
┄┅─✵💝✵─┅┄ 🍃بہ نام او ڪه... 🌼رحمان و رحیم است 🍃بہ احسان عادت 🌼وخُلقِ ڪریم است سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌹 ❤️ 🌷 چه خوش است من بمیرم به ره ولای مهدی 🌺 سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی  🌷 همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان  🌺 که یک دقیقه ببینم رخ دلگشای مهدی 💐 💔 🌷 🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹 🌺🌷🌹 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
۱۰۰.mp3
8.82M
[تلاوت صفحه صدم قرآن کریم به همراه ترجمه] @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
🪴 🦋 🌿﷽🌿 تمام سعیمو به کارگرفتم تاتونستم حسیوکه مجبورم میکردبغلش کنم روسرکوب کنم وفقط یه لبخندزدم که خودش معناهای زیادی داشت ومیدونستم که آیه خوب معماهاش رومیفهمه...وفقط آیه بودکه میفهمیدنه کس دیگه...چون این لبخندهافقط مخصوص اون بودوبه هیچ کس دیگه ای تعلق نداشت...بعدچندلحظه نگاه کردن بهم نگاهشوازم گرفت وبه روبه رونگاه انداخت و یدفعه گفت:حتمابدون نگار خانوم خیلی اذیت شدی؟ باتعجب پرسیدم:نگارکیه سریع نگاهم کردوبه سنگ قبرروبه رویی اشاره کردوگفت:نامزدسابقت یدفعه فهمیدم کیومیگه یادم اومدکه قبلا چه دروغی گفته بودم والانم دروغم فاش شده بود متعجب پرسید:نامزدسابقتونمیشناسی؟ نگاهموازش دزدیدم ودرحالی که زبونم روبه زورمیچرخوندم گفتم:دو...دروغ گفتم چشماشوبرای لحظه ای بست ووقتی بازشون کرد- من نه نامزدداشتم نه نامزدم مرده- چی? پرسوال نگاهم کردوفقط یه سوال پرسید:چرادروغ گفتی؟ تک سرفه ای کردم وگفتم:بخاطرتو تقریبا دادزد:بخاطرمن؟ هرکسی اطرافمون بودباتعجب بهمون نگاه کردکه خودش هم ازصدای بلندش پشیمون شدوآروم ترپرسید:چرابخاطرمن؟ گفتم- اون روزمن تعقیبت کرده بودم برای اینکه تونفهمی دروغ گفتم -برای چی تعقیبم کردی؟ اینبارنگاهش کردم وگفتم:اون روزاتازه تازه داشتم عاشقت میشدم احساس کردم چشماش برق زدولحظه ای بعدهم رنگ شرم گرفت ونگاهشوازم دزدیدوآروم گفت:دیگه هیچوقت دروغ نگو.بابام میگفت آدمی که یه دروغ میگه برای سرپوش گذاشتن رواون دروغش رفته رفته دروغای بزرگ تری میگه وحتی گاهی بادروغای زنجیره ایش یه زندگی رونابودمیکنه قول بده- باشه دیگه هیچوقت دروغ نمیگم -قول میدم- 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🪴 🦋 🌿﷽🌿 یدفعه پرسید:چرافرنوش وآقاآرمان نیومدن؟ -نمیدونم بذاریه زنگ بزنم تاموبایلم رودرآوردم تازنگ بزنم خودشون پیداشون شدوبعدازشستن سنگ قبرسرهنگ باآب وگلاب وپرپرکردن گلا روسنگ قبرش همگی سوارماشین شدیم وتوراه برگشت بودیم که آرمان گفت:نظرتون چیه شب ۴تایی بریم سینما یدفعه آیه ذوق زده گفت:وای آره خیلی وقته نرفتم ازذوق بچگونش خندم گرفت وگفتم :پس میریم آرمان ازآینه به فرنوش نگاه کردوپرسید:نظرشماچیه؟ فرنوش هم موافقت کردوقرارشدهمگی شب به سینمابریم جلوی درخونه دخترا با آرمان که میخواست بره وشب برگرده خداحافظی کردن ومن موندم تابدرقش کنم.ازاونجاکه خیلی نسبت به فرنوش مشکوک میزدبه محض رفتن دختراچشمکی زدم وپرسیدم:جریان چیه؟ پرسید:چه جریانی؟ -فرنوش خودشوبه اون راه زد:جریان؟فرنوش؟منظورتونمیفهمم ضربه ای به بازوش زدم وباخنده گفتم:بن بسته داداش بن بسته...چی داری میگی؟کجابن بسته؟ کوچه علی چپ- خنده اش گرفت وگفت:ای آدم زرنگ- -عاشق شدی؟ ازش خوشم اومده دختره خوبیه نه؟ _مگه میشه دوست آیه باشه وبدباشه- پوزخندزدوگفت:خراب آیه شدیا- -خراب؟ کی عروسی دعوتیم داداش؟ -اول عروسی شما مافعلا یه مشکلاتی داریم- -چه مشکلی؟ به یادباباومشکل همیشگی لعیاکه مثل خوره به زندگیمون چسبیده بودآهی کشیدم وگفتم:هیچی بیخیال -انشاءالله زودحل میشه،من دیگه برم شب میبینمت. بعدخداحاقظی وبدرقه آرمان به خونه رفتم وازاونجاکه خونه توسکوت بودفهمیدم دختراتوخونه آیه ان رفتم طبقه بالا و اول یه سربه بابازدم که خواب بود.مردبیچاره کل شبوبیداربودوسیگارکشیده بودوحالا باوجودیه دنیامشغله ذهنی خوابش برده بودبعدبه اتاق خودم رفتم تاکمی استراحت کنم چون میدونستم اگه شب باآرمان بخوام برم بیرون تاآخرشب نمیتونم برگردم خونه.روی تخت درازکشیدم ودستم روپشت گردنم گذاشتم .چشمام روکه بستم اولین تصویری که توذهنم نقش بست مثل چندوقت اخیرتصویرآیه توپوشش زیبای چادربود...یه باردیگه آیه شدرویای خوابم وباآرامش مضاعفی که ازرویاش گرفتم به خواب رفتم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
                   @Aksneveshteheitaa                ●○●
                   @Aksneveshteheitaa                ●○●
                   @Aksneveshteheitaa                ●○●